ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۰ - مادر
... دستم بگرفت و پا بپا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۲۵ - ماکیان و شیر
... بیضه نهادی و بردی آن را یک کرد
بس که ز راه آمد و ندید به جا تخم
خاطرش از دست برد کرد بیازرد ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۲۹ - جواب به حامی عارف
... عارف ما هر چه هست و نیست همین است
هیچ در او مکر وسوسه راه ندارد
با همه تندی و زود رنجی عارف ...
... آه که من ره نیافتم به دل او
من چه کنم این خرابه راه ندارد
هر که سعایت کند میان من و او ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۴۰ - هجو اسب
... می خواست زحمت من درویش کم کند
از پیری و پیادگی و راه های دور
فرسوده دید و خواست که آسوده ام کند ...
... بیچاره از قیافه خود نیز رم کند
بر تخته سنگی ار گذرد در کنار راه
باد افتدش به بینی و لب ها ورم کند ...
... یک پا رود به پیش و دو پا می رود به پس
یک ذرع راه را دو سه نوبت قدم کند
ور هی کنی به خشم دو دست و دو پای خویش ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۲ - هجو حاکم
... گویند که از فرط لثامت به همه عمر
در راه خدا نان به گدا نیز نبخشید
تنها نه از او خلق خدا خیر ندیدند ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۵ - مزاح با مقبل دیوان
... در طفولیت او گذر می کرد
یکشب از راه رشت زی زنجان
این شنیدم که بچۀ گرگی ...
ایرج میرزا » مربّع ترکیب » شمارهٔ ۲
... دست و پا کن که خرید چمدان باید کرد
فکر کالسکۀ راه همدان باید کرد
پیشکار جواب گوید ...
... کیست آن خر که مر این نکته فراموش کند
زن و فرزند به راه تو سیه پوش کند
که نجنگیده و ننشانده فرو کینه تو ...
... در من از تقویت کار تو کوتاهی نیست
لیک از این بیشترم قوه ی همراهی نیست
شاه را نیز از اعمال تو آگاهی نیست ...
ایرج میرزا » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹
... لغو گردد عمل کن فیکون
راه یابد به فلک غمازی
انجمن سازی و پارتی بازی ...
ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۵ - خنده
... جد بود پا به سفر فرسودن
هزل یک لحظه به راه آسودن
لیک نه که از دود دروغ ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم » شمارهٔ ۱ - فی ولادة سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
... ارباب انواع و مثل اند درش کمتر خدم
رفرف سوار راه عشق زیبا نگار شاه عشق
شاه فلک خر گاه عشق سلطان اقلیم همم ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم » شمارهٔ ۲ - فی مبعث سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
... ز انبیا و رسل بیعت و پیمان گرفت
ز هیبت او مثل راه بیابان گرفت
بر سر هر شاخ گل زمزمه دستان گرفت ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی امیرالمؤمنین علی علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام
... کعبه اش گاه تنزل آخرین قوس نزول
در رواق عزتش اشراقیان را راه نیست
در حریم خلوتش عقل است ممنوع از دخول ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی امیرالمؤمنین علی علیه السلام » شمارهٔ ۶ - فی رثاء امیرالمؤمنین علیه السلام
... چه شد مسند نشین لی مع الله
که فرش راه او عرش عظیمست
حرم نالان خداوند حرم کو ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی فاطمة الزهراء سلام الله علیها » شمارهٔ ۴ - فی رثاء الصدیقة الطاهرة سلام الله علیها
... دست بانو گرچه از دامان شه کوتاه شد
لیک بر گردون بلند از دست آن گمراه شد
گوهری سنگین بها از ابر گوهر بار ریخت ...
... سامری گوساله ای را کرد میر کاروان
تا قیامت خلق را گمراه کرد از کوی شاه
هرکه با آواز آن گوساله آمد آشنا ...
... کی روا بودی رود سر گرد کوی این و آن
آنکه بودی خاک راهش سرمۀ چشم ملک
مستجار هر دو گیتی قبلۀ حاجات برد ...
... مفتقر گر جانسپاری در ره بانو سزا است
راه حق است ان تکن لله کان الله لک
همچو قمری با غمش عمری بسر باید کنی ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۴ - فی رثاء سید الشهداء علیه السلام
... بیاری شاه عشق خسرو جمجاه عشق
فکند در راه عشق دست و سر و جان و تن
بخون سر شد خضاب صورت چون آفتاب ...
... عروس و داماد را نصیب شد مسندی
یک از جهاز شتر واندگر از خاک راه
دود دل بانوان مجمرۀ عود بود ...
... ز تیغ تیزش بلند نعرۀ هل من مزید
نماند راه فرار و نبود جای درنگ
تا بجبینش رسید سنگ ز بد گوهری ...
... اگرچه بیمار عشق ز سوز تب شد ز تاب
از الم تب نسوخت کز ستم راه سوخت
مسیح گردون نشین آه دلش آتشین ...
... تا کنی از طشت زر جلوه بمیقات ما
راه درازی به پیش همسفران کینه کیش
همتی از پیش بیش بهر مهمات ما ...
... سر بفلک برکشید چه آه آتش فشان
بست بر افلاکیان راه صدرو و ورود
آنکه مسیحا بدی زندۀ لعل لبش ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۹ - فی رثاء سید الشهداء سلام الله علیه
... در عرصه ای که عقل نیابد ره ورود
در راه عشق مبدء فیض آنچه داشت داد
تا شد عیان بعالمیان منتهای جود ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۳ - ایضاً مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت
... بار کشیدۀ جفا پرده دریدۀ هوا
راه ز پیش و دل ز پس واقعه ایست مشکلم
تا تو بخاطر منی دیده بخواب کی شود ...
... غفلت از تو در ره شام خراب کی شود
معرفت قدیم راهجر حجاب کی شود
گرچه بشخص غایبی در نظری مقابلم ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۵ - فی رثائه علیه السلام ایضاً
... رسم از تو شد بدوران آیین جانفشانی
در راه یار جانی
ای شاه خرگه عشق ای جوهر فتوت ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۷ - فی لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام
... گرچه بانوان یکسر بیسرند و بی سالار
لیک شاهد مقصود شمع جمع این راه است
او چه شمع کاشانه بانوان چو پروانه ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۹ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیها السلام
... زین غم بده رهایی
راه دراز در پیش و ز چاره دست کوتاه
نه خیمه و نه خرگاه ...
... جز محنت و بلایی
دردا که با دل ریش سر گرد راه شامیم
رسوای خاص و عامیم ...
... یا قبلۀ دعایی
ای آنکه بر سر نی دمساز راه عشقی
در کوفه یا دمشقی ...