بخش ۱۶۲ - حکایت عیاضی رحمهالله کی هفتاد غزو کرده بود سینه برهنه بر امید شهید شدن چون از آن نومید شد از جهاد اصغر رو به جهاد اکبر آورد و خلوت گزید ناگهان طبل غازیان شنید نفس از اندرون زنجیر میدرانید سوی غزا و متهم داشتن او نفس خود را درین رغبت
گفت عیاضی نود بار آمدم
تن برهنه بوک زخمی آیدم
تن برهنه میشدم در پیش تیر
تا یکی تیری خورم من جایگیر
تیر خوردن بر گلو یا مقتلی
در نیابد جز شهیدی مقبلی
بر تنم یک جایگه بیزخم نیست
این تنم از تیر چون پرویزنیست
لیک بر مقتل نیامد تیرها
کار بخت است این نه جلدی و دها
چون شهیدی روزی جانم نبود
رفتم اندر خلوت و در چله زود
در جهاد اکبر افکندم بدن
در ریاضت کردن و لاغر شدن
بانگ طبل غازیان آمد به گوش
که خرامیدند جیش غزوکوش
نفس از باطن مرا آواز داد
که به گوش حس شنیدم بامداد
خیز هنگام غزا آمد برو
خویش را در غزو کردن کن گرو
گفتم ای نفس خبیث بیوفا
از کجا میل غزا تو از کجا
راست گوی ای نفس کین حیلتگریست
ورنه نفس شهوت از طاعت بریست
گر نگویی راست حمله آرمت
در ریاضت سختتر افشارمت
نفس بانگ آورد آن دم از درون
با فصاحت بیدهان اندر فسون
که مرا هر روز اینجا میکشی
جان من چون جان گبران میکشی
هیچ کس را نیست از حالم خبر
که مرا تو میکشی بیخواب و خور
در غزا بجهم به یک زخم از بدن
خلق بیند مردی و ایثار من
گفتم ای نفسک منافق زیستی
هم منافق میمری تو چیستی
در دو عالم تو مرایی بودهای
در دو عالم تو چنین بیهودهای
نذر کردم که ز خلوت هیچ من
سر برون نارم چو زندهست این بدن
زانک در خلوت هر آنچ تن کند
نه از برای روی مرد و زن کند
جنبش و آرامش اندر خلوتش
جز برای حق نباشد نیتش
این جهاد اکبرست آن اصغرست
هر دو کار رستمست و حیدرست
کار آن کس نیست کو را عقل و هوش
پرد از تن چون بجنبد دنب موش
آن چنان کس را بباید چون زنان
دور بودن از مصاف و از سنان
صوفیی آن صوفیی این اینت حیف
آن ز سوزن کشته این را طعمه سیف
نقش صوفی باشد او را نیست جان
صوفیان بدنام هم زین صوفیان
بر در و دیوار جسم گلسرشت
حق ز غیرت نقش صد صوفی نبشت
تا ز سحر آن نقشها جنبان شود
تا عصای موسوی پنهان شود
نقشها را میخورد صدق عصا
چشم فرعونیست پر گرد و حصا
صوفی دیگر میان صف حرب
اندر آمد بیست بار از بهر ضرب
با مسلمانان به کافر وقت کر
وانگشت او با مسلمانان به فر
زخم خورد و بست زخمی را که خورد
بار دیگر حمله آورد و نبرد
تا نمیرد تن به یک زخم از گزاف
تا خورد او بیست زخم اندر مصاف
حیفش آمد که به زخمی جان دهد
جان ز دست صدق او آسان رهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از تجربیات خود در جهاد و نبردها سخن میگوید و به دو نوع جهاد اشاره میکند: جهاد اکبر (مبارزه با نفس) و جهاد اصغر (نبرد با دشمن). او بیان میکند که در نبردها بارها زخمی شده، اما روح و جان او در این جنگها میجوشد. همچنین، نقدی به شیوه زندگی صوفیان دارد و میگوید که حرکتهای آنها باید از نیتهای واقعی و الهی سرچشمه بگیرد. شاعر به این نکته تأکید میکند که جهاد واقعی، مبارزه با نفس است و نه تنها جنگ برون. نهایتاً، او صوفیانی را که فقط به ظاهر و ظواهر میپردازند، به چالش میکشد و زنده بودن خود را در راستای هدف الهی قرار میدهد.
هوش مصنوعی: عیاضی میگوید که نود بار به اینجا آمدهام و بارها با حالتی آسیبپذیر و بدون هیچ پوشش، به اینجا قدم گذاشتهام.
هوش مصنوعی: من خود را بدون پوشش در مقابل تیر قرار میدادم تا شاید یکی از این تیرها به من برخورد کند و من بتوانم به جایگاه مورد نظر برسم.
هوش مصنوعی: اگر چاقو یا تیر به گلو کسی برسد، تنها نتیجهاش شهادت و قربانی شدن او خواهد بود.
هوش مصنوعی: بدن من جای سالمی ندارد و همهجای آن زخم است، چون این بدن از تیرهای دشمن، مانند پرویز (شخصیت اسطورهای) بینقص نیست.
هوش مصنوعی: اما تیرها بر سر مقتل نیامدند، این مساله به سرنوشت مربوط میشود و نه به شتابزدگی و بیملاحظگی.
هوش مصنوعی: وقتی روزی جانم نبود، به تنهایی و در سکوت رفتم.
هوش مصنوعی: در تلاش برای خودسازی و مبارزه با نفس، بدن خود را در معرض سختیها و تمرینات قرار دادم و به لاغری و تقویت روحیه خود پرداختم.
هوش مصنوعی: صدای طبل لشکریان به گوش رسید و آنها با شکوه و وقار در حال حرکت به سمت میدان جنگ بودند.
هوش مصنوعی: در درونم صدایی به گوشم رسید که مرا فراخواند و این صدا را در صبحگاه شنیدم.
هوش مصنوعی: وقت آن رسیده است که برای جنگ آماده شوی، خودت را در این کار قرار بده و در میدان نبرد تلاش کن.
هوش مصنوعی: گفتم ای نفس ناپاک و بیوفا، از کجا تهییج و اشتیاق به غذا و لذت داری؟
هوش مصنوعی: ای نفس، راست بگو که آیا این فریبکاری است یا نه! زیرا نفس شهوت از اطاعت دور است.
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت و راستی سخنی نگویی، در تمرینها و تلاشهایت به مراتب سختتر و دشوارتر خواهی شد.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، نفس به طور واضح و شیوا از درون فرا خواند، بدون اینکه زبانی داشته باشد، و به نوعی دیگر آن را بیان کرد.
هوش مصنوعی: هر روز مرا اینجا به زحمت میاندازی و جانم را میگیری، مثل اینکه جان فردی از اهل زرتشت را میگیری.
هوش مصنوعی: هیچکس از حال من آگاه نیست، در حالی که تو من را بیخواب و بیخوراک میکنی.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، به خاطر یک زخم از بدن مردم، مردی را میبینم که ایثار و فداکاری من را درک میکند.
هوش مصنوعی: به خودم گفتم، ای نفس تو که دروغین و ناپاک هستی، آیا فقط تا زمانی که زندهای، ناپاک خواهی بود؟ تو چه موجودی هستی؟
هوش مصنوعی: در دو جهان، تو همیشه در دسترس بودهای، اما در این دو جهان، تو اینقدر بیهدف و بیفایده هستی.
هوش مصنوعی: قسم خوردهام که از تنهایی خارج نشوم و خود را در معرض نمایش قرار ندهم تا وقتی که این بدن زنده است.
هوش مصنوعی: در تنهایی، هر چیزی که انسان انجام میدهد، نه به خاطر زیبایی و جلوهی ظاهری برای دیگران، بلکه به خاطر خودش و درون خود هستند.
هوش مصنوعی: حرکت و سکون او در تنهاییاش تنها برای خداوند است و نیتش برای غیر او نیست.
هوش مصنوعی: این تلاش بزرگترین مبارزه است و آن یکی کوچکتر. هر دو کار بزرگ و شایستهٔ رستم و حیدر هستند.
هوش مصنوعی: کسی که عقل و درک بالایی ندارد، نباید در کارهایی که نیاز به هوش و توجه دارند، دخالت کند؛ زیرا ممکن است مانند موشی که در حال فرار است، به سادگی فریب بخورد و اشتباه کند.
هوش مصنوعی: باید کسی را شناخت که مانند زنان از جنگ و سلاح دور باشد.
هوش مصنوعی: صوفی کسی است که اگرچه در ظاهر به راه حقیقت میرود، اما در باطن گرفتار خودخواهي و هوسهای دنیوی است. او مانند کسی است که در برابر خطرات جدی قرار دارد و به جای اینکه مراقب خود باشد، بر روی مسائلی کماهمیت تمرکز میکند. این افراد در نهایت به راحتی طعمهی مشکلات و خطرات میشوند، در حالی که باید با دقت و آگاهی بیشتری به زندگی و اعمال خود نگاه کنند.
هوش مصنوعی: نقش صوفی به او تعلق ندارد، زیرا روح صوفیان راستین با روح صوفیان بدنام یکی نیست.
هوش مصنوعی: بر روی دیوارها و درهای این بدن که از گل ساخته شده است، به خاطر غیرت حق، نقش و نگارهای متعددی از صدها صوفی نقش بسته است.
هوش مصنوعی: تا صبح آن تصاویر به حرکت درآید و تا عصای موسی ناپدید شود.
هوش مصنوعی: چشم فرعون مانند سنگنوشتهها و نقشهایی است که تحت تأثیر صدق و راستگویی عصا قرار میگیرد و این تأثیر به شکل باطنی و معنوی، آنها را میخورد و محو میکند.
هوش مصنوعی: صوفی دیگری وارد میدان جنگ شد و به خاطر ندادن ضربه، بیست بار تلاش کرد.
هوش مصنوعی: گاهی آدمی ممکن است در جمعی قرار گیرد که با باورها و اعتقادات او متفاوت است. در چنین شرایطی، برخی افراد با کافرانی هم صحبت میشوند و در کنار آنها احساس راحتی میکنند، اما ممکن است در نهایت با مسلمانان و هم دینان خود نیز ارتباط برقرار کنند. این نشان میدهد که انسانها میتوانند در فضاهای مختلف حضور داشته باشند و با فرهنگهای گوناگون آشنا شوند.
هوش مصنوعی: زخمی که از حملهای آسیب دیده، دوباره به میدان میآید و به مبارزه ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بدن به خاطر یک آسیب غیرضروری نمیمیرد، او در جنگ بیست زخم دیگر را تجربه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: او نمیخواست که به خاطر کسی که به او محبت کرده، جانش را از دست بدهد و از روی صداقت، به راحتی از مشکل رهایی یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.