نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲
بر سر کوی خرابات مقامیست مرا
نه غم ننگ و نه اندیشهٔ نامیست مرا
میروم تا چه کند مکرمت بادهفروش
نقد جانی به کف و حسرت جامیست مرا
ای اسیران قفس گوش بدارید فراز
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
هر بلایی کزو رسید مرا
به عطایی دهد نوید مرا
دوش از زلف و ابروان میداد
گاه بیم و گهی امید مرا
گه به شمشیر میبرید از من
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
پیداست سر وحدت از اعیان اماتری
العکس فی المرایا والنقش فی القوی
شد مختلف بمخرج اگر نه چه شد که هست
یک صوت و یک ترانه گهی مدح و گه هجا
هستی چو بحر و دل چو یکی کشتی اندار آن
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
بر آستان بنشین گر بخانه راهی نیست
کجا روی که جز این آستان پناهی نیست
اگر بشهد نوازد و گر بزهر کشد
بغیر خوان عطایش حواله گاهی نیست
بهر گناهم سد عذر اگر بود شاید
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
در عشق هیچ مرحله جای درنگ نیست
بشتاب زانکه عرصه ی امید تنگ نیست
رخ از بلا متاب که مقصود انبیا
جز در میان آتش و کام نهنگ نیست
طفلان هنوز بی خبرند از جنون ما
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
زنده بی عشق کسی در همه ی عالم نیست
وانکه بی عشق بماند نفسی آدم نیست
تا چه باشد بسر پیر خرابات که من
بیکی جرعه می اندیشه ام از عالم نیست
غم و شادی که بیک لحظه دگرگون گردد
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
گرچه ما را پای تا سرجرم و سر تا پا خطاست
خواجه دید آنگه خرید، ار عیب ها پوشد رواست
آنکه دستم داد اگر دستم بگیرد در خور است
آنکه مستم کرد اگر عذرم پذیرد هم سزاست
گر بخشم آید حلیم است ار ببخشاید کریم
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
غم به جایی فکند رخت که غمخواری هست
ای خوش آنجا که نه یاری نه پرستاری هست
هر که یار دگرش نیست خدا یار ویست
هر که کاری بکسش نیست باوکاری هست
آنکه اندیشه ی گلزار و گلشن در سر نیست
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
از خواجگان کرامت و از بندگان خطاست
آنجا که فضل تست چه باک از گناه ماست
ما را امید خواجه بسی به زطاعت است
آن بنده مجرم است که نومید از خداست
جز عجز و نیستی نپذیرند ارمغان
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
جانم بلب و جام لبالب ز شراب است
فردا چه زیان زآتشم این جام پر آب است
گفتم شب امید من از چهره بر افروز
گیسوش بر آشفت که مه زیر سحاب است
سودی ندهد پند، بگویید بناصح:
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
خاک بادا بسری کش اثر از سنگی نیست
چاک آن سینه که کارش بدل تنگی نیست
ادب بندگی از خیل خردمندان جوی
عاشقان را بجز از عشق تو فرهنگی نیست
راه عشاق زند مطرب از این پرده تو نیز
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳
زاهد ار ره ندهد خانه ی خماری هست
وجه می گر نرسد خرقه و دستاری هست
رفتنش بی سببی نیست ازین ره که طبیب
گذرد بر سر آن کوچه که بیماری هست
میرسد یار و بیاران نگران است ولی
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸
گر بسوزیم بآتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
گر بخوانی زعطا سر زخطا در پیش است
ور برانی بجفا روی امیدم بقفاست
من بخود هر چه کنم گر کرم است آن ستم است
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
مثال این تن خاکی و خاک، آب و حباب است
بیار باده که بنیاد روزگار بر آب است
خروش ناله ی مرغان زچشم نرگس بستان
ببرد خواب و دریغا که خواجه باز بخواب است
زبان سوسن پیغام یار گوید و شادم
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
چه شتابی از پی من تو که رنجه شد سمندت
که من آمدم در این دشت که اوفتم به بندت
تو نکو پسندی و من چه کنم که تا پسندت
نشوم، نگو نگردم من و لایق کمندت
تو اگر ملولی از من، سر خویشتن بگیرم
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱
هم سبزه سر زد از چمن و هم سمن ز شاخ
ساقی بساط باده به بستان ببر ز کاخ
فرصت مده زکف که دوا می نمیکند
این می درون شیشه و این گل فراز شاخ
جز با جمال دلبر و جز با مقال دوست
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵
دل از سر کویت هوس خانه ندارد
دیوانهٔ عشقت سر ویرانه ندارد
جز محنت و غم راه به این خانه ندارد
این خانه مگر راه به میخانه ندارد
پیمانه چه غم گر شکند محتسب شهر
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد
اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
میکند زلف تو گر سلسله داری زین سان
عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد
جلوه ی سرو قبا پوش من ار خواهد دید
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸
دل عاشق اگر غمگین پسندند
مگو با مهربانان کین پسندند
پی صیدد گر مرغان بقید است
نه قید است آنکه بر شاهین پسندند
ز گلشن تا ببزم شاهش آرند
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
هر چه جز ذکر تو افسانهٔ لاطایل بود
هر چه جز یاد تو اندیشهٔ بیحاصل بود
بهوس بیهده دادیم دل از دست و دریغ
کانچه جستیم و ندیدیم ز کس با دل بود
از طلب حاصلم این شد که کنون دانستم
[...]