دل از دو جهان کرده بعشق تو قناعت
جان سوده بخاک حرمت جبهه طاعت
دل اهل ریاضت بود و با دهنت ساخت
با هیچ کند صبر به تنگی قناعت
از طعنه دشمن نروم من زدر دوست
گو سنگ ملامت بزن و تیر شناعت
ما را بجز از بار گنه نیست متاعی
جز عفو تو کس را نشناسم بشفاعت
شاید مس قلب من خاکی شود اکسیر
از خاک سیه زر بکنند اهل صناعت
جز جان پی ایثار توام نیست متاعی
جز عفو تو کس را نشناسم بشفاعت
شاید مس قلب من خاکی شود اکسیر
از خاک سیه زر بکنند اهل صناعت
جز جان پی ایثار توام نیست متاعی
با قیمت یوسف چکند تنگ بضاعت
گفتی بدم مرگ بود ساعت وصلم
من روز و شبان میشمرم آندم و ساعت
پروانه صفت گرد سر شمع بگردیم
کز سوختنش بزم فروزند جماعت
هر کس بامید عمل آید بصف حشر
آشفته درآید زدر عجز و ضراعت
المنت لله که ثمر حب علی داد
تخمی که در این مزرعه کردیم زراعت
دین و دل و صبر و خرد و جان و تنی بود
در دادم و شرمنده زتنگی بضاعت
طفلی بصف عشق بجولان چه درآید
رستم نزده لاف زمردی و شجاعت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وفاداری خود به محبوب سخن میگوید و از دل و جانش به طاعت و عبادت خدا میپردازد. او قناعت را برمیگزیند و از طعنههای دشمنان نمیهراسد. شاعر به عفو و بخشش محبوب اشاره میکند و بیان میکند که هیچ متاع و تکیهگاهی جز عشق و لطف او ندارد. همچنین به امید روز وصال و ملاقات با محبوبش اشاره میکند و بیان میکند که عشق حقیقی او را به ایثار و فداکاری وامیدارد. در نهایت، شاعر از نتیجه بذر محبت و عشق به علی (ع) میگوید و اینکه تمام وجودش را در این راه هدیه کرده است.
هوش مصنوعی: دل از دو جهان برای عشق تو راضی شده است و جانم را به خاک پای حرمت تو دادهام، تا در جبهه عبودیت و بندگیام با خضوع و طاعت تو باشم.
هوش مصنوعی: دل آدمهای ریاضتکشیده به دنبال آرامش و آزادگی است، اما زبانشان با هیچ چیز سازگار نیست و صبرشان در برابر قناعت به تنگ آمده است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم از تعابیر و طعنههای دشمن فرار کنم. اگر از دوست نیز برخوردی تند و انتقادی داری، بزن، من تحملش را دارم.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز بار گناه بر دوش ما نیست و جز عفو تو، کسی را نمیشناسم که بتواند به شفاعت ما بیاید.
هوش مصنوعی: شاید قلب ساده من با استفاده از مواد خاصی که از خاک سیاه به دست میآید، تبدیل به طلا شود و افرادی که در این کار مهارت دارند این تغییر را انجام دهند.
هوش مصنوعی: جز جانم که در راه فدای تو است، چیزی برایم ارزشمند نیست. هیچ کس را جز تو نمیشناسم که عفوش را شایسته شفاعت بداند.
هوش مصنوعی: شاید آهن قلب من به قدری باارزش شود که اهل صنعت از خاک سیاه، طلا بسازند.
هوش مصنوعی: جز جانم که فدای توست، چیزی با ارزشی در دست ندارم. با قیمت یوسف، چه چیزی میتواند در مقابل کمبود این محبت باشد؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که اگر به من نرسی، مرگ برایم بهتر است؛ من روز و شب را میشمارم تا آن لحظهای که به تو برسم.
هوش مصنوعی: ما مانند پروانهها دور شمع میچرخیم، زیرا گرمای سوختن آن باعث روشنایی و شادی جمعیت میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که با امید به عمل بپردازد، در روز قیامت به خاطر وضعیت آشفته و ناتوانیاش دچار مشکل خواهد شد.
هوش مصنوعی: سپاسگزاریم برای نعمتهایی که عشق علی به ما عطا کرد; seeds (دانهها) که در این زمین کاشتیم، حاصل میدهد.
هوش مصنوعی: در زندگی، من از همهچیزهایی که دارم، مانند دین، دل، صبر، خرد، جان و بدن، برای دیگران و نیازهایشان استفاده کردهام. اما به خاطر کمبودهایی که دارم، احساس شرمندگی میکنم.
هوش مصنوعی: کودکی در بازی عشق چطور میتواند به میدان بیاید در حالی که رستم، قهرمان شجاعت و قدرت، به خود نبالیده و از شجاعت و قدرتش صحبت نمیکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که میسر نشود صبر و قناعت
باید که ببندد کمر خدمت و طاعت
چون دوست گرفتی چه غم از دشمن خونخوار؟
گو بوق ملامت بزن و کوس شناعت
گر خود همه بیداد کند هیچ مگویید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.