گنجور

 
سلیم تهرانی

سرو چون سایه ز پی آمده رفتار ترا

نرگس زن شده گل، گوشه ی دستار ترا

پای مجنون تو در سلسله کی بند شود

طوق و زنجیر رکاب است طلبکار ترا

عهد کردم که گر این بار به کوی تو رسم

سرمه ی دیده کنم سایه ی دیوار ترا

ای برهمن، شود از صدق تو گر شیخ آگاه

تار تسبیح کند رشته ی زنار ترا

قیمت خاک ز جنس تو بود بیش سلیم

خاک بادا به سر این رونق بازار ترا