چند باشد دل ز وصل دلربایی بینصیب
چند باشد گوشم از آواز پایی بینصیب
رخ مپوش از من گهِ نظّاره این عیب است عیب
کز سر خوان کریم آید گدایی بینصیب
چند آیم بر سر راه و ز بیم خوی تو
چشم از نظّاره و لب از دعایی بینصیب
وقت رفتن جسم قدسی را مسوز ای آه گرم
تا نگردد ز استخوان او همایی بینصیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره longing و حسرت سرچشمه میگیرد. گوینده از ناکامی در وصل محبوب و بیثمری تلاشهایش میگوید. او از زیبایی محبوبش میخواهد که خود را بپوشاند، زیرا او به عشق و محبت نیاز دارد ولی نادیده گرفته میشود. علاه بر این، از درد فراق و بینصیب ماندن در پی عشق صحبت میکند و بیان میکند که در هنگام وداع، باید از عشق خود مراقبت کند تا از تنهایی رنج نبرد. در کل، حسرت و غم فراق و آرزوی وصال در این اشعار به خوبی حس میشود.
هوش مصنوعی: چند بار میتوانم بدون داشتن ارتباطی با محبوبم، دلخوشیها را تجربه کنم؟ چقدر میتواند گوشم از شنیدن آواز کسی بینصیب بماند؟
هوش مصنوعی: چهرهات را از من پنهان نکن، زیرا این کار ناپسند است. آن عیبی که از سر سفرهای بزرگ پیداست، به مانند گدایی است که از آن بهرهای نمیبرد.
هوش مصنوعی: من بارها به سر راه تو آمدهام، اما از ترس تو نه به تماشای تو پرداختهام و نه از تو دعایی طلب کردهام.
هوش مصنوعی: در زمان جدایی، عشق و احساسات عمیق را نزن و ناآرامی را ایجاد نکن، زیرا باعث میشود روح او از جسمش جدا شود و این جدایی به او آسیب برساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.