ما ندانیم که کشتی غمت را رانیم
نام تو ورد زبانست و ز جانت خوانیم
گرچه ملّاح جهانیم به دریای غمت
چون وزد باد جفای تو به جان درمانیم
سرو سامان نبود مردم سودازده را
در غم عشق تو زان بی سر و بی سامانیم
وعده وصل همی داد مرا دلبر و باز
صبر فرمود مرا از وی اگر بتوانیم
جان شیرین جهت صحبت جانان باشد
تو مپندار که ما از تو به جان وامانیم
دردمندیم و لب لعل تو درمان منست
عمرها رفت که ما در پی آن درمانیم
گر به بوسیدن پایت بدهی فرمانم
تا بود جان به جهان بنده آن فرمانیم
گر کند دیده ی ما میل به رویی جز تو
در جهان راست که ما ناکس تردامانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم
ور نه ما عشوه و ناموس کسی نستانیم
یوسفانند که درمان دل پردردند
که ز مستی بندانند که ما درمانیم
ور بدانند حق و قیمت خود درشکنند
[...]
خلق در ملک خدای از همه جنسی باشد
حاکمان خرده نگیرند که ما رندانیم
گر کسی را عملی هست و امیدی دارد
ما گداییم درین ملک نه بازرگانیم
ما گدای در جانان نه برای نانیم
دل بدادیم وبجان در طلب جانانیم
پای ما بیخ فرو برده بخاک در دوست
چون درخت ازچه بهر باد سری جنبانیم
روز وشب در طلب دایره جمعیت
[...]
ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم
دل به بیهوده بدگوی چرا رنجانیم
محرمی کو که به صاحب غرض از ما گوید
که دگر در حق ما هرچه تو گونی آنیم
زاهد آن به که گذارد به سر خود ما را
[...]
گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم
لیک در غور حقیقت همه ما میرانیم
هست امیدی که بناگاه بمقصود رسیم
که درین راه نرنجیم و نمی رنجانیم
گرچه راه خطرست این و توکل کردیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.