آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱
ای تو ز آغاز و انتها همه دانا
قدرت تو کرده خاک مرده توانا
بال فرو ریخت مرغ وهم ز اوجت
لال به وصفت زبان فکرت دانا
قطرهٔ باران کجا و چشمهٔ خورشید
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
گر زمن جان طلبد سر بنهم فرمان را
گوی گو گردن تسیلم بنه چوگان را
با لب نوش ت من آب خضر نستانم
کی مریضت زمسیحا طلبد درمان را
مانی از گرد گل روی تو بیند خط سبز
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
که بر زلف سنبل زد این تابها
که داد به گلبرگ این آبها
که افکند پرتو به آتشکده
که ابرو نموده به محرابها
که سودا به زلف نکویان نهاد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
از سر ببرد هوش و خرد آن پسر مرا
این چشم شوخ تا چه بیارد بسر مرا
زین سان که جلوه میکند آن مغبچه بدیر
در مسجد و حرم تو نبینی دگر مرا
زآن می که میبرد زو جودم سوی عدم
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
نقش یوسف تا بکی نقاش بر دیوارها
یوسف ار داری بیاور بر سر بازارها
باغبانا گر تو بیرون میکنی ما را زباغ
بوی گل شاید شنید از رخنه دیوارها
من که دارم یکختن نافه ززلفت در ضمیر
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
بر آفتاب مکن ماه من حجاب سحاب
که آفتاب نشاید نهفت زیر حجاب
همیشه برق به نی زار میزدی از ابر
بجست برق زنی امشب و بسوخت سحاب
من از نوای نی ار آمدم بوجد چه باک
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱
ای سر زلف سیه هم دست و همدستان تراست
جان و دل در بند داری هم دل و هم جان تراست
جادوئی و سحر ساز و اژدهای سحر خوار
وز رخ دلدار دست موسی عمران تراست
یک جهان دیوانه داری ای تو زنجیر جنون
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲
عندلیبا در چمن آوازه آواز تست
شورها در پرده عشاق باز از ساز تست
از نشاط نغمه تو غنچه خندد هر سحر
گوش را گل پهن کرده صبح بر آواز تست
چون به نوروز همایون راست برداری نوا
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
بت پرستنده بت رویت
کفر زنار بند گیسویت
جامه کعبه حلقه مویت
قبله خانه طاق ابرویت
چه تفاوت مرا زدیر و حرم
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰
دل از دو جهان کرده بعشق تو قناعت
جان سوده بخاک حرمت جبهه طاعت
دل اهل ریاضت بود و با دهنت ساخت
با هیچ کند صبر به تنگی قناعت
از طعنه دشمن نروم من زدر دوست
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴
مرا کان لب شراب سلسبیل است
می خلد ار خورم خونم سبیل است
رطب زان لعل شیرین چاشنی یافت
اگر خرما به بستان بر نخیل است
تو را ای ناخدا یا رب چه نام است
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰
زینهار از دهان شیرینت
آه از پنجه نگارینت
نکند میل خسرو فرهاد
گر ببیند بخواب شیرینت
چشم شهلا بغمزه کردی باز
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
بدل رسید سحر پیکی از دیار محبت
که روزگار نوی یافت از بهار محبت
چو کیمیای نظر کرد زر مس عشاق
فزود صیرفی عشق بر عیار محبت
فشاند رشحه چو ابر بهار عشق ببستان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴
سرو و گل گوئی از چمن برخاست
سرو گل رو از انجمن برخاست
نه بسوای گل ببوی تو بود
شور بلبل که از چمن برخاست
رفت و بنشست با رقیب ببزم
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
نوبهاری ظریف و دل بند است
باد را روح راح پیوند است
وه که از گریه های ابر بباغ
صبحدم غنچه در شکرخند است
بار هجر تو بر دل مشتاق
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷
تا با رقیب یار دمی گرم صحبت است
آهی زدل بر آر که فرصت غنیمت است
از قصر طاقدیست و خورنق نشان نماند
کاخی که پایدار بماند محبت است
باز آمدی و نیست متاعی بغیر جان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳
هرکه ما را خراب میداند
نه خطا بر صواب میداند
عارفان سرخوش از خم توحید
گرچه شیخ از شراب میداند
هرکه دیده است موج لجه عشق
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶
زلف او چون بجان درآویزد
دل در او رایگان در آویزد
گشته خم بسکه بار دل دارد
شایدش گر بجان در آویزد
شه سر دشمنان کشد بکمند
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱
بی شایبه زنگ ازدل دیدار تو بزداید
یوسف چو بمصر آید بازار بیاراید
جان قیمت بوسش بود عشاق فزون کردند
چون مشتری افزون شد بر نرخ بیفزاید
آن دل که بود عطشان از شوق لب نوشت
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰
دیدی دلا که اهل جهان را وفا نبود
وقتی اگر که بوده در ایام ما نبود
گفتی وفا بدهر چو سیمرغ و کیمیاست
جستیم کیمیا و شنان از وفا نبود
بر من جفا پسندی و بر من مدعی وفا
[...]