ماه من امروز در مصر ملاحت شاه شد
یوسف از شرم جمال او به زیر چاه شد
جام می بییاد لعل او نصیب من مباد
همدم بزمم اگر چندی که مهر و ماه شد!
تار گیسوی کمندش گشت دام مرغ دل
دانه خال سیاهش تا مرا دلخواه شد
کی امان یابد ز تیر ناوک دلسوز او
سینه آن کس که محنتسنج این درگاه شد؟!
از هلال ابرویش شرمنده گردد ماه نو
وز صفای عارضش خورشید رنگ کاه شد
باج خوبی را ز خوبان جهان گیرد رواست
بس که نام او به خوبی در همه افواه شد
در ازل کلک قضا تصویر رویش میکشید
بلبل روح من از بوی گلش آگاه شد
این معما حل کند هر کس بدو طغرل غلام
در بیابان توشح مطلبم همراه شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل که سوزان بود خندان از رخ آن ماه شد
آنچنان کآتش گل از فیض خلیل الله شد
سینه تنگم دل خون گشته را در حبس داشت
زخم پیکانت ز بهر جستن او راه شد
در زنخدانت دلم از قید نام و ننگ رست
[...]
ماه سیماندام من هرچند عالیجاه شد
پیکرم سیماب، کارم آه، رنگم کاه شد
حسن او از عشق من بالید سر بالا کشید
دستم از شاخ وصالش سر به سر کوتاه شد
یاد آن رخسار گلگون میبرد حالت ز من
[...]
دست بانو گرچه از دامان شه کوتاه شد
لیک بر گردون بلند از دست آن گمراه شد
از پس او پور اوکمبیز شاهنشاه شد
سرزمین مصر او را فتح بر دلخواه شد
بعد مرگش مملکت آشفته و گمراه شد
نیز اسمردیس غاصب بر گزافه شاه شد
زان میان دارای بن گشتاسب زیبگاه شد
[...]
گر کس از سر علی مرتضی آگاه شد
میتوان گفتن که آگاه او ز سر الله شد
چون منور عرصهٔ آفاق از آن ماه شد
در میان لشگر انفس ظهور شاه شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.