گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

آن دل که جو جانش داشتم نیست

صبری که بر او گماشتم نیست

زلف تو ز درج سینه دل بربود

لابد چو نگه نداشتم نیست

باری دل تو نگاهدارم

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

ای که بی چشم تو چشمی چشم من جز تر ندید

هیچ چشمی از چشم تو نیکوتر ندید

ز آرزوی چشم تو چشم رهی یک چشم زد

جز به چشم شوخ چشمی چشمه سار خور ندید

چشمه نوش تو دارد چشمه حیوان ولیک

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

کجا از دوزخ اندیشد تنی کز مهر تو سوزد

چرا یاد بهشت آرد دلی کز مهرت افروزد

گر افلاطون شود زنده شود شیدا و چون بنده

ز عشق آن لب و خنده زلفظش ابجد آموزد

روا باشد به جان تو که در دور زمان تو

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

مژده که جان نازنین باردگر به تن رسید

سرو روان یاسمین باز سوی چمن رسید

خنده زنان چو صبح شو بر فلک و بشاره زن

کز ره شرق همچو خور خسرو تیغ زن رسید

ملک لگن مثال بود بی رخ نور شمع شه

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

غم از دلم به جدائی جدا نمی گردد

دلم ز بند ملامت رها نمی گردد

دل مرا ز غم عشق سرزنش مکنید

که دل به سرزنش از عشق وا نمی گردد

چو ذره ئیست دل من هوا پرست از مهر

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

آخر ای باغ امیدم گل شادی به برآر

آخرای ای صبح نویدم شب هجران به سر آر

جان شیدا شده را جام مفرح درده

دل سودا زده را شربتی از گلشکر آر

خبری خوش ده و این آتش دلها بنشان

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

بردی دل من ز چشم مخمور

ای چشم بدان ز چشم تو دور

چشمت مرساد چشم کامروز

در چشم منی چو چشمه نور

ای چشم و چراغ من نگوئی

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

ز عشقت سینه پر سوز دارم

دلی از درد مهرت روز دارم

ز درد و حسرت وصل تو در دل

هزاران ناوک دلسوز دارم

چرا شمع طرب نفروزم از جان

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

یارب آن روی است یا صبح است یا ماه تمام

یارب آن زلف است یا شام است یا از مشک دام

نی نه صبح است و نه شام است آن رخ زیبا و زلف

روی و زلف او کدام و صبح و شام آخر کدام

لعل گویا کی گشاید غره رومی چو صبح

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲

 

ای آنکه عفو کامل و احسان سابقت

برداشت رعب و امید و بیم را

در حل و عقد نظم جهان دست قدرتت

برهان نمود معجز کف کلیم را

شرمنده دو لفظ تو از تو نواخت یافت

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

شاها به ذات پاک خدائی که حکمتش

بر درگه تو رایت شاهی فراشته ست

وز بهر حفظ بیضه اسلام و ضبط ملک

ذات ترا به داد و دهش بر گماشته ست

نقاش صنع او بر سر کلک کن فکان

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۲

 

دی یکی رقعه به نزد من رسید از صدر شاه

وانگهی نام همایون شهنشه بر سرش

خط اشرف را بدیدم کرده باقی نام من

گفتم اینک گنج کافتادم به ناگه بر سرش

من که باشم یا چه خاکم کآسمان گر یافتیش

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۳

 

ای به حق شاهی که قدرت از علو مرتبت

بر سر شاه فلک دیده ست پای تخت خویش

من ز خاک پارس چون برداشتم رخت امید

گفتم آرم سوی خاک آستانت رخت خویش

پارسالت دور از اکنون خود نبد پردخت من

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۶

 

شاها ز فر سایه معمار عدل تو

همسایه عقاب گرفت آشیان چکاو

چنگال شیر شرزه به پشتی پاس تو

کوتاه شد ز گردن گور و سرین گاو

یک خاصیت ز لطف تو در کوه اگر نهد

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴

 

به جستجوی کریمی مشاورت کردم

ز روی نسبت و با چرخ و تیر مستوفی

نشان دهمت گفت گفتمش کو گفت

کریم کشور کرمان ظهیر مستوفی

وقتی که داشتم دل و دستی چو دیگران

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

ای لفظ تو آب زندگانی

وی کلک تو اصل شادمانی

خط تو که جان ازوست واله

جانیست ز غایت روانی

بیخ قلم تو شاخ دولت

[...]

۶ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸

 

مردکی بود طامع و شیاد

نام آن غرم حیدر آبی

کودکان را ز بهر شفتالو

سیب وامرود دادی و آبی

گاه کدیه برای کسب حطام

[...]

۶ بیت
مجد همگر