آنکه دولت بنده ایام اوست
شکر خلق عالم از انعام اوست
پایه دولت ز قدر و جاه اوست
سایه ملت ز بانگ و نام اوست
جود او شخصیست بر روی زمین
شکل هفت اقلیم هفت اندام اوست
آب حیوان زان خط چون ظلمت است
معجزات خضر در اقلام اوست
پادشاه چرخ شد خورشید از آنک
پاسبان وارش گذر بر بام اوست
فضل او جامیست بر دست خرد
راحت ارواح در ایام اوست
تا چنین جامی است او را زان جهان
جان کیخسرو فدای جام اوست
عقل او سیمرغ پنهان صورتست
کوه قافش خلقت پدرام اوست
کس نبیند در جهان سیمرغ را
از برای آنکه اندر دام اوست
مادت شیراز پی اطفال ملک
از سر پستان عدل عام اوست
آفرینش دوستان را چون بود!؟
که افتخار دشمنان دشنام اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مصطفی گفتا که عالم دام اوست
مرتضی گفتا که آدم نام اوست
شش جهت عالم همه اکرام اوست
هر طرف که بنگری اعلام اوست
آنکه ابراهیم ادهم نام اوست
عرصۀ عالم پر از انعام اوست
عشق صهبا و شهادت، جام اوست
در ره حق تشنه کامی کام اوست
گرچه دل دائم اسیر دام اوست
خفیه بر من حامل پیغام اوست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.