گنجور

 
مولانا

قوم گفتند ار شما سعد خودیت

نحس مایید و ضدیت و مرتدیت

جان ما فارغ بد از اندیشه‌ها

در غم افکندید ما را و عنا

ذوق جمعیت که بود و اتفاق

شد ز فال زشتتان صد افتراق

طوطی نقل شکر بودیم ما

مرغ مرگ‌اندیش گشتیم از شما

هر کجا افسانهٔ غم‌گستریست

هر کجا آوازهٔ مستنکریست

هر کجا اندر جهان فال بذست

هر کجا مسخی نکالی ماخذست

در مثال قصه و فال شماست

در غم‌انگیزی شما را مشتهاست