گنجور

 
اثیر اخسیکتی

جانم فدای توست، که جانان من توئی

شمع وثاق و تازه‌گلستان من توئی

هستند شاهدان شکر لب به عهد تو

لیکن از آن میانه به دندان من توئی

جان بر سر غم تو نهم، وز من این سخن

بی حرمتی‌ست جان، چه بود، جان من توئی

در عشق تو به خدمت سلطان برآمدم

ای مه، سعادت تو که سلطان من توئی

آنکس که گفت اثیر، به زنگان چه میکنی

زین نکته غافل است، که زنگان من توئی

 
 
 
جدول قرآن کریم
جیحون یزدی

به بستان چرا روم که بستان من تویی

بدان چهر لاله‌گون گلستان من توئی

به ریحان چه می‌کنم که ریحان من توئی

شکفته گل بهشت به دوران من توئی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه