اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱ - شمع و پروانه
بنام آنکه ما را از عنایت
دهد پروانه شمع هدایت
رگ جان را دهد چون شمع روشن
غذای زندگی از پهلوی تن
دلیل و رهنمای مقبلان است
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲ - در مناجات
بود یارب که از پروانه جود
برافروزی دلم را شمع مقصود
ز توفیقم نمایی راه تحقیق
چراغی بخشیم از نور توفیق
دلم پروانه جانسوز سازی
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳ - مناجات ایضا
الهی از کمال پادشاهی
بتخت عزت و تاج الهی
به وحیی کز تو آمد انبیا را
به الهامی که دادی اولیا را
بسوز عاشقان پاک دیده
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴ - در نعت پیمبر اکرم
محمد شمع جمع اهل بینش
چراغ بزمگاه آفرینش
زهی مجموعه خلق و مروت
ک فهرستش بود مهر نبوت
شکسته طاق کسری از ظهورش
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۵ - نعت امیرالمؤمنین
امیر المؤمنین شمع هدایت
چراغ دیده ها شاه ولایت
فلک یک خادم شب زنده دارش
چراغ افروز قندیل مزارش
دو شمع افروزد از مهر و مه بدر
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۶ - سبب نظم کتاب
مرا سوزی شبی با خویشتن بود
چو فانوس آتشم در پیرهن بود
شبی روشن چو صبح نیک روزان
کواکب چون چراغ مه فروزان
فلک را بس گل از کوکب شکفته
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۷ - مدح سلطان یعقوب
زهی لطف خدا خورشید تابان
سلیمان زمان یعقوب سلطان
چو صاحب دیده از نور الهی است
خداوند سفیدی و سیاهی است
چو شمع پادشاهی در خورش گشت
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۸ - مدح امیر اعظم شاه قلی بیگ
فلک قدری که هست از عزت و جاه
بصورت شه بمعنی چاکر شاه
برحمت دستگیر هر بد و نیک
چراغ دیده عالم قلی بیگ
ز خورشید فزون روشن ضمیری
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۹ - صفت عشق
خوش آن عاشق که سرگرم خیال است
دلش پروانه شمع جمال است
در آتش هر شبی پروانه وار است
چو شمع از سوز دل شب زنده دار است
دلش پروانه وش از غم بود ریش
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۰ - آغاز داستان شمع و پروانه
حدیثی دارم از روشندلی یاد
بسی شیرین تر از شیرین و فرهاد
بدل افروزی و جانسوزی افزون
ز حسن لیلی و از عشق مجنون
عجب حسنی و عشقی کز حقیقت
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۱ - آمدن شمع بمجلس
خوش آن دل کش بود محفل فروزی
خوش آن محفل که دارد دلفروزی
خوش آن روزی که با یاری سرآید
خوش آن شب کز درت شمعی در آید
درآمد شمع با روی درخشان
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۲ - دیدن پروانه شمع را و عاشق شدن بر او
زهی فرخنده فرخ جبینی
همایون طلعتی دولت قرینی
سعادت یاوری کز بخت مسعود
نبرده رنج یابد گنج مقصود
به تاریکی چو بردارد سر از جیب
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۳ - عاشق شدن پروانه
خوشا مستی، دیداری که یکدم
فراغت بخشد از کار دو عالم
خوش آن وارستگی کز عشق یابی
که چون مجنون رخ از عالم بتابی
خوش آن دم کز وصالت دل کباب است
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۴ - صفت دو خادم شمع و پیام شمع بسوی پروانه
دو خادم داشت آن سرو گل اندام
یکی کافور و دیگر عنبرش نام
دو خادم همدم و همراز و همسال
بجانسوزی موافق در همه حال
مخمر مهرشان با طینت شمع
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۵ - جواب دادن پروانه
چو گفتند این حکایت خادمانش
فتاد از داغ دل آتش بجانش
زبان بگشاد و گفتا خادمان را
که گویید از من آن سرو روان را
که ای شمشاد قد لاله رخسار
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۶ - عتاب کردن شمع پروانه را
چو بشنید این حکایت شمع آشفت
زبان طعن بگشا و بدو گفت
که ای دیوانه چندین هرزه گویی
به تیغ من هلاک خود چه جویی
چو برق غیرتم آتش فروزد
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۷ - زاری کردن پروانه با شمع
چو ناز افزون کند یار جفا کیش
تو هم باید نیاز خود کنی بیش
در مهر ار ببندد دلبر از ناز
تو از راه وفا بگشا دری باز
چو با پروانه کردی شمع خواری
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۸ - مثل گفتن پروانه با شمع
سیه پیر قلم آن حکمت اندوز
که شد طوطی خط را نکته آموز
ز مژگان زد رقم چون چشم پر نور
سواد عنبرین بر سطح کافور
که یوسف آن گل گلزار خوبی
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۹ - یاری کردن شمع پروانه را در عشق
نهنگ شوق چون طوفان برآورد
خرد را کشتی طاقت فرو برد
چنان بحر محبت گشت حوشان
که شمعش ز آتش دل خاست طوفان
چو شد تیزاب تیغ عشق حاصل
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۰ - جدایی افکندن باد میان پروانه و شمع
چو کردند آن دو تن دلسوزی آغاز
فلک کرد از حس بنیاد کین باز
فلک را رسم و آیین خود همین است
فلک تا بود و باشد این چنین است
ز فانوس خیال چرخ پا بست
[...]