شبی هرکس به بزم دلستانی جا کند خود را
دمی صدبار دل با دیدهاش سودا کند خود را
شب وصل است و دل عهد خیالت تازه میسازد
که امشب فارغ از تنهایی فردا کند خود را
عنان دل به دست بیخودی افتاده میترسم
که بیتابانه حرفی گوید و رسوا کند خود را
به دشت بیسرانجامی چنان گردیده قدسی گم
که عمری بایدش گردید تا پیدا کند خود را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حال و هوای شب و بزم دلنشینی اشاره دارد که در آن هر شخص تلاش میکند لحظاتی را از تنهایی و دغدغههایش دور کند. دل در این شب به خیالات و یاد معشوق مشغول است و این وضعیت باعث میشود که او احساس آزادی کند. اما در عین حال، شاعر از بی خودی دل و ترس از بیان ناخواسته احساساتش نگران است. در نهایت، او در دشت بیهدف و گمشده احساس میکند که برای پیدا کردن خودش باید مدت زیادی را سپری کند.
هوش مصنوعی: یک شب، هر کسی در یک محفل عاشقانه جایی برای خود پیدا میکند و بارها و بارها دلش را با نگاهی به معشوق تسکین میدهد.
هوش مصنوعی: شب عشق است و دل به یاد تو دوباره شاد میشود، به طوری که امشب میتواند از تنهاییاش رهایی یابد.
هوش مصنوعی: دل من به حالت خودمانی و بیخیالی سپرده شده است. میترسم که ناگهان چیزی بگوید و خودش را شرمنده و رسوا کند.
هوش مصنوعی: در دشت بیپایانی، موجودی همچون فرشته وجود دارد که برای یافتن خود، به زمانی طولانی نیاز دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.