گنجور

 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۳۱۳
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸

 

آه از این زشتان که مه‌رو می‌نمایند از نقاب

از درون‌سو کاه‌تاب و از برون‌سو ماهتاب

چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون

دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب

عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل

[...]

۱۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹

 

یا وصال یار باید یا حریفان را شراب

چونک دریا دست ندهد پای نِه در جوی آب

آن حریفان چو جان و باقیان جاودان

در لطافت همچو آب و در سخاوت چون سحاب

همرهانِ آبِ حیوان خضریانِ آسمان

[...]

۶ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰

 

کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب

وآن حدیثِ چو شکر کز تو شنیدم همه شب

گرچه از شمع تو می‌سوخت چو پروانه دلم

گرد شمع رخ خوب تو پریدم همه شب

شب به پیش رخ چون ماه تو چادر می‌بست

[...]

۷ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱

 

هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب

که براق بر در آمد فاذا فرغت فانصب

چو طریق بسته بودست و طمع گسسته بودست

تو برآ بر آسمان‌ها بگشا طریق و مذهب

نفسی فلک نیاید دو هزار در گشاید

[...]

۱۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲

 

در هوایت بی‌قرارم روز و شب

سر ز پایت برندارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون کنم

روز و شب را کی گذارم روز و شب

جان و دل از عاشقان می‌خواستند

[...]

۱۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳

 

مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب

عود را درسوز و بربط را بکوب

این ننالد تا نکوبی بر رگش

وان دگر در نفی و در سوزست خوب

مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر

[...]

۱۴ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴

 

هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب؟

ز اشک چشم و از جگرهای کباب

پوستی‌ام دور مانده من ز گوشت

چون ننالم در فراق و در عذاب

چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز

[...]

۲۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵

 

آواز داد اختر بس روشن‌ست امشب

گفتم ستارگان را مه با منست امشب

بررو به بام بالا از بهر الصلا را

گل چیدن‌ست امشب می خوردن‌ست امشب

تا روز دلبر ما اندر برست چون دل

[...]

۱۳ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶

 

رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب

بنشین میان مستان اینک مه و کواکب

آن روز پرعجایب وان محشر قیامت

گشته‌ست پیش حسنت مستغرق عجایب

چون طیبات خواندی بر طیبین فشاندی

[...]

۱۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷

 

کار همه محبان همچون زرست امشب

جان همه حسودان کور و کرست امشب

دریای حسن ایزد چون موج می‌خرامد

خاک ره از قدومش چون عنبر‌ست امشب

دایم خوشیم با وی اما به فضل یزدان

[...]

۷ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸

 

خوابم ببسته‌ای بگشا ای قمر نقاب

تا سجده‌های شکر کند پیشت آفتاب

دامان تو گرفتم و دستم بتافتی

هین دست درکشیدم روی از وفا متاب

گفتی مکن شتاب که آن هست فعل دیو

[...]

۱۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹

 

واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب

کاندر خرابه دل من آید آفتاب

از پای درفتاده‌ام از شرم این کرم

کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب

بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی

[...]

۸ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰

 

بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب

آورد آتشی که نمیرد به هیچ آب

بنگر به خانه تن و بنگر به جان من

از جام عشق او شده این مست و آن خراب

میر شرابخانه چو شد با دلم حریف

[...]

۶ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱

 

زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب

دست نگر پا نگر دست بزن پا بکوب

مسخره باد گشت هر چه درختست و کشت

و آنچ کشد سر ز باد خار بود خشک و چوب

هر چه ز اجزای تو رو ننهد سر کشد

[...]

۴ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲

 

به جان تو که مرو از میان کار مخسب

ز عمر یک شب کم گیر و زنده دار مخسب

هزار شب تو برای هوای خود خفتی

یکی شبی چه شود از برای یار مخسب

برای یار لطیفی که شب نمی‌خسبد

[...]

۱۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳

 

رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب

که ابر را عربان نام کرده‌اند رباب

چنانک ابر سقای گل و گلستانست

رباب قوت ضمیرست و ساقی الباب

در آتشی بدمی شعله‌ها برافروزد

[...]

۱۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴

 

تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب

برو که عشق و غم او نصیب ماست بخسب

ز آفتاب غم یار ذره ذره شدیم

تو را که این هوس اندر جگر نخاست بخسب

به جست و جوی وصالش چو آب می‌پویم

[...]

۱۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵

 

چشم‌ها وا نمی‌شود از خواب

چشم بگشا و جمع را دریاب

بنگر آخر که بی‌قرار شدست

چشم در چشم خانه چون سیماب

گشت شب دیر و خلق افتادند

[...]

۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶

 

چونک درآییم به غوغای شب

گرد برآریم ز دریای شب

خواب نخواهد بگریزد ز خواب

آنک بدیدست تماشای شب

بس دل پرنور و بسی جان پاک

[...]

۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷

 

یار آمد به صلح ای اصحاب

ما لکم قاعدین عند الباب

نوبت هجر و انتظار گذشت

فادخلوا الدار یا اولی الالباب

آفتاب جمال سینه گشاد

[...]

۹ بیت
مولانا
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۳۱۳
 
تعداد کل نتایج: ۶۲۶۰