گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

در بند تو چشم از دو جهان دوخته ای هست

هشدار که شهباز تو آموخته ای هست

افغان مرا بیهشی ساخته ای نیست

در زمزمه ای بوی جگر سوخته ای هست

در دیده ز رخ پرده برانداخته ای نیست

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

غبار طرف مزارم به پیچ و تابی هست

هنوز در رگ اندیشه اضطرابی هست

به بانگ صور سر از خاک برنمی دارم

هنوز در نظرم چشم نیم خوابی هست

ز سردی نفس نامه بر توان دانست

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

هند را رند سخن پیشه گمنامی هست

اندرین دیر کهن میکده آشامی هست

خسروی باده درین دور اگر می خواهی

پیش ما آی که ته جرعه ای از جامی هست

نامه از سوز درونم به رقم سوخته شد

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

اختری خوشتر ازینم به جهان می بایست

خرد پیر مرا بخت جوان می بایست

به زمینی که به آهنگ غزل بنشینم

خاک گلبوی و هوا مشک فشان می بایست

بر نتابم به سبو باده ز دور آوردن

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

هر ذره محو جلوه حسن یگانه‌ای‌ست

گویی طلسم شش جهت آینه‌خانه‌ای‌ست

حیرت به دهر بی سر و پا می‌برد مرا

چون گوهر از وجود خودم آب و دانه‌ای‌ست

ناچار با تغافل صیاد ساختم

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

ظهور بخشش حق را ذریعه بی سببی ست

وگر نه شرم گنه در شمار بی ادبی ست

ز گیر و دار چه غم چون به عالمی که منم

هنوز قصه حلاج حرف زیر لبی ست

رموز دین نشناسم درست و معذورم

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

با من که عاشقم سخن از ننگ و نام چیست؟

در امر خاص حجت دستور عام چیست؟

مستم ز خون دل که دو چشمم از آن پرست

گویی مخور شراب و نبینی به جام چیست؟

با دوست هر که باده به خلوت خورد مدام

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست

گفتند اندرین که تو گفتی سخن بسی ست

معنی غریب مدعی و خانه زاد ماست

هر جا عقیق نادر و اندر یمن بسی ست

مشکین غزاله ها که نبینی به هیچ دشت

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

لعل تو خسته اثر التماس کیست؟

بخت من از تو شکوه گزار سپاس کیست؟

گیرم ز داغ عشق تو طرفی نبست دل

اینم نه بس بود که جگر روشناس کیست؟

لرزم به کوی غیر ز بی تابی نسیم

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

ببین که در گل و مل جلوه گر برای تو کیست؟

مپوش دیده ز حق طالب رضای تو کیست؟

چه ناکسی که ز درد فراق می نالی

نمی رسی که در این پرده همنوای تو کیست؟

کلید بستگی تست غم بجوش ای دل

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

در گرد ناله وادی دل رزمگاه کیست؟

خونی که می دود به شرایین، سپاه کیست؟

حسن تو در حجاب ز شرم گناه کیست؟

جا بر کرشمه تنگ ز جوش نگاه کیست؟

مست ست و رخ گشاده به گلزار می رود

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

در تابم از خیال که دل جلوه گاه کیست؟

داغم ز انتظار که چشمش به راه کیست؟

از ناله خیزی دل سختش در آتشم

کاین سنگ، پر شرر ز هجوم نگاه کیست؟

چشمش پر آب از تف مهر پریوشی ست

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

نه هرزه همچو نی از مغزم استخوان خالی ست

که جای ناله زاری در این میان خالی ست

روم به کعبه ز کوی تو و ز حق خجلم

ز سجده جبهه و از پوزشم زبان خالی ست

هجوم گل به گلستان هلاک شوقم کرد

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

گلشن به فضای چمن سینه ما نیست

هر دل که نه زخمی خورد از تیغ تو وا نیست

می سوزم و می ترسم از آسیب ز دانش

آوخ که در آتش اثر آب بقا نیست

عمری ست که می میرم و مردن نتوانم

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

بلبل دلت به ناله خونین به بند نیست

آسوده زی که یار تو مشکل پسند نیست

اندازه گیر ذوق غمم در مذاق من

تلخاب گریه را نمک زهرخند نیست

عهد وفا ز سوی تو نااستوار بود

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

منع ما از باده عرض احتسابی بیش نیست

محتسب افشرده انگور، آبی بیش نیست

رنج و راحت بر طرف شاهد پرستانیم ما

دوزخ از سرگرمی نازش عتابی بیش نیست

خارج از هنگامه سر تا سر به بیکاری گذشت

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

دل بردن ازین شیوه عیانست و عیان نیست

دانی که مرا بر تو گمانست و گمان نیست

در عرض غمت پیکر اندیشه لالم

پا تا سرم انداز بیانست و بیان نیست

فرمان تو بر جان من و کار من از تو

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست

قیامت ست دل دیر مهربان تو نیست

فریب آشتی ده ظفر مبارک باد

دل ستم زده در بند امتحان تو نیست

مگر ز پاره سنگم که ریزدت دم تیغ

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

یاد از عدو نیارم وین هم ز دوربینی ست

کاندر دلم گذشتن با دوست همنشینی ست

در عالم خرابی از خیل منعمانم

سیلم به رخت شویی برقم به خوشه چینی ست

میرم ولی بترسم کز فرط بدگمانی

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت

جرم غیر از دوست پرسیدم و پرسیدن نداشت

آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت

بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت

شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند

[...]

غالب دهلوی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۷
sunny dark_mode