گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

غم تو تا نفس باقیست با من هر نفس بادا

به جز روی گلت دیگر به چشمم خار و خس بادا!

خیالم در شب زلفت رود ناگه به عیاری

به شهرستان حسنت نرگس مستت عسس بادا!

چو فرزین مهره عشق تو را هر کس، که کج بازد

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

نزهت کویت برد رونق گلزار را

شهره حسنت درد پرده اسرار را

زخم فراق تو را هیچ به غیر از اجل

چاره نباشد دگر بنده ناچار را!

بیند اگر برهمن طره شبرنگ تو

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

دارم هوای عشق تو عمریست بر سرا

بهر خدا ز راه وفا هیچ نگذرا!

در ملک عشق مسند شاهی گزیده‌ام

تا کرده‌ام ز نقش کف پات افسرا!

هر مدعی به دعوی عشقت نه صادق است

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

هرکه را باشد نظر ترک قباپوش مرا

آفرین گوید تحمل کردن هوش مرا!

از خیال قامتش اکنون عصا می‌بایدم

بار سنگین فراقش کرده خم دوش مرا

از کدامین زمره‌ام یارب که در بزم وجود

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

عرض حاجت می‌کند دل خسرو ناز تو را،

نیست قانون محبت پرده ساز تو را!

چون کبوتر بسمل شوق تپیدن می‌شود

از قضا هرکس که بیند چشم شهباز تو را

رمز چشمت این بود نبود نمودن بعد ازین

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

تا به اوج دلبری زد اخترش دنباله را

ماه در آغوش خود گم کرد خط هاله را

سرمه از بخت سیه در کام فریاد من است

از سپند ما شنیدن نیست هرگز ناله را!

داغ سودای خیال وصل تو بردم به خاک

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

هرکه در دشت جنون بیند من دیوانه را

کی شود مانند مجنون آشنا بیگانه را؟!

حسن خوبان را جلا باشد نگاه عاشقان

اعتباری نیست اینجا شمع بی‌پروانه را!

الفتی دارد خیال مار گیسویش به دل

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

چون نی گرفته ملک جهان را فغان ما

نبود به غیر ناله متاع دکان ما

ما عاشقیم و شهره آفاق گشته‌ایم

عالم پر است از سخن و داستان ما

در جیب فکر خلوت هستی گزیده‌ایم

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

هر کس که رخ تو دید جانا

عاشق به تو گشت آن زمانا

مرغ دل صد هزار عاشق

در قید تو شد ز بحر دانا

تیر نگهت گذشت از جان

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

ای ز موج طلعتت نظاره در گرداب‌ها

حیرت آیینه باشد شوخی سیماب‌ها!

احتیاجی نیست در کویش به شمع دل مرا

شمع را نوری نباشد در شب مهتاب‌ها

فرش مخمل می‌کند سامان غفلت دم به دم

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

اگر اینست با خوبان عالم آشنایی‌ها

توان کردن چو نی فریاد از دست جدایی‌ها

نآمد زورق من در کنار ساحل وصلش

به بحر عشق هر چندی که کردم ناخدایی‌ها!

توان دریافت از مضمون من کوتاهی فکرم

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

ز خود بسیار دور افتادم از معنی قرینی‌ها

مرا سرمشق حیرانیست اکنون موی چینی‌ها

توان در مزرع باغ جهان گل از ادب چیدن

که صد خرمن نمایی حاصل ازین خوشه‌چینی‌ها

مرادی کی بود غیر از تسلی‌بخش آرامش

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

ای بهار ناز بهر زینت گل‌ها بیا!

سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا!

کرده‌ام دور از رخت تمهید سامان جنون

ای سویدای دلم را دافع سودا بیا!

از وفا داریم هر دم آرزوی مقدمت

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - سیدجان

 

سنبل از آشفتگی زلف کژت یک پیچ و تاب

مصحف روی توام تفسیر دارد صد کتاب

یوسف از شرم جمالت محو زندان گشته است

ای جمال عالم‌آرای تو روشن ز آفتاب!

در تمنای وصالت دین و دل بر باد شد

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶ - حبیب‌جان

 

حیات طغرل از عشق حبیب است

جفای طغرل از دست رقیب است

بود طغرل اسیر زلف جانان

به طغرل هرچه آید یا نصیب است

دمی آ سوی بیماران عشقت

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹ - حبیب‌جان

 

حزین منشین که نوروز بهار است

جهان چون خضر خطت سبزه‌زار است

بهار افروخت زینت در گلستان

محل فیض سیر گلعذار است

گل و سنبل پریشان از صبا شد

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

تا نهال قامت او را صنوبر چاکر است

در چمن قمری ز حسرت همدم خاکستر است

بر ثبوت امتیاز حسنش از خوبان دهر

سبزه خط زمرد فام لعلش محضر است

دوش در گلشن حدیث جعد گیسویش گذشت

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

گرچه رنگ و بو دلیل و شاهد روی گل است

لیک اندر روی گل پیرایه ز آه بلبل است

ساز عیشی نیست اندر بزم امکان دم به دم

از شکست رنگ مینای دلم را قل‌قل است

سرنوشتم شد ز دیوان قضا آشفتگی

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

رفتن هوش از سرم تا ساربان محمل است

ناقه شوق مرا در خاک مجنون منزل است

آنقدر مستم که نشناسم جنون را از خرد

نشئه جام شراب من ز انگور دل است

قطره خونی که از زخم دل من می‌چکد

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

دلبرم پُر پُرجفا افتاده است

دور ز آیین وفا افتاده است

بر دلم از ناوک بی‌باک او

صد هزاران زخم‌ها افتاده است

در ره عشقش چو من بسیار کس

[...]

۷ بیت
طغرل احراری
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۶۸