گنجور

 
طغرل احراری

ماه من امروز در مصر ملاحت شاه شد

یوسف از شرم جمال او به زیر چاه شد

جام می بی‌یاد لعل او نصیب من مباد

همدم بزمم اگر چندی که مهر و ماه شد!

تار گیسوی کمندش گشت دام مرغ دل

دانه خال سیاهش تا مرا دلخواه شد

کی امان یابد ز تیر ناوک دلسوز او

سینه آن کس که محنت‌سنج این درگاه شد؟!

از هلال ابرویش شرمنده گردد ماه نو

وز صفای عارضش خورشید رنگ کاه شد

باج خوبی را ز خوبان جهان گیرد رواست

بس که نام او به خوبی در همه افواه شد

در ازل کلک قضا تصویر رویش می‌کشید

بلبل روح من از بوی گلش آگاه شد

این معما حل کند هر کس بدو طغرل غلام

در بیابان توشح مطلبم همراه شد

 
 
 
زبان با ترانه
فضولی

دل که سوزان بود خندان از رخ آن ماه شد

آنچنان کآتش گل از فیض خلیل الله شد

سینه تنگم دل خون گشته را در حبس داشت

زخم پیکانت ز بهر جستن او راه شد

در زنخدانت دلم از قید نام و ننگ رست

[...]

نورعلیشاه

تا ز درس عاشقی دل نکته آگاه شد

سینه هم بیکینه گشت و مخزن الله شد

در خرابات مغان هرکس که او با ما نشست

خوش طلسم لاشکست و گنج الا الله شد

از تمنای طواف کعبه صاحب دلان

[...]

طغرل احراری

ماه سیم‌اندام من هرچند عالی‌جاه شد

پیکرم سیماب، کارم آه، رنگم کاه شد

حسن او از عشق من بالید سر بالا کشید

دستم از شاخ وصالش سر به سر کوتاه شد

یاد آن رخسار گلگون می‌برد حالت ز من

[...]

ملک‌الشعرا بهار

از پس او پور اوکمبیز شاهنشاه شد

سرزمین مصر او را فتح بر دلخواه شد

بعد مرگش مملکت آشفته و گمراه شد

نیز اسمردیس غاصب بر گزافه شاه شد

زان میان دارای بن گشتاسب زیب‌گاه شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ملک‌الشعرا بهار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه