شمارهٔ ۱ - فی ولادة سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
عنقای طبعم یاد کرد، از قلهٔ قاف قِدم
روح القدس امداد کرد، در هر نفس در هر قدم
کردم به آسانی صعود، از عالم غیب و شهود
تا قاب قوسین وجود، تا حد اقلیم عدم
گشتم چه از خود بی خبر، نخل امیدم داد بر
زد آفتاب عقل سر، حتی انجلت عنی الظلم
دیدم به عین حق عیان، در مجمع روحانیان
ما لیس بحکیه البیان، ما لیس یحویه القلم
از نغمۀ خیل ملک، خندان و رقصان نه فلک
ذرات عالم یک به یک، در سلک عشرت منتظم
شادان ز ماهی تا به ماه، از مژدهٔ میلاد شاه
شاهنشۀ انجم سپاه، فرماندۀ لوح و قلم
فیض نخستین عقل کل، ختم نبیین و رسل
ارباب انواع و مثل، اند درش کمتر خدم
رفرف سوار راه عشق، زیبا نگار شاه عشق
شاه فلک خر گاه عشق، سلطان اقلیم همم
عقل العقول الواسعه، شمس الشموس الطالعه
بدر البدور اللامعه، کشاف أستار الغمم
دیباچۀ ایجاد او، سر حلقۀ ارشاد او
میزان عدل و داد او، حرف نخست اول رقم
بزم حقیقت طور او، شمع طریقت نور او
یک آیه از دستور او، مجموعۀ کل حکم
تورات و انجیل و زبور، رمزی از آن دستور نور
نور کلامش در ظهور، بر فرق کیوان زد علم
خال و خطش ام الکتاب، لعل لبش فصل الخطاب
رفتار او معجز مآب، گفتار او محیی الرمم
لولاک، تشریف برش، تاج «لعمرک» بر سرش
از ذره کمتر در درش، فر فریدون جاه جم
گردون و مهر و ماه او، خاک ره خرگاه او
درگاه عالی جاه او، پشت فلک را کرده خم
سرشار شد دریای عشق، یا ابر گوهرزای عشق
چون درۀ بیضای عشق، تابید از کان کرم
از محفل غیب مصون، شد شاهد هستی برون
یا از رواق کاف و نون، قد أشرق المجلی الأتم
لاهوت حی لم یزل، از مطلع حسن ازل
بالحق و الصدق نزل، ناسوت شد باغ ارم
شد نقطۀ حسن نگار، پرگار وحدت را مدار
توحید را کرد استوار، زد نقش کثرت را به هم
عالم سرا پا نور شد، رشک فضای طور شد
ام القری معمور شد، از مقدم صدر الأمم
بشکست طاق کسروی، بنیاد ایمان شد قوی
دست قوای معنوی، شد فاتح ملک عجم
آئینۀ آئین او، جام حقایق بین او
جمع الجوامع دین او، شد خیر ادیان لاجرم
گنج معارف را گشود، سر حقیقت را نمود
افشاند هر دری که بود، عم البرایا بالنعم
در بارگاه قرب حق، بر ما سوی بودش سبق
بگذشت از هفتم طبق، وز عرش اعظم نیز هم
چون همتش بالا کشید، تا بزم او ادنی کشید
عقل از تصور پا کشید، فی مثله جف القلم
آدم صفی الله شد، تشریف آن درگاه شد
نخلی که خاطرخواه شد، بهر ثمر شد محترم
طوفان عشقش دل گرفت، از نوح تا ساحل گرفت
در سایهاش منزل گرفت، تا شد ضجیع ابن عم
از آتش شوق خلیل، کلک و عطارد شد کلیل
گوئی بیاد این جمیل، کرده است بنیاد حرم
موسی کلیم طور او، دیدار او منظور او
عیسی یکی رنجور او، او روحبخش و روح دم
از ماه کنعائی مگو، کاینجا ندارد آبرو
شد در ره عشقش فرو، صد یوسف اندر چاه غم
سر خیل اهل الله او، سرّ دل آگاه او
عالم رعیت شاه او، بشنو ز من بی بیش و کم
شاها گدای این درم، وز جان و دل مدحتگرم
هرگز از این در نگذرم، خواهی بگو: لا یا نعم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از مولانا است و به توصیف تجربیات عرفانی و روحانی شاعر میپردازد. او با اشاره به پرواز روح و بالا رفتن از قلههای معنوی و غیب، به درک عمیق از حقیقت وجود و واقعیتها میرسد. در این مسیر، او با مدد و الهام روح القدس، به شناختی فراتر از کلمات و بیان دست مییابد. شاعر با اشاره به "عقل کل" و دیگر شخصیتهای بزرگ مذهبی، به وحدت و عشق در هستی و حقیقت واحد اشاره میکند. او به عشق و حقیقت از منظر عرفانی مینگرد و بر این باور است که این تجربیات نبایدو فقط در دلتنگی و اندوه محدود شوند. از این رو، او به پرستش و ستایش حقیقی میپردازد و نمیخواهد از این درگاه او و حقیقتش جدا شود.
