گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم

 

ای حیات دل حسام‌الدین بسی

میل می‌جوشد به قسم سادسی

گشت از جذب چو تو علامه‌ای

در جهان گردان حسامی نامه‌ای

پیش‌کش می‌آرمت ای معنوی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضل‌ترست و عزیزتر و شریف‌تر و مکرم‌تر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او

 

واعظی را گفت روزی سایلی

کای تو منبر را سنی‌تر قایلی

یک سؤالستم بگو ای ذو لباب

اندرین مجلس سؤالم را جواب

بر سر بارو یکی مرغی نشست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶ - صبر فرمودن خواجه مادر دختر را کی غلام را زجر مکن من او را بی‌زجر ازین طمع باز آرم کی نه سیخ سوزد نه کباب خام ماند

 

گفت خواجه صبر کن با او بگو

که ازو ببریم و بدهیمش به تو

تا مگر این از دلش بیرون کنم

تو تماشا کن که دفعش چون کنم

تو دلش خوش کن بگو می‌دان درست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله

 

چون بپیوستی بدان ای زینهار

چند نالی در ندامت زار زار

نامْ میری و وزیری و شهی

در نهانش مرگ و درد و جان‌دهی

بنده باش و بر زمین رو چون سمند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸ - در عموم تاویل این آیت کی کلما اوقدوا نارا للحرب

 

کلما هم اوقدوا نار الوغی

اطفاء الله نارهم حتی انطفا

عزم کرده که دلا آنجا مه‌ایست

گشته ناسی زانک اهل عزم نیست

چون نبودش تخم صدقی کاشته

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹ - قصه‌ای هم در تقریر این

 

شرفه‌ای بشنید در شب معتمد

برگرفت آتش‌زنه که آتش زند

دزد آمد آن زمان پیشش نشست

چون گرفت آن سوخته می‌کرد پست

می‌نهاد آنجا سر انگشت را

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰ - وا نمودن پادشاه به امرا و متعصبان در راه ایاز سبب فضیلت و مرتبت و قربت و جامگی او بریشان بر وجهی کی ایشان را حجت و اعتراض نماند

 

چون امیران از حسد جوشان شدند

عاقبت بر شاه خود طعنه زدند

کین ایاز تو ندارد سی خرد

جامگی سی امیر او چون خورد

شاه بیرون رفت با آن سی امیر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱ - مدافعهٔ امرا آن حجت را به شبههٔ جبریانه و جواب دادن شاه ایشان را

 

پس بگفتند آن امیران کین فنیست

از عنایتهاش کار جهد نیست

قسمت حقست مه را روی نغز

دادهٔ بختست گل را بوی نغز

گفت سلطان بلک آنچ از نفس زاد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳ - حکایت آن شخص کی دزدان قوج او را بدزدیدند و بر آن قناعت نکرد به حیله جامه‌هاش را هم دزدیدند

 

آن یکی قج داشت از پس می‌کشید

دزد قج را برد حبلش را برید

چونک آگه شد دوان شد چپ و راست

تا بیابد کان قج برده کجاست

بر سر چاهی بدید آن دزد را

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۴ - مناظرهٔ مرغ با صیاد در ترهب و در معنی ترهبی کی مصطفی علیه‌السلام نهی کرد از آن امت خود را کی لا رهبانیة فی الاسلام

 

مرغ گفتش خواجه در خلوت مه‌ایست

دین احمد را ترهب نیک نیست

از ترهب نهی کردست آن رسول

بدعتی چون در گرفتی ای فضول

جمعه شرطست و جماعت در نماز

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۵ - حکایت پاسبان کی خاموش کرد تا دزدان رخت تاجران بردند به کلی بعد از آن هیهای و پاسبانی می‌کرد

 

پاسبانی خفت و دزد اسباب برد

رختها را زیر هر خاکی فشرد

روز شد بیدار شد آن کاروان

دید رفته رخت و سیم و اشتران

پس بدو گفتند ای حارس بگو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را

 

گفت آن مرغ این سزای او بود

که فسون زاهدان را بشنود

گفت زاهد نه سزای آن نشاف

کو خورد مال یتیمان از گزاف

بعد از آن نوحه‌گری آغاز کرد

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۷