مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸
امروز چرخ را ز مه ما تحیریست
خورشید را ز غیرت رویش تغیریست
صبح وجود را به جز این آفتاب نیست
بر ذره ذره وحدت حسنش مقرریست
اما بدان سبب که به هر شام و هر صبوح
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸
با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست
آنک از او آگهست از همه عالم بریست
آه که چه بیبهرهاند باخبران زانک هست
چهره او آفتاب طره او عنبریست
آه از آن موسیی کانک بدیدش دمی
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
هر هوا و ذرهای خود منظریست
نا گشاده کی گود کانجا دریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
خاصه خورشید ِکمالی کان سریست
روز و شب کردار او روشنگریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۹ - اندیشیدن یکی از صحابه بانکار کی رسول چرا ستاری نمیکند
در زمان در رو فتاد و میگریست
کای خدا اینها نشان منکریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۳ - شرح فایدهٔ حکایت آن شخص شتر جوینده
پیش آنکس که نه صاحب اشتریست
کو درین جست شتر بهر مریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۳ - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام
هر یک آهنگش ز کرسی تا ثریست
وز ثری تا عرش در کر و فریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۰ - بقیهٔ قصهٔ آن زاهد کوهی کی نذر کرده بود کی میوهٔ کوهی از درخت باز نکنم و درخت نفشانم و کسی را نگویم صریح و کنایت کی بیفشان آن خورم کی باد افکنده باشد از درخت
در حدیث آمد که دل همچون پریست
در بیابانی اسیر صرصریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۷ - مکرر کردن قوم اعتراض ترجیه بر انبیا علیهمالسلام
هر کجا افسانهٔ غمگستریست
هر کجا آوازهٔ مستنکریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۲ - مخصوص بودن یعقوب علیه السلام به چشیدن جام حق از روی یوسف و کشیدن بوی حق از بوی یوسف و حرمان برادران و غیر هم ازین هر دو
جاریه پیش نخاسی سرسریست
در کف او از برای مشتریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۸ - تمثیل گریختن مؤمن و بیصبری او در بلا به اضطراب و بیقراری نخود و دیگر حوایج در جوش دیگ و بر دویدن تا بیرون جهند
سر ببرم لیک این سر آن سریست
کز بریده گشتن و مردن بریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۱ - بیان آنک طاغی در عین قاهری مقهورست و در عین منصوری ماسور
هر دو را این جست و جوها زان سریست
این گرفتاری دل زان دلبریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۰ - جواب دهری کی منکر الوهیت است و عالم را قدیم میگوید
هیچ نندیشد که هر جا ظاهریست
آن ز حکمتهای پنهان مخبریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۰ - اختیار کردن پادشاه دختر درویش زاهدی را از جهت پسر و اعتراض کردن اهل حرم و ننگ داشتن ایشان از پیوندی درویش
پس یقین گشتش که مطلق آن سریست
چاره او را بعد از این لابه گریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۵ - قصهٔ فرزندان عزیر علیهالسلام کی از پدر احوال پدر میپرسیدند میگفت آری دیدمش میآید بعضی شناختندش بیهوش شدند بعضی نشناختند میگفتند خود مژدهای داد این بیهوش شدن چیست
زانک گفتن از برای باوریست
جان شرک از باوری حق بریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۶ - قصهٔ آن حکیم کی دید طاوسی را کی پر زیبای خود را میکند به منقار و میانداخت و تن خود را کل و زشت میکرد از تعجب پرسید کی دریغت نمیآید گفت میآید اما پیش من جان از پر عزیزتر است و این پر عدوی جان منست
زخم ناخن بر چنان رخ کافریست
که رخ مه در فراق او گریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن
حملهٔ ماده به صورت هم جریست
آفت او همچو آن خر از خریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۲ - حکایت عیاضی رحمهالله کی هفتاد غزو کرده بود سینه برهنه بر امید شهید شدن چون از آن نومید شد از جهاد اصغر رو به جهاد اکبر آورد و خلوت گزید ناگهان طبل غازیان شنید نفس از اندرون زنجیر میدرانید سوی غزا و متهم داشتن او نفس خود را درین رغبت
راست گوی ای نفس کین حیلتگریست
ورنه نفس شهوت از طاعت بریست