شمارهٔ ۱۰۱ - در اثبات صانع و توحید او و بیوفائی دنیا و یادآوری مرگ و موعظت و نصیحت گوید
روزی دهی که بر دو جهان است پادشا
نظاره گاه او است دل مرد پارسا
آن پادشا که خدمت درگاه طاعتش
تکلیف انبیا شد و تشریف اولیا
در بارگاه امر کمر بستگان او
در گوش کرده حلقه سبحان مایشا
کوس ازل نواخته بر درگه ابد
ترتیب ملک داده در ایوان کبریا
از اختران گماشته لشکر بر آسمان
وز ابرها کشیده سراپرده در هوا
اندر هوا بکن فیکون افکند ز ابر
بحری و پیل و کرگدن و شیر «و» اژدها
سبحان آن خدای که در دست روز و شب
منصور کرد رایت و الشمس و الضحا
در چاه مغرب او فکند هر شب آفتاب
هر روزش از دریچه مشرق کند رها
شبها ز قدرتش به فلک بر ستارگان
چون شمعها ز روزن خرگه دهد ضیا
خورشید و مه دونده به تقدیر و حکم او
شمعی سبک رو است و چراغی گرانبها
در شعمدان چرخ ز خورشید ساخت شمع
شمعی پلیته اش از قدر و مومش از قضا
از مه چراغ کرد وز گردون چراغ پای
واندر چراغ روغن بی چون و بی چرا
بر صنعش آسمان و زمین بس بود دلیل
بر قدرتش بهار و خزان بس بود گوا
اندر بهار ازو متلون شود زمین
واندر خزان ازو متغیر شود هوا
در فصل نوبهار فرستد به باغها
گلهای خوب طلعت و مرغان خوش نوا
وز حکم مصلحت به خزان درهم او کند
مرغان و بوستان رابی برگ و بی نوا
زاغان ز صنع او ز بر شاخهای زرد
چون هندوان نشسته به زرین کلیسیا
وز امر او شده به شبستان بوستان
با عندلیب در تتق شعر گل صبا
در خانه دو آب مخالف که ساخت است
آن کوز مغز و پوست کله سازد و قبا
دهری که گفت همچو گیا باشد آدمی
در مرغزار جهل چو خر می کند چرا
چون عقل در حدیث رکیکش نگاه کرد
گفت ای پلید تو ز کجا و من از کجا
شمشیر گفت کارمن است این جواب کرد
با دشمنان عقل زبانها بود مرا
هم در زمان به دست صوابش دو نیم کرد
شمشیر گوهر است گوهر کی کند خطا
هرکو نشد ز حجت عقل آشنای دین
از تیغ در میانه خون کرد آشنا
بیچاره ای به چاه بلا در چرا نهی
بر پای خود به دست جفا کنده ای عنا
آن کو که پیش روی تو هم چون سپر بود
چیزی مگو که باشد شمشیرش از قفا
گفتی که بر مثال گیا باشد آدمی
جانت به قول تو چو گیا باد کم بقا
بگرو بدان خدای که او می برآورد
از مشرق آفتاب و ز دل دم، ز گل گیا
ای پاک پادشا که سزاوار سجده ای
لعنت بر آن شقی که تو را گفت ناسزا
آن منعمی که زیبد اگر بندگان کنند
بر کمترینه نعمت تو جاودان ثنا
بی دولتان به خدمت تو گشته نیک بخت
بیگانگان به درگه تو گشته آشنا
آن را که هست یادتو حجت بود قوی
وانرا که برد نام تو حاجت شود روا
حاجت روا شود چو تقاضای کنی کرم
رحمت روان شود چو اجابت کنی دعا
با رحمت تو هیچ نباشد گناه خلق
کاهی چه سگ بود به بر کوه کهربا
ای از هوای نفس گریزان ز عافیت
بنهاده است جهل به دنباله بالا
بنشین به عافیت که تو را بهتر اوفتد
برهان ز تخته بند بلای پای مبتلا
