از سر ببرد هوش و خرد آن پسر مرا
این چشم شوخ تا چه بیارد بسر مرا
زین سان که جلوه میکند آن مغبچه بدیر
در مسجد و حرم تو نبینی دگر مرا
زآن می که میبرد زو جودم سوی عدم
ساقی از آن شراب بیار و ببر مرا
من شبنم آفتاب جهان تاب چهره ات
با جلوه ات بجای نماند اثرمرا
تا چشم مردمت شده جولانگه ظهور
مژگان بمردمک بزند نیشتر مرا
چون پرتو تو شمع شبستان دل بود
گو از فلک نتابد هرگز قمر مرا
مرهم که مینهد بدلم جز لبان لعل
مجروح کرده است چه تیر نظر مرا
از برق منتی نبرم بهر سوختن
در آشیان بس است زآهی شرر مرا
افتاده پر شکسته دلم پیش ناوکش
شاید زتیر او بدمد بال و پر مرا
گفتم بروز وصل خبر گویمت زهجر
غافل که نیست پیش تو از خود خبر مرا
زلفش اگر چه مایه آشفتگی بود
آشفته کرده از همه کس بیشتر مرا
سقای آستان تو تا گشته مدعی
جز آستین نمانده بر چشم تر مرا
هر چند شاخ بیدم و اید زمن ثمر
مدح علی زفیض ازل شد ثمر مرا
من آن سگم که پیر شدم در وفای او
انصاف نیست خواجه براند زدر مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه از یک شاعر است که در آن به احساسات شدید و عاشقانه خود اشاره میکند. شاعر از عشق و جذابیت معشوق سخن میگوید و توصیف میکند که چگونه زندگی و عقل او تحت تاثیر زیبایی و حضور معشوق قرار گرفته است. او به درد و رنج ناشی از دوری و جدایی اشاره میکند و به ساقی میگوید که شرابی بیاورد تا این درد را تسکین دهد.
شاعر حس میکند که زیبایی و نگاه معشوقش او را مجروح کرده و نمیتواند از این زخمها رهایی یابد. همچنین، او خود را در مقام وفاداری نسبت به معشوق میبیند و از او میخواهد که به یاد وفاداریاش باشد. در نهایت، شاعر با زبان استعاری به عشق و فراق میپردازد و تصویرسازیهای زیبا از دلتنگی و یگانگی با معشوق ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به احساساتی اشاره دارد که ناشی از جذابیت و زیبایی چشمان یک دختر است. گویا شاعر تحت تأثیر نگاههای شیطنتآمیز او قرار گرفته و همهی فکر و هوش خود را از دست داده است. این چشمهای جذاب فراتر از آنچه انتظار میرفت، تأثیر عمیقی بر او گذاشته و باعث شده که او در حیرت و سردرگمی به سر ببرد.
هوش مصنوعی: اینطور که آن دختر زیبا در مسجد و حرم جلوهگری میکند، تو دیگر مرا نخواهی دید.
هوش مصنوعی: از آنجا که میدانم نوشیدنیام باعث میشود به سوی عدم بروم، ای ساقی! از آن شراب بیاور و مرا ببر.
هوش مصنوعی: من مانند شبنمی هستم که زیر نور آفتاب، جلوه زیبای تو باعث شده هر اثری از من محو شود.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نگاه مردم برای تو مرکز توجه و زیبایی است، مژههایت همانند تیری در قلب من نفوذ میکند و مرا مجروح میسازد.
هوش مصنوعی: نور تو چراغ روشنیبخش دل من است، بنابراین هرگز ماه از آسمان نمیتواند بر من بتابد.
هوش مصنوعی: مرهمی که بر دلم مینشیند، جز لبان سرخ و زخمی او نیست که همچون تیر به من زده است.
هوش مصنوعی: من از نوری که دارم برای سوختن در آشیانهام استفاده نمیکنم، همین که شعلهای از آتش دلم برکشد کافی است.
هوش مصنوعی: دل شکسته و غمگین من به پای آن کسی افتاده که تیر محبتش را به سوی من پرتاب کرده است. شاید با لطافت عشقش، زندگی و امیدی دوباره به من بازگرداند.
هوش مصنوعی: گفتم وقتی که به وصال میرسی، به تو بگویم که از جدایی غافل هستی و نمیدانی که من چه احساسی دارم.
هوش مصنوعی: زلف او اگرچه باعث بینظمی و آشفتگی است، اما من را بیشتر از هر کس دیگری در هم ریخته است.
هوش مصنوعی: سقای درگاه تو، وقتی که مدعی آمد، تنها آستین من اشکهای چشمم را در بر گرفت.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من شاخ بید هستم، اما از نعمت بیپایان خداوند، میوهای دارم که مدح علی (علیهالسلام) است.
هوش مصنوعی: من مانند سگی هستم که در وفاداری به او پیر شدهام، اما درست نیست که خواجه مرا از در خودش بیرون کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا
گوئی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا
در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم
صفرا همی برآید از انده به سر مرا
گویم: چرا نشانهٔ تیر زمانه کرد
[...]
ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا
وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا
از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک
در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا
گر بیتو خواب و خورد نباشد مرا رواست
[...]
دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا
فریاد ازان دو سلسله مشک تر مرا
سنگین دل تو سخت تر از سنگ مرمر است
کوه غم است بر دل ازان سنگ، مر مرا
دی غمزه تو کرد اشارت به سوی لب
[...]
ای سوخته ز آتش عشقت جگر مرا
وی برده درد عشق تو از خود بدر مرا
عشق تو چون قضای ازل خواهدم بکشت
معلوم شد ز عالم غیب این قدر مرا
عمرم گذشت و از تو خبر هم نیافتم
[...]
آن چشم نرگس به سر آن پسر مرا
چون لاله ساخت غرقه به خون جگر مرا
نیک و بدی چو هست به تقدیر چون کنم
زاهد رسید هم زقضا این قدر مرا
دردی است در دلم که مداوا لبان اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.