گنجور

 
۱۹۰۱

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳ - ترجیع بندیست در مدح معمار الحرمین منتجب الدین حسین بن ابی سعد ورامینی رحمة الله

 

... کرد با دشمن آنچه باید کرد

هست بر چرخ فضل خامه تو

کوکب شب نمای روز نورد ...

قوامی رازی
 
۱۹۰۲

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۵ - در مدح شاه بطور عام و عرض تسلیت بدو شاه خاص

 

... تیره شد کوکبی به گردون بر

مند مر چرخ جاه را جاوید

هر دو سلطان چو ماه و چون خورشید ...

قوامی رازی
 
۱۹۰۳

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶ - در مدح امیری امین الملک لقب

 

... پیش آن خنجر سخنور تو

تا به سر وقت باز برد چرخ

حنجر حاسدان به خنجر تو ...

قوامی رازی
 
۱۹۰۴

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹ - گویا در مدح منتجب الدین حسین بن ابی سعد ورامینی گفته

 

... معجزات خضر در اقلام اوست

پادشاه چرخ شد خورشید از آنک

پاسبان وارش گذر بر بام اوست ...

قوامی رازی
 
۱۹۰۵

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۲

 

... هر زمانی جنگی آغازد مرا

وربه خدمت می رسم چوگان چرخ

بر دردت چون گوی می بازد مرا ...

قوامی رازی
 
۱۹۰۶

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۶ - در استعطاء و طلب جامه و اسب وتقاضای مرخصی چند روزه است

 

... الا نسیب مدح تو نسرایم

از چرخ تو است نجم شب افروزم

وز بحر تو است طبع گهر زایم ...

قوامی رازی
 
۱۹۰۷

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۲۱ - در مدح کسی و تقاضای پولی از او تا دستاری و عمامه ای بخرد

 

... دستارکی خریده ام ار تو بها دهیش

بر سر نهم به نامت و با چرخ بر زنم

اکنون مرا به قیمت دستار دست گیر ...

قوامی رازی
 
۱۹۰۸

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۲۸ - در شکایت و گله و طلب شفاعت و صله

 

ای خواجه ای که با تو کسی را قرین کنند

کو را حکایت از بر چرخ برین کنند

بشنو ز فضل خویشتن از بنده یک سخن ...

قوامی رازی
 
۱۹۰۹

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۰ - در گله از بزرگی ابراهیم نام که چرا پدرش را گرفته و طلب رهائی او

 

ای کیای خطیر ابراهیم

چرخ با همت تو پست آید

هست با تو هیبت تو نیست شود ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۰

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۱ - در مدح و شکایت و گله و طلب عنایت و شفاعت وصله

 

... هستی تو آن رشید که از رشد دولتت

بر چرخ بخت ماه سعادت بود منیر

باهمت بلند تو بهتر زمین پست ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۱

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۹ - در مدح جوانی موفق الدین لقب که گویا سمت دبیری در عراق و خراسان داشته است گوید

 

... عطارد از بر خطت چو خامه برگیری

به بوسه دادن دستت کند ز چرخ آهنگ

ز جاه در بر تو چرخ را نباشد قدر

ز جود در سر تو بخل را نباشد رنگ ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۲

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۰ - در مدح سید اجل نقیب النقباء شرف الدین محمدبن علی مرتضی گوید

 

... پیش دل و کف و همم و حلم آن بزرگ

دریا و ابر و چرخ و زمین کرده چاکری

با پایه سیادت و با مایه ادب ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۳

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۲ - در مدح قوام الدین ابوالقاسم ناصربن علی گزینی انسابادی گوید دراین مدیحه اشارت به وفات سلطان محمود و تسلیت برای سلطان سنجر نیز هست

 

... تو را آن پیرهن پوشید دولت

که دارد هفت چرخ اندر گریبان

همه خلق جهانت چاکرانند ...

... ز جرم ماه داری طوق مرکب

زخم چرخ سازی طاق ایوان

بدان کز جود تو پوشیده گردد ...

... چتو تیغ سیاست برکشیدی

بگشت از هول رنگ چرخ گردان

کمان بر قلب تن بشکست قبضه ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۴

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۸ - غزلی است که در عید فطری گفته است

 

... ای رخ زیبای تو بدر شب قدر من

نیست هلال آنکه هست از بر چرخ آشکار

حور چو دست تو دید داشته بر آسمان ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۵

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۲ - در غزل است

 

... گسترده به دشتهای ساده

بر دامن گل ز لاله ها چرخ

کرد است پیالهای باده ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۶

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۵ - در موعظت و نصیحت و دعوت به خداپرستی و زهد در دنیا و رغبت به آخرتست

 

... از بر بام جهان ماه کند پاسبان

بر در و درگاه چرخ ابر کند پرده دار

برننهد بی رضاش سرو قدم بر زمین ...

... اسب سلامت نشین تا به ره رستخیز

چرخ پیاده شود چون تو برآیی سوار

نامه انصاف خوان جامه اسلام پوش ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۷

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۶ - در مدح عمادالدین ابومحمد حسن بن محمد بن احمداسترآبادی قاضی ری گوید

 

... زانکه از حق یافته بداختران نیک اختری

زافرینشها اگر چه چرخ و اختر برترند

گر بدانی قدر خود دانی کز ایشان برتری ...

... بامداد از هودج زرین چو بگشاید عروس

روی بند لاجورد از روی چرخ چنبری

شامگاه آرند نخاسان گردونی به عرض ...

... فاضلان یکباره اذناب و تو در ده ده سری

خسرو هر هفت چرخ است آفتاب نوربخش

گرچه بر چرخ چهارم باشدش رامشگری

مفتی هر هفت کشور پس تو باشی بر زمین ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۸

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۹ - در موعظت و نصیحت و ترهیب از دنیا و ترغیب به آخرت گوید

 

... ز بانگ رعد و تف آفتاب در ره او است

که چرخ مشعله دار است وابر مقرعه زن

به آستین ادب رفته خاک درگه او ...

... برآوریده به روز آفتاب زرد کلاه

ز چرخ سبز قبای کبود پیراهن

ستارگان به شب از آسمان نماینده ...

... بهارگاه چنان باغها بیاراید

که چرخ را ایوان و بهشت را گلشن

نگارخانه چین سازد و بتان چگل ...

قوامی رازی
 
۱۹۱۹

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۱ - در اثبات صانع و توحید او و بیوفائی دنیا و یادآوری مرگ و موعظت و نصیحت گوید

 

... شمعی سبک رو است و چراغی گرانبها

در شعمدان چرخ ز خورشید ساخت شمع

شمعی پلیته اش از قدر و مومش از قضا ...

قوامی رازی
 
۱۹۲۰

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۲ - در موعظت و نصیحت و دعوت به زهد در دنیا و رغبت به آخرت گوید

 

... قوت بهتر شاعر از دو کان تو نان رذال

چون تنور وآتش تو کی بود چرخ و نجوم

یا چونان و کلبتینت کی بود بدر و هلال ...

قوامی رازی
 
 
۱
۹۴
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
۴۹۲