گنجور

 
مجد همگر

غم از دلم به جدائی جدا نمی گردد

دلم ز بند ملامت رها نمی گردد

دل مرا ز غم عشق سرزنش مکنید

که دل به سرزنش از عشق وا نمی گردد

چو ذره ئیست دل من هوا پرست از مهر

که ذره ای ز هوائی جدا نمی گردد

چگونه من به تن خویش پارسا گردم

که پادشاه تنم پارسا نمی گردد

دلم به گرد بلاگشت و مبتلا شد او

چه خوش دلی که به گرد بلا نمی گردد

مگر که بر غم او تنگ شد جهان فراخ

که جز به گرد دل تنگ ما نمی گردد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode