گنجور

 
طغرل احراری

نزهت کویت برد رونق گلزار را

شهره حسنت درد پرده اسرار را

زخم فراق تو را هیچ به غیر از اجل

چاره نباشد دگر بنده ناچار را!

بیند اگر برهمن طره شبرنگ تو

از خم زلفت کند حلقه زنار را!

نغمه شوقت کند پرده مضراب غم

از بم و زیر جنون زیر و بم تار را!

مسند کوی تراست رتبه اورنگ جم،

کرد قضا قسمتم سایه دیوار را!

مردنم از رشک به باد صبا گر کند

محرم خاک درت دیده اغیار را!

باد تو را آفرین طغرل رنگین سخن،

بلبل گویا تویی گلشن اشعار را!