نوبهاری ظریف و دل بند است
باد را روح راح پیوند است
وه که از گریه های ابر بباغ
صبحدم غنچه در شکرخند است
بار هجر تو بر دل مشتاق
بر سر کاه کوه الوند است
وه که بر عاشقان بود گلخن
بی تو گلشن سمرقند است
آنچه ساقی بجام ریخت بنوش
هان نگوئی که چون یا چنداست
مطرب باغ بلبل عاشق
شور در بوستان درافکنده است
پرده دل درید زخمه عشق
رگ چنگش بموی پیوند است
من وآن سنبل دو زلف سیاه
باغبان از بنفشه خرسند است
نرود دل زحلقه زلفت
چه کند مرغ پای در بند است
باغبان گو زسرو ناز مناز
کی کجا اینچنین برومند است
گفتمش کی رسد بوصل لبت
دل مسکین که آرزومند است
گفت جانش رود بر جانان
هر که او کرد تن پراکند است
کیست جانان علی حقیقت عشق
کافرینش از او برومند است
بسکه وصف شکر لب تو نوشت
کلک آشفته را ثمرقند است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به سرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
[...]
من ندانم که عاشقی چه بلاست
هر بلایی که هست عاشق راست
زرد و خمیده گشتم از غم عشق
دو رخ لعل فام و قامت راست
کاشکی دل نبودیم که مرا
[...]
بسرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
[...]
هر چه دور از خرد همه بند است
این سخن مایهٔ خردمند است
کارها را بکشی کرد خرد
بر ره ناسزا نه خرسند است
دل مپیوند تا نشاید بود
[...]
بسرای سپنج مهمان را
دل نهادن بممسکی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.