واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
کاندر خرابه دل من آید آفتاب
از پای درفتادهام از شرم این کرم
کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب
بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی
گفتم که چهره دیدم و آن بود خود نقاب
از نور آن نقاب چو سوزید عالمی
یا رب چگونه باشد آن شاه بیحجاب
بر من گذشت عشق و من اندر عقب شدم
واگشت و لقمه کرد و مرا خورد چون عقاب
برخوردم از زمانه چو او خورد مر مرا
در بحر عذب رفتم و وارستم از عذاب
آن را که لقمههای بلاها گوار نیست
زانست کو ندید گوارش از این شراب
زین اعتماد نوش کنند انبیا بلا
زیرا که هیچ وقت نترسد ز آتش آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تجربههای عاشقانه و روحانی شاعری میپردازد که عشق و محبت الهی دلی خراب و در هم ریخته برایش به ارمغان آورده است. شاعر به زیبایی و نور چهره محبوب اشاره میکند و از احساساتی چون شرم و شگفتی در مواجهه با کرامت محبوب سخن میگوید. او عاشق را در حالتی میبیند که در عشق غرق شده و خود را بهنوعی قربانی میکند. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که انبیا و پیشوایان دینی نیز از بلاها و سختیها نمیترسند، زیرا به آب حیات و عشق الهی دست یافتهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق وارد دل و جانم شد و آن را خراب کرد، نور عشق مانند آفتابی در ویرانههای دل من روشن میشود.
هوش مصنوعی: من از شرم این کرم به شدت افتادهام؛ چرا که اویی که وزیر است و دعایم را کرده، باعث شده دعایم مستجاب شود.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و دلنشین مرا به زانو درآورد، اما وقتی به آن نگاه کردم متوجه شدم که آن فقط یک نقاب است.
هوش مصنوعی: از تابش آن نور، جهانی به شدت سوخته و ذوب شده است. الهی! چگونه ممکن است آن پادشاه بدون پوشش و حجاب باشد؟
هوش مصنوعی: عشق بر من چیره شد و من از آن فاصله گرفتم، اما عشق به دنبال من برگشت و مرا مانند عقابی که طعمهاش را میبلعد، در خود گرفت.
هوش مصنوعی: به گونهای که زمان به من ضربه زده، من نیز با آن روبهرو شدم. در دنیای شیرین و پاکی فرو رفتم و از عذابها و سختیها رهایی یافتم.
هوش مصنوعی: کسی که طعم سختیها و مشکلات را نمیچشد، در اصل به خاطر این است که لذت حقیقی و شیرینی آنها را از این تجربیات نمیشناسد.
هوش مصنوعی: به خاطر این اعتمادی که انبیا دارند، بلایا را آرامش میکنند، زیرا که هیچ وقت از آتش نمیترسند و مانند آب بر آن غلبه میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.