سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
ما را سپرده است به ساقی حبیب ما
نیکو خلیفه ای ست که دارد ادیب ما
مخمور شوق را می وصل است سازگار
ما خسته ایم و ساقی کوثر طبیب ما
معشوق ماست ساقی گلچهره ای که هست
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
تا کی بود ز راه خطا، پیچ و تاب ما
یارب کجاست هادی راه صواب ما
آتش زدیم و چون پر پروانه سوختیم
حرف خطا، به آب نرفت از کتاب ما
عالم ز کفر همچو دل شب سیاه شد
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
خدایا رهنما شو بر دل ما رهنمایی را
که بنماید به ما خوشتر ازین گلزار، جایی را
دگر از بیم هرگز چشم نگذارد به هم گندم
اگر در خواب بیند همچو گردون آسیایی را
جهان آمیزشی با ذات حق دارد ولی فانی ست
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱
حریم بزم عشق است این، چرایی ناامید اینجا؟
بود شمع و چراغ کشته را اجر شهید اینجا
متاع مصر ارزان است در بازار حسن او
زلیخا می تواند مفت یوسف را خرید اینجا
ره آمد شد باد صبا را زین قفس بستند
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
نمی کشد به چمن، طبع پرغرور مرا
شراب می کشد آنجا گهی به زور مرا
بگیر خاتم جم می فروش از دستم
شده ست یک دوسه پیمانه می ضرور مرا
ز حال مجلسیان باخبر نیم، اما
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
تویی که تیغ چو آب تو کشته آتش را
به زهر چشم، عتاب تو کشته آتش را
ز باد، آتش اگرچه همیشه زنده شود
نسیم طرف نقاب تو کشته آتش را
به خون گرم گر آلوده است نیست عجب
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹
ای تازه رو، ز زخم خدنگ تو داغ ما
از روغن کمان تو روشن چراغ ما
با نکهت تو صحبت ما درگرفته است
ای کاش بوی گل نخورد بر دماغ ما
راضی جنون ما به گریبان پاره نیست
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
لب تو کرد پر از می ایاغ آینه را
نمود زلف تو دود چراغ آینه را
به صبر چاره ی درد دلم حواله مکن
مبند مرهم زنگار، داغ آینه را
به راه عشق ز غم روی دل متاب که هست
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
به گوش کس نبود آشنا حکایت ما
رموز عشق بود سر بسر روایت ما
خوشم به صحبت عنقا، که غیر ازو عمری ست
کسی نیامده از جانب ولایت ما
به کینه جویی خصم از میانه ی احباب
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
گریه طوفان می کند از نکهت محبوب ما
همچو دریا باد باشد باعث آشوب ما
کو جنونی تا همه عالم ز ما چینند گل
باغبان تا کی گل خود را کند سرکوب ما
همچو دل ویرانه ای داریم پر گرد و غبار
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
میدهد سیل سراغ ره ویرانهٔ ما
چون صدف در بغل موج بود خانهٔ ما
چوب گل بهر دوا در همه گلزار نماند
بلبلان را چه بلایی شده دیوانهٔ ما!
در میان دل و او نسبت نزدیکی هست
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
عشق دیگر در فغان آورده ناقوس مرا
غنچهٔ گلبرگ آتش کرده فانوس مرا
کاشکی اندیشه ای از باطن عصمت کند
عشق بر گردن نگیرد خون ناموس مرا
در حریم آستانش، چند منع پاسبان
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳
آیینه کجا دیده ست، رخسار چو ماهش را
با سرمه چه آمیزش، مژگان سیاهش را
گاهی نظری از لطف می کرد به سوی من
بخت سیهم رم داد آهوی نگاهش را
ای مور به این اندام، سرخیل سلیمانی
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
نگاه باغبانم، میپرستم لاله و گل را
کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را
پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه میبینم
چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را
به گلشن دام زلف و سرمهٔ چشمش ز صیادی
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
فلک نبود به مستی حریف نالهٔ ما
چو لاله ریخت از آن سرمه در پیالهٔ ما
به جز چراغ نداریم مجلسافروزی
به غیر شیشه کسی نیست هم پیالهٔ ما
ز بخت ما مددی غیر ازین نمیآید
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
میجهد برق ز آه دل غمپیشهٔ ما
شعله دارد حذر از تیر نی بیشهٔ ما
سبزهٔ دانهٔ نخجیرگه عنقاییم
همه از چشمهٔ دام آب خورد ریشهٔ ما
اثر توبه ز هرجا که نمودار شود
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹
منم آن مرغ که دل نوحه طراز است مرا
قفسی تنگ تر از چنگل باز است مرا
نوبهار است و چو گلبن ز جنون در جوشم
که دگر موسم گل کردن راز است مرا
نیست چون شاخ گلم مانع طاعت مستی
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰
نشد درست به هندوستان شکستهٔ ما
نماز بود در او، کار دست بستهٔ ما
جدا شدیم ز همصحبتان، خوش آن روزی
که بود دستهٔ گل را حسد به دستهٔ ما
به خانه نیست که بتوان نمودنش به طبیب
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
دیوانه ایم و وادی عشق است دشت ما
آید پیاده گل ز گلستان به گشت ما
از کس مپرس آنچه به ما رفته زین محیط
از سطرهای موج بخوان سرگذشت ما
آسان بود شکست صف بیدلان عشق
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
سرو چون سایه ز پی آمده رفتار ترا
نرگس زن شده گل، گوشه ی دستار ترا
پای مجنون تو در سلسله کی بند شود
طوق و زنجیر رکاب است طلبکار ترا
عهد کردم که گر این بار به کوی تو رسم
[...]