گنجور

 
نشاط اصفهانی

در عشق هیچ مرحله جای درنگ نیست

بشتاب زانکه عرصه ی امید تنگ نیست

رخ از بلا متاب که مقصود انبیا

جز در میان آتش و کام نهنگ نیست

طفلان هنوز بی خبرند از جنون ما

یا این جنون هنوز سزاوار سنگ نیست

با بندگان چه جای عتابست و خشم و کین

از ما اگر ملولی حاجت بجنگ نیست

دارد برفتن از سر بالین من شتاب

ای جان بر لب آمده جای درنگ نیست

دلتنگ نیست کس اگرش دوست در دل است

در منزلی که شاه زند خیمه تنگ نیست

فتح علی شه آنکه بدوران او نشاط

گر ناله ای بگوش رسد جر ز چنگ نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode