مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
عود را درسوز و بربط را بکوب
این ننالد تا نکوبی بر رگش
وان دگر در نفی و در سوزست خوب
مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر
خیز ای فراش فرش جان بروب
تا نسوزی بوی ندهد آن بخور
تا نکوبی نفع ندهد این حبوب
نیر اعظم بدان شد آفتاب
کو در آتش خانه دارد بیلغوب
ماه از آن پیک و محاسب میشود
کو نیاساید ز سیران و رکوب
عود خلقانند این پیغامبران
تا رسدشان بوی علام الغیوب
گر به بو قانع نهای تو هم بسوز
تا که معدن گردی ای کان عیوب
چون بسوزی پر شود چرخ از بخور
چون بسوزد دل رسد وحی القلوب
حد ندارد این سخن کوتاه کن
گرچه جان گلستان آمد جنوب
صاحب العودین لا تهملهما
حرقن ذا حرکن ذا للکروب
من یلج بین السکاری لا یفق
من یذق من راح روح لا یتوب
اغتنم بالراح عجل و استعد
من خمار دونه شق الجیوب
این تنجو ان سلطان الهوی
جاذب العشاق جبار طلوب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاه دیگر روز باغ آراست خوب
تختها بنهاد و بر گسترد بوب
بود یک سیبی بسی زیبا و خوب
بوی از او دریافته هر دم قلوب
نه غلط گفتم که نایب با منوب
گر دو پنداری قبیح آید نه خوب
وجهی از امکان و وجهی از وجوب
در شهادت آمد ازغیب الغیوب
می کنی منع کسان از روی خوب
می بترسانی مریدان از وجوب
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.