گنجور

 
۱
۲
۳
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

شبی هرکس به بزم دلستانی جا کند خود را

دمی صدبار دل با دیده‌اش سودا کند خود را

شب وصل است و دل عهد خیالت تازه می‌سازد

که امشب فارغ از تنهایی فردا کند خود را

عنان دل به دست بیخودی افتاده می‌ترسم

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

لب شود ریش ار برد نام دل افگار ما

آستین سوزد اگر چیند نم از رخسار ما

سبحه بر کف، توبه بر لب، دل پر از ذوق گناه

معصیت را خنده می‌آید ز استغفار ما

نشکفد در سینه دل بی زخم تیغ غمزه‌ای

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

فسون ناله‌ام شب بسته خواب پاسبانش را

که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را

ز چاک سینه‌ام دل می‌کند نظاره زلفش

چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را

نوازد ظاهر و در دل خیال کشتنم دارد

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

شب شود روز از خیال عارض جانان ما

شمع گو منت منه بر کلبه احزان ما

بر لب استغفار و در دل نقش روی و زلف یار

بت درون پیرهن می‌پرورد ایمان ما

دست ما تا با گریبان پاره‌کردن کرده خو

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

چند باشد دل ز وصل دل‌ربایی بی‌نصیب

چند باشد گوشم از آواز پایی بی‌نصیب

رخ مپوش از من گهِ نظّاره این عیب است عیب

کز سر خوان کریم آید گدایی بی‌نصیب

چند آیم بر سر راه و ز بیم خوی تو

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

ای دل می امید دگر بر تو حرام است

کم‌حوصله‌ای خون جگر بر تو حرام است

نه رنگ وفاداری و نه بوی محبت

در پرده شو ای گل که نظر بر تو حرام است

ای گردش افلاک به صبحی نرسیدی

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

فتنه‌جویی ز بت خویش مرا باور نیست

گر دمی بر سر نازست دمی دیگر نیست

شکوه از خامی عاشق نکند معشوقی

حسن از عشق در آیین وفا کمتر نیست

بهر ظرفی که ندارم چه کشم رنج خمار

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیست

در کار شبروان گرهی چون چراغ نیست

هر شب گل چراغ بهار دگر کند

بلبل گمان مبر که ز پروانه داغ نیست

چون غنچه برنیاورد از شرم سر ز جیب

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

دوران نگر که سینه‌اش از کینه صاف نیست

جز شیشه در میان دگری سینه صاف نیست

تا کی خیال روی تو را در بغل کشد؟

هرگز دلم ز رشک به آیینه صاف نیست

تا دیده‌ام نزاع شب جمعه با شراب

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

آنکه در هر چین زلفش صدمه کنعان گم است

چون توانم گفتنش کآنجا مرا هم جان گم است

کعبه گویا شد بنا در روزگار بخت ما

ورنه چون در تیرگی چون چشمه حیوان گم است؟

بس که دایم حسرت تیر تو، راهم می‌زند

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

خرم دلی که در خم زلف تو جا گرفت

آسوده آنکه خانه به کوی بلا گرفت

خاک درت ز رشک نهفتم به آب چشم

تا چشم غیر، روشنی از توتیا گرفت

تیر تو سر فرود نیارد به هیچ صید

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب نیست

در دل من غنچه پیکان او نایاب نیست

جلوه صبح است شامم را به یاد روی دوست

آسمان را بر شب من منت مهتاب نیست

شوق دیدار تو چندان لذت از یک دیدنت

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌ست

عالمی پر از شهید و غمزه قاتل یکی‌ست

خواه سوی کعبه رو خواهی ره بتخانه گیر

کوی عشق است این به هر جا می‌روی منزل یکی‌ست

نه ز هجران خسته دل گردیم نی از وصل خوش

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

ایام بهارست و هوای چمنم نیست

شادم به غمت ذوق گل و یاسمنم نیست

گر شور قیامت شود از خاک نخیزم

چون غنچه سر نشو و نما در کفنم نیست

چون گلشن تصویر، گلم بوی ندارد

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نیافت

کس به جز عاشق در آن وادی و منزل ره نیافت

آفتاب آمد که بیند عارضش بی‌اختیار

از هجوم غمزه، از روزن به محفل ره نیافت

زان شب تارم نداند صبح کز خون دلم

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت

گل چیدم آنقدر که کفم رنگ خون گرفت

ممنون دُرد و صاف حریفان نمی‌شود

چون نرگس آنکه ساغر خالی، شگون گرفت

از اشک بی‌ملاحظه مرغان باغ را

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث

چنان که بلبل شوریده را چمن باعث

تو خواستی ز برم تند بگذری ورنه

برای مکث توان کرد صد سخن باعث

غزال قدس که دیدی اسیر دانه و دام؟

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد

کی از رسوا‌شدن اندیشه دارد

دل ریشی که خون از وی نجوشد

چو سنگی دان که زخم تیشه دارد

مکش از سینه ریشم که تیرت

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه شد

بلبلان را شیوه افغان گلشن تازه شد

بس که عشقم رشک‌فرمای است، از چشم بتان

هرکه زخمی خورد، داغ سینه من تازه شد

آهی از دل برکشیدم شب به یاد روی دوست

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد

لذت درد تو آسوده ز درمانم کرد

کفر و دین باختم از نیم‌نظر بر رخ دوست

دیده رسواشده گبر و مسلمانم کرد

نفسی بی تو گر از سینه تنگم سر زد

[...]

۴ بیت
قدسی مشهدی
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۵۰