به تن بودم امروز چون ناتوانی
شدم با رفیقی سوی بوستانی
ز هر سو که کردم سوی لالهزاری
به هر سو که کردم نظر گلستانی
درختان بستان عروسان و هریک
گشاد از زمین لالهگون بر بیانی
ز نیلوفری آسمان گوی سبزی
چو صحرا شده روی بر آبدانی
چو دیدم من این صفههای عجایب
یقین شد مرا صورت هر گمانی
از این باغ بهتر چه باشد به عالم
که هم هست مستغنی از باغبانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزلی که در آن شاعر از درد و رنج قلبیاش میگوید، به بیان احساسات عمیق و ناامیدیاش نسبت به عشق و خیانت میپردازد. دل او که شبیه شیشه نازک است، به راحتی آسیب میبیند و به خاطر غم و جفاهایی که متحمل شده، در رنج است. او از تأثیرات منفی عشق بر جانش میگوید و اشاره میکند که در ابتدا همه چیز را با خوشحالی پذیرفته اما بعدها غم و اندوه به سراغش آمده است. در نهایت، شاعر به بیتفاوتی و بیاحتیاطی معشوق اشاره میکند و از دردهایش شکایت دارد.
هوش مصنوعی: امروز احساس میکردم مانند یک چیز بیجان و تهی هستم، اما وقتی با دوستی به سمت باغ رفتم، کمی جان تازهای گرفتم.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاهی به گلزار لالهها انداختم، در هر سو زیباییهای گلستان را مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: درختان باغ مانند عروسها زیبا و آراستهاند و هر یک از آنها به شکلی زیبا و رنگارنگ از زمین سر برآوردهاند.
هوش مصنوعی: آسمان همچون گلی نیلوفر رنگ سبز به خود گرفته و مانند دشت، بر روی آب میدرخشد.
هوش مصنوعی: وقتی که این مناظر شگفتانگیز را دیدم، به یقین رسیدم که هیچ تصوری نمیتواند آنچه را که مشاهده کردم به درستی توصیف کند.
هوش مصنوعی: در این دنیا چه چیزی بهتر از این باغ میتواند وجود داشته باشد که حتی به نگهداری باغبان نیاز ندارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.