تیغ چو گندنابخورد خون آن کسی
کز خوان عافیت نخورد نان و گندنا
ای پا بست مانده زسالوس روزگار
برچار سوی فتنه به هنگامه هوا
دیر است تابه خون تو تشنه شد است مرگ
جوید همی ز کینه به آب اندرون تو را
جانت چو لقمه واجل چون گرسنه ای است
از تو زمانه سیر و تو از حرص ناشتا
گر پهلوان چو رستم زال است در مصاف
ور پادشا چو حاتم طائی است در سخا
از بند کارگاه فنا کی شود به در
وز دام اژدهای اجل کی شود رها
گرتو شوی به قوت فرعون و لشکرش
اندر پی تو مرگ چو موسی است با عصا
این عالم مشعبد یک ناموافق است
در کارها همه دغل و حیلت و دغا
از پیش دوستی کند و دشمنی ز پس
اول وفا نماید و آخر کند جفا
چون عمر و مال و بخت نپاید به نزد کس
چون اسب و تیغ و زن نکند با کسی وفا
پیری جوان نمای که در خاک ازو شدند
پیران نورمند و جوانان خوش لقا
هر روزی آسیای سرما و روز مرگ
گوئی که دید ما را در راه آسیا
ای در سر تو کبر و در ابروی تو غضب
دست تو از نفاق و زبان تو از ریا
کبر و ریا و خشم رها کن که روز حشر
در جان تو چو آتش و نفط است و بوریا
تو باش تا هیبت ایزد دراوفتد
روز قیامه زلزله در موقف قضا
چون با تو حق به «ارحم ترحم » خطاب کرد
معلوم شد که درد تو را هم توئی دوا
ای روزه تو گرسنگی بردنت به روز
زان می کنی صلوة که برنایدت صلا
مال زکوة می ندهی حج همی کنی
از بیم آنکه تا نکند با تو کس غزا
حج و جهاد و صوم و صلوة و زکوة تو
تلبیس و مکر و حیله و زرق است و کیمیا
ای ناخلف تو از گهر آن خلیفه
کز خلق کرد مصلحت ایزد اقتضا
گر قدر خویشتن بشناسی چنانکه هست
باشد جنیبت درت از جنة العلا
کاری عظیم دان که ز بهر تو ز آسمان
جبار جبرئیل فرستد به مصطفا
گر باشدت بر ملک العرش آبروی
خاک درت ملائکه سازند توتیا
از حد خویش پای منه تا به سر دود
خاتون مه به خدمتت از هودج سما
ناواجبی مکن که نگهبان سر توست
واجب کننده ای که به واجب دهد جزا
ای پیرمرد مفسد رعنای شوخ چشم
در چشم و دل ترانه حیات است و نه حیا
امروز سر جریده پیران مفسدی
گردی نبوده ای ز جوانان پارسا
گوژ است پشتت از پی آن راست رو نه ای
یکتا دلی چگونه کند مردم دوتا
بنگر که حال برچه صفت باشد ای عجب
آن قوم را که چون تو بود پیرو پیشوا
آن کن که صد جمازه رحمت رسد به تو
کز تو رسد جنازه به دروازه فنا
تا جان به تن درست بکن توبه نصوح
کان طبع را جلا دهد روح را صفا
عهدی بکن که چون بکنی توبه ازگناه
در سر کنی نه چون دگران برسرملا
بر شرط آنکه توبه چو کردی برین صفت
از بعد آن دگر نشوی با سرخطا
بگزار حق شکر خداوند خویشتن
کو کرد با تو نعمت بی حد و انتها
شد نعمتش نثار جهان و جهانیان
واجب شد است شکرش بر ما و غیر ما
اومید هست اگر چه گنهکار و جاهلیم
زیرا که بس کریم و رحیم است پادشا
آن را که شد به درگه او با نیاز دل
ازغایت کمال کرم گفت: مرحبