گنجور

 
۱
۲
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

حضور خویش خواهی جبر ما را

تو مغروری به حسن ای بیمدارا!

به سیخ ناز مژگانت کشیدی

دل دلدادگان مبتلا را!

سراسر قتل اهل عشق کردی

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را

به یک نگاه کنی صید خویش دل‌ها را!

هزار عابد و زاهد همی‌شود میْ‌نوش

به محفلی که تو گیری به دست صهبا را!

به طوق بندگی گردن نهد چو قمری سرو

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

می‌نماید بر لب جو عکس ماه من در آب

می‌توان از ماه تا ماهی همه بودن در آب

نیست سودی سفله را از صحبت روشندلان

سخت رسر، می‌شود آید اگر آهن در آب!

گفت زاهد خویش را در خواب دیدم در برش

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب

بود لوح خیال ابروی او در کنار امشب

نیم آسوده شوقش دمی از اضطراب دل

پر پروانه دارد دود شمع انتظار امشب

اگر چندی که بودم دوش مست باده وصلش

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

آنکه تسلیم سجود خاک پایش شد سر است

رهبر آیینه مطلب صفای جوهر است

طائر عشق از پر و بال هوس باشد بری

آنکه در دام تو افتد صید بی بال و پر است

دود آهم را اثر باشد سواد لعل او

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

تا زیر و بم نغمه مضراب تو ساز است

آهنگ نوایت همه از پرده ناز است

جز آهن غم کی بود اسباب فتوحت

در قفل حقیقت که کلیدش ز مجاز است!

دشمن بود ای دوست به هر کس نتوان گفت

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

تا زلف تو در خرمن گل غالیه‌بیز است

در دور قمر بین که قران مشتری‌ریز است

ترسم که به دل رخنه زند مردم چشمت

ورنه ز چه رو خنجر مژگان تو تیز است؟!

مقتول تو را نیست ازآن صورت مردن

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

شور دریای محبت موجی از آب من است

برق شمشیر حوادث لمعه تاب من است

پرده‌دار ساز قانون بم و زیر غمم

نغمه «عشاق » از آهنگ مضراب من است!

نیست جز تعبیر حیرانی مرا فال دگر

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

عقیق از حسرت لعل تو خون است

هلال از شرم ابرویت نگون است

به حالم رحم کن ای شوخ ظالم

که از هجر تو احوالم زبون است!

چو من از یک نگه صد کشته داری

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

یکسر شرار عشقم و آهم زبانه است

آیینه‌دار دردم و حیرت بهانه است

خرمن کنید دانه گوهر ز اشک من

در هر طرف که سیل سرشکم روانه است

ای ناخدا تو لنگر کشتی ز صبر کن

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

قامت دلجوی او سرو گلستان کیست؟!

عارض تابان او شمع شبستان کیست؟!

گر نبود تیر او سوی منش دم به دم

بر دل مجروح من ناوک پیکان کیست؟!

باد صبا می‌برد قافله بر قافله

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت

هر طرف جولان نما تا مست جولان بینمت!

شد دلم پروانه اندر آتش شمع رخت

کز فروغ چهره بر آن رو چراغان بینمت

خاک شد در راه عشقت همچو من بسیار کس

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

گرچه در میخانه بر لب خنده‌ها دارد قدح

چشم عبرت سوی این بزم فنا دارد قدح

در جهان صد شور از یک جام تقسیم ازل

هیچ می‌دانی که اندر دل چه‌ها دارد قدح؟!

در سلوک عشق اندر عشرت‌آباد جهان

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

غبار سرمه تا در خانه چشمش وطن دارد

سیاهی پرده از ساز تغافل در بدن دارد

نسیم طره پر پیچ و تاب عنبرآسایش

به دست قاصد باد صبا مشک ختن دارد

هزاران باغ گلشن در غبار مقدمش ندهم

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

رنگ رخسار تو از رخسار گل ننگ آورد

گل اگر روی تو بیند رنگ از رنگ آورد

حلقه پر پیچ و تاب طره شبرنگ تو

در خم چوگان خود صد دل به نیرنگ آورد

یابد اندر دهر همچون خضر عمر جاودان

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴ - شاه‌میرزا

 

شهاب‌آسا نگاهم از سپهر دیده می‌تازد

تماشا در بساط عارضش شطرنج می‌بازد

الا شاهی که فرزین‌وَش رقیب کج به او همدم

مرا او بی‌گنه از راستی رخ‌مات می‌سازد

همین بار غمش عمریست همچون فیل بر دوشم

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

مرا عشق تو تا سرمایه دنیا و دین باشد

ازآن از دین و دنیا حاصل عمرم همین باشد

ز داغ فرقتت نالم ولی چون نی نمی‌نالم

که این اندوه و محنت با من از خط جبین باشد

خم ابروش محمل بسته از بار اشارت‌ها

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

ماه من امروز در مصر ملاحت شاه شد

یوسف از شرم جمال او به زیر چاه شد

جام می بی‌یاد لعل او نصیب من مباد

همدم بزمم اگر چندی که مهر و ماه شد!

تار گیسوی کمندش گشت دام مرغ دل

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

ساغر عیش ابد گرچه به دستم دادند

راه راحت همه از جام الستم دادند

کاروانان قضا و قدر از هشیاری

چون حنا بسته مرا بر کف مستم دادند

هرکجا باشم اگر بی‌اثر داغ نیم

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸ - باسط‌جان

 

باده عشق تو در هر دل اگر جوش کند

اگرش آب حیات است کجا نوش کند؟!

آرزومند وصال تو اگر هوشناک است

به یکی قطره می وصل تو بیهوش کند

سر خود گرچه بر افلاک نو ساید

[...]

۸ بیت
طغرل احراری
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۲