شهابآسا نگاهم از سپهر دیده میتازد
تماشا در بساط عارضش شطرنج میبازد
الا شاهی که فرزینوَش رقیب کج به او همدم
مرا او بیگنه از راستی رخمات میسازد
همین بار غمش عمریست همچون فیل بر دوشم
به سوی او بود آیا که اسپ بخت من تازد؟!
مپرس آیین چشم ساحر آن شوخ ظالم را
که تاریک نگاهش عالمی در خاک اندازد
یم هر قطره اشکم اگر طوفاننما گردد
وگر نوح است از بیم سرشکم کشتی آغازد!
رود تا دامن خورشید دود آه عشاقان
فلک را تندر برقم عجب نبود که بگدازد
ز یمن مقدم آن شهسوار کشور خوبی
بساط صحن غیب را تا ابد با خویشتن نازد
ازین مشرق طلوع آرد شه اورنگ محبوبی
دم اندیشهات طغرل اگر چون صبح خمیازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستوده شاه شدادی که دولت زو سر افرازد
گزیده میر بهرامی که ملکت زو همی نازد
نبرده بوالحسن کاحسان ز گیتی باد دلش سازد
علی کز همت عالی بگردون بر همی تازد
هزاران خیل جنگی را بیک کوشش براندازد
[...]
سوار صبحدم هر روز کز مشرق برون تازد
سپر برگیرد و شمشیر و با من جنگ آغازد
به خون حنجرم خنجر بیالاید سحرگاهی
به قصد خون به بالین هنرمندی دگر تازد
از آن دونی که گردون راست اندر نام و در همت
[...]
تعالی الله چه حسنست این که چون برقع براندازد
اگرباشد دل از آهن که همچون موم بگدازد
همه خوبان به حسن خویش می نازند
چنان باشد که حسن او به روی خوب می نازد
بود رسم پری رویان که با دیوانگان سازند
[...]
چنین کان ترک عاشقکش به حسن خویش مینازد
سزد کز غایت حشمت به حال من نپردازد
به راهش خاکم ای دیده بزن بر آتشم آبی
که ترسم توسنش را ز آتش دل نعل بگدازد
عجب تند است رخش او که گردش درنمییابد
[...]
گر آن خورشید روزی بر سر من سایه اندازد
رقیبش همچو ابری آید و روزم سیه سازد
گرفتارم بدست نازنینی کز هوای خود
مرا چون زارتر بیند بخوبی بیشتر نازد
چنان خوبی که گر آیی میان مجلس خوبان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.