اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - مدح سلطان ارسلان بن طغرل - مطلع سوم
ای شاه شیر زهره، شکارت خجسته باد
فیل دمان بخام کمند تو بسته باد
باز تو را که شاه طیور است چون عقاب
از گوسفند تخته افلاک مسته باد
منقار چرخ و ناخن شاهین فرخت
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع دوم
ای صف شمشاد تو تاخته بر ارغوان
گل ز پی بند کیت بسته کمر بر میان
مجلس انس تو را جرم قمر عود سوز
بزم جمال تو را شکل پرن نقلدان
چست رکاب زمین در صف خوبان توئی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع سوم
تا نفس عیسوی زاد نسیم از دهان
مرده ی یکساله شاخ یافت دگر ره روان
قطره چو پیگان گری است، بر زره آبگیر
غنچه چو زوبین زده است بر سپر گلستان
عربده آغاز کرد بلبل سر مست باز
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
مدامم ده، که ایامم مدام است
شکار عیش را، ایام دام است
بیاور باده ئی، کز وی دو قطره
خرابی دو عالم را تمام است
چه در بند حریفی، باده را باش
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
یا رب آن ماه تمام، آن من است
که بقد سرو خرامان من است
با سر زلف پریشان، همه روز
در پی کار پریشان من است
عمر جاوید طمع میدارم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
چو لب افق بخندید و دم صبا بر آمد
بمبارکی و شادی غمش از درم درآمد
چو رکاب او تهی شد ز سرای پرده جان
نعرات انعم الله صبا، حکم بر آمد
ز پی نثار و تحفه دل و دیده پیش بردم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
حسن رویش دیده پرخون میکند
عقل واقف نیست تا چون میکند
آب میگیرد ز رویش چشم و پس
عکس او آن آب گلگون میکند
دست حسنش ماه را گیسو کشان
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
با سرو قدت چمن بسوزد
وز مشک خطت ختن بسوزد
جائی است جهان تو که آنجا
شهبال عقاب ظن بسوزد
عشاق تو را ز شعله دل
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود
به عهد تو علم فتنه آشکار بود
تو یک کنار و دو بوسه ز دل برون کن و بس
خرد بقاعده خود در میان کار بود
به نیم جرعه دلم را خراب کرد غمت
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰
در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش
قدی چو سرو گردم موی از فراق رویش
جوئی است ز آب خضرش، در چشمه لب من
بر شیب رخ براندم، جوی از فراق رویش
تا آب صبح صادق، رویش بگشت برشب
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
همه عارض تو بینم، چو نظر بر آب دارم
همه چهره ی تو بوسم، چو بکف شراب دارم
بدعا لب توخواهم، پس از آن چو اشک ریزم
رخ خویشتن برنگ لب تو خضاب دارم
تو نقاب رسته دُرّ ز عقیق ناب داری
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵
دوش در عیش و عشرتی بودم
کز طرب تا بروز نغنودم
یا ربود و شراب و شمعی و من
زحمت اندر میانه، من بودم
با وصالش غمی فرو گفتم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
چون با غم تو قرار گیرم
از هر دو جهان کنار گیرم
با بخت ز جیب سر بر آرم
چون دامن آن نکار گیرم
وز مرتبه دست خود ببوسم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
آنم که زین بر اسب تمنا نهادهام
تا لاجرم، چو باد سوار و پیادهام
افتادهام چو مشک بر آتش به جرم آنک
در بر هزار نافه خاطر گشادهام
لرزندهام ز جنبش هر باد و بر حقم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰
ای شکار آویز دل فتراک تو
روح گردی بربساط پاک تو
آب حیوان با همه باد قبول
بر سر آتش نشست از خاک تو
باز گیرد سر، ز بالین عدم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱
گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو
اطلس رخ کشیده ام، در قدم خیال تو
جان و خرد در آستین، بر طمعی همی درم
بو، که عنایتی کند، در حق من وصال تو
در تو کجا رسد کسی، تا برسد بپای تو
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰
دل ببری، تن بزنی، اینت بلائی که توئی
شوخ رگی، سخت دلی سست وفائی که توئی
چرخ بدان بوالعجبی دهر بدین حیله گری
بوی نبردند چنین، رنگ نمائی که توئی
برد بغارت غم تو، جان و تن و دین و دلم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶
دیده ی مور است، یا دهان که تو داری
پاره ی موی است، یا میان که تو داری
جز به سخن های دلفریب نشانی
می نتوان داد از آن، دهان که تو داری
چون تو بمیدان دل سوار بر آئی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲
صبحدم آن روی چون نگارچه شوئی
ابر نئی روی لاله زار چه شوئی
آب حیات است غبغب تو فسرده
پس تو بدین آب خاکسار چه شوئی
جوشن شمشاد لاله بوی چه بندی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
بس کاین دل زار ریش کردی
گفتم زینهار بیش کردی
دل شیشه نازک و غمت سنگ
آسان شکند چوریش کردی
فرمان هوای خویشتن را
[...]