هوش مصنوعی: پرندهای افسانهای به یاد من آمد و از بالاترین نقطه قاف، روحی الهی به من کمک کرد؛ در هر نفس و هر قدمی که برمیدارم.
هوش مصنوعی: با راحتی به اوج رسیدم، از دنیای پنهان و ظاهر به نزدیکترین نقطه وجود، تا مرز ناکامی و عدم.
هوش مصنوعی: در خودم غرق شده بودم و خبر از خودم نداشتم، اما امیدم مانند نخل بود که زیر تابش آفتاب عقل رشد کرد و حتی از ظلمت دور شدم.
هوش مصنوعی: در واقعیت مشاهده کردم که در جمع روحانیان ما چیزهایی وجود دارد که نه با کلام میتوان آنها را بیان کرد و نه قلم توانایی توصیف آنها را دارد.
هوش مصنوعی: از صدای زیبا و شادیبخش فرشتگان، زمین و آسمان و همه موجودات دنیا به شکل منظم و شاد در آمدهاند، گویی که در جشن و تفریحی بزرگ شرکت دارند.
هوش مصنوعی: شادمان و خوشحال از لحظه تا لحظه، به خاطر خبر خوش تولد پادشاه بزرگ، فرماندهٔ لوح و قلم.
هوش مصنوعی: نخستین نعمت و برکت الهی، پیامآورانی هستند که در میان دیگر انسانها برگزیده شدهاند و وجودشان برای بشریت بسیار مهم و ارزشمند است. آنها کمتر درک میشوند و از خدمت و قدرشناسی کمتری برخوردارند.
هوش مصنوعی: سوار زیبای عشق در مسیر محبت، همچون حکمران و فرمانروای عشق، در اوج آسمان و سمتهای مختلف زندگی قرار دارد و همه چیز زیر سلطه اوست.
هوش مصنوعی: عقلهای بزرگ و فراگیر، مانند خورشیدهای تابناک و درخشان، درخشش خاصی دارند و مانند ماههای روشن، راز و غمها را برملا میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که، پیشرفت و شکلگیری او به مانند یک مقدمه ارزشمند است؛ زیرا او سرآمد و راهنمای دیگران است. عدالت و انصاف او، مهمترین اصل و بنیاد کارش به شمار میرود و او در واقع آغاز و پایهگذار خویش است.
هوش مصنوعی: مکانی که در آن حقیقت درخشش دارد، مانند جایی است که مشعل هدایت روشنایی میبخشد. هر کلمهای از دستور او، نمایانگر تمام اصول و قوانین اوست.
هوش مصنوعی: تورات، انجیل و زبور، نشانههایی از دستورات الهی هستند. نور و دانش این وحي، در آسمان و عالم قابل مشاهده است و بر سر کائنات تابش میکند.
هوش مصنوعی: خال و خط او به گونهای است که مانند کتابی با معانی عمیق به نظر میآید؛ لبش مانند کلامی است که برای برقراری ارتباط و بیان حقیقت انتخاب شده است. رفتار او چون معجزهای جذاب و خیرهکننده است و سخنانش نیروی حیاتبخشی دارند که میتوانند روحها را زنده کنند.
هوش مصنوعی: اگر تو نبودی، مقام و منزلتی که او دارد هیچ، تاج و شکوه او کمتر از ذرهای در برابر درگاه فریدون و جمشید نمیباشد.
هوش مصنوعی: آسمان و خورشید و ماهش، زمین زیر پای اوست. مقام و منزلت او بسیار ارجمند و بزرگ است و حتی آسمان را هم به خود خم کرده است.
هوش مصنوعی: دریا به شدت پر از عشق شده، مانند ابری که گوهرهای عشق را میبارد. همچنین، مانند درهای که عشق را به شکلی زیبا و درخشان نمایان میکند و از منبعی پر برکت و نیکو تابش دارد.
هوش مصنوعی: از عالم غیب به دور است، آیا شاهد عالم وجود به بیرون آمده یا از مرز کافر و مؤمن، نور کامل رخ نمایان کرده است؟
هوش مصنوعی: خداوندی که همیشه و بیپایان وجود داشته است، از سرچشمه زیباییهای جاودانی به حقیقت و درستی نازل شده و دنیای مادی به بهشت ارم تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: نقطۀ زیبایی معشوق، محور اتحاد و یکپارچگی را به استحکام درآورد و نقشهای متنوع و گوناگون را به هم پیوند داد.
هوش مصنوعی: دنیا به نور پر شده و زیباییهای آن مانند کوه طور شده است. به سبب ورود شخصیتی بزرگ، شهر مکه رونق خاصی پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: طاق کسروی که نماد قدرت و سلطه بود، شکست و این شکست باعث شد ایمان مردم مستحکمتر شود. نیروهای معنوی به پیروزی در سرزمینهای عجم نائل آمدند.
هوش مصنوعی: آینهای از ویژگیهای اوست و بهدلیل درک عمیق حقایق، او همهچیز را در خود جمع کرده است. دین او بهترین دینها است و به همین خاطر در نهایت برتری دارد.
هوش مصنوعی: او دانستنیهای ارزشمند را به نمایش گذاشت و واقعیت را نمایان کرد، و هر وزیری که بود، نعمتها را به همه عطا کرد.
هوش مصنوعی: در نزد پروردگار، باید از هفتمین آسمان و حتی از عرش بزرگتر نیز عبور کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که اراده و همت او به اوج رسید، عقل از تصور در مقام او ناتوان شد و قلم هم در برابر آن مقام خاموش شد.
هوش مصنوعی: انسانی که مورد توجه و محبت خداوند قرار میگیرد، مانند درختی میماند که با محبت و توجه به او احترام میشود و در نتیجه میوهای ارزشمند به بار میآورد.
هوش مصنوعی: عشق او مانند طوفانی دل را تسخیر کرد، از نوح تا ساحل را تحتتأثیر قرار داد. در آغوش او آرامش یافت، تا اینکه ضجیع، پسرعمو، به وجود آمد.
هوش مصنوعی: از آتش عشق ابراهیم، قلم و زحل درخشان و برجسته شدهاند، گویی به یاد این زیبایی، قاعده و بنیاد حرم را بنا کردهاند.
هوش مصنوعی: موسی هنگام صحبت با خدا در کوه طور، به دیدار او امیدوار بود. عیسی نیز در حالی که در رنج و سختی بود، به روشنی و لطف الهی پناه میبرد. او روحبخش و مایه حیات است.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت او سخن مگو، زیرا در اینجا آبرو و مقامی ندارد. در مسیر عشق او، بسیاری مانند یوسف در چاه غم گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: او از جمع بندگان خداوند است و به راز دل آگاه است. در حقیقت، او عالم و دانای رعیتِ پادشاه است. از من بشنو، بی هیچ کم و کاستی.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من گدای درگاه تو هستم و با تمام وجود به ستایش تو میپردازم. هرگز از این درگاه دور نخواهم شد. اگر مایل هستی، بگو بله یا نه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اکنون صبای مشک شم آرد برون خیل و حشم
لؤلؤ برافرازد علم چون ابر در آرد ز نم
در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم
کاندر طریق عاشقی یک رنگ بینی بیش و کم
روزی بیاید در میان تا عشق را بندی میان
عیسی بباید ترجمان تا زنده گرداند به دم
چون دیده کوتهبین بود هر نقش حورالعین بود
[...]
هم گنج داری هم خدم بیرون از جه از کتم عدم.
بر فرق فرقد نه قدم بر بام عالم زن علم
انجم فرو روب از فلک عصمت فروشوی از ملک
بر زن سما را بر سمک انداز در کتم عدم
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهی الم
ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم
کز بهر این آوردهای ما را ز صحرای عدم
تا جان ز فکرت بگذرد وین پردهها را بردرد
زیرا که فکرت جان خورد جان را کند هر لحظه کم
ای دل خموش از قال او واقف نهای ز احوال او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.