گنجور

 
نشاط اصفهانی

مثال این تن خاکی و خاک، آب و حباب است

بیار باده که بنیاد روزگار بر آب است

خروش ناله ی مرغان زچشم نرگس بستان

ببرد خواب و دریغا که خواجه باز بخواب است

زبان سوسن پیغام یار گوید و شادم

که گوش خلق نه در خورد استماع خطاب است

حدیث تلخ نیاید برون از آن لب شیرین

عطا برد زتو آنکس که مستحق عتاب است

امید گاه منی چون تو، کس شگفت ندارد

که با هزار گناهم هنوز امید ثواب است

نسیم باغ نشاط آورد، گذر گه این باد

مگر ز خاک در خسرو سپهر جناب است

هزار بارم اگر سد عتاب آید از این در

بمقتضای سؤالم هنوز امید جواب است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode