مدامم ده، که ایامم مدام است
شکار عیش را، ایام دام است
بیاور باده ئی، کز وی دو قطره
خرابی دو عالم را تمام است
چه در بند حریفی، باده را باش
حریفی باده ات آسوده جام است
ز هشیاری به مستی، راه دور است
ز مستی تا بهشیاری، دو گام است
اگر عقل است بر جانت عقال است
واگر شرع است بر طبعت زمام است
کسی کاین بندها بگشاید از تو
نه پیوندی در او، گوئی حرام است
ندانم، تا ورای سازگاری
گناه باده ی مسکین کدام است
تو گر تندی ز نخوت، باده تند است
تو گر رامی ز الفت، باده رام است
وگر جنسی همی جوئی موافق
قدم در نه تو خامی، باده خام است
به می مطلق شود هر گاو اسیر است
بمی بالغ شود هر گاو غلام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
اگر دل دلبر و دلبر کدام است
وگر دلبر دل و دلرا چه نام است
دل و دلبر بهم آمیته وینم
ندونم دل که و دلبر کدام است
دلیل آنک آفتاب خاص و عام است
که شمسالدین و الدنیاش نام است
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
[...]
تو سلطانی و خورشیدت غلام است
نظر جز بر چنین صورت حرام است
ورای حسن در روی تو چیزیست
نمیداند کسی کان را چه نام است
اگر جان را بهشتی در جهان هست
[...]
نکونامی و بدنامی کدام است
چو عشق آمد چه جای ننگ و نام است
نمی ترسیم در عشق از ملامت
ملامت در عقب بالا کلام است
هم از دل فارغیم اکنون هم از جان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.