سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸
... صحرای مغرب چارسو بگرفت زاغ تنگخو
سیمرغ مشرق را بگو تا بال بگشاید ز هم
هم گنج داری هم خدم بیرون چه از کتم عدم ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷
سیمرغ نه ای که بی تو نام تو برند
طاووس نه ای که با تو در تو نگرند ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۳
... در یکی بیت مجمع البحرین
بلبلم خوانده ای و سیمرغم
من خود از ناقصی غرب البین ...
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۳ - فصل فی ذم الظلم
... معدلت اندرین زمانه شوم
شد چو سیمرغ وکیمیا معدوم
نیست انصاف در ولایت ما ...
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵۷ - اندر تصوّف و زهد ذکر التصوّف الزم علی الحقیقة لان فیه نجاة الخلیفة
... همه با عندلیب دل خویشند
همه سیمرغ خانه خویشند
همه را در جهان نه روح و نه جسم ...
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۳ - فی حسب حاله و بیان احواله و سبب احترازه من اهل الدّنیا وانزوائه و تجریده منالخلائق و سبب تصنیف هذاالکتاب
... از پی شعر کو سخن دانی
بهر سیمرغ کو سلیمانی
همه مرغی ز شاخ بسراید ...
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۴ - فی افتخار نفسه علی اهل عصره
... نیست اندر جهان نفس و نفس
باز سیمرغ گیر چون من کس
بنده چون ابتدای مدحت شاه ...
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۴ - د رمدح شمس الدین ابوالفتح محمد بن علی وزیر
... در دولت تو طایر بخل و عنا و ظلم
از دیدها نهفه چو سیمرغ و کیمیا
فرسوده در مشقت و آسوده در نعم ...
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - در ستایش اتسز
... خورشیدوار جود ز انعام تو پدید
سیمرغ وار ظلم ز انصاف تو نهان
اعدا و اولیای تو در شیونند و سور ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح رکن الدین تمغاج خان
... هر ضربتی ز کوی کله تا کمر رسید
سیمرغ را بتهمت طوطی چو بابزن
مرکبک را ز سینه سنان در جگر رسید ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در مدح صدر الوزراء
... با سخا و کرم تو به جهان
هست نایاب چو سیمرغ فقیر
کرمت میت را چون دم صور ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در مدح نظام الدین
... در جهان با کف عطاده او
همچو سیمرغ و کیمیاست فقیر
در سرای وزارتش کم و بیش ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - در مدح دهقان علی بن احمد
... کز آفرین سرشت خداوند ذوالمنش
آن مهتری که آسان سیمرغ و کیمیا
یابند در جهان و نیابند دشمنش ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - در مدح امیر اتابک برغوش
... از کف راد تو درویش غنی شد چندانک
کیمیا یابی و سیمرغ و نیابی در یوش
گر جهان از سر شمشیر تو گفتم گه رزم ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - در مدح احمد بن علی
... تو تا پدید شدی در زمانه پنهان شد
ز باز عدل تو سیمرغ و از ظلم و فتن
ز بوی خلق تو شد دیده خرد بینا ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - در مدح ناصرالدین محمد بن احمد
... تا عقاب عدل او اندر هوا پرواز کرد
از جهان سیمرغ وار آواره شد ظلم و فتن
در میان آتش کین روز حرب و کار زار ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۵ - در هجاء خمخانه و مدح نظام الدین
... پزد اندر تنور چوبین نان
بال سیمرغ در تنوره کباب
دو کفه میکفد نواله لاف ...
... بچه پرورد در آشیان غراب
ظلم سیمرغ وار درکه قاف
متواری شود ورای حجاب ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۲ - از ترجیع بندیست که اول آن ساقط و در مدح ابوالحسن علی بن الحسن البیهقی
... نان سخن به رسته اندیشه در کراست
سیمرغ عقل برزگر خطه منست
کش آب و خاک چشمه حیوان و کیمیاست ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹ - گویا در مدح منتجب الدین حسین بن ابی سعد ورامینی گفته
... جان کیخسرو فدای جام اوست
عقل او سیمرغ پنهان صورتست
کوه قافش خلقت پدرام اوست
کس نبیند در جهان سیمرغ را
از برای آنکه اندر دام اوست ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۰ - در مدح سید اجل نقیب النقباء شرف الدین محمدبن علی مرتضی گوید
... تا تو چو زندگانی هر روز خوشتری
نامی شنیده ام ز تو سیمرغ وار از آن
چون عندلیب سوخته ام بر گل طری ...
... جانا جز از من و تو در آفاق دیده نیست
کس عندلیب زرگر و سیمرغ جوهری
خون دل از فراق تو چون باده می خورم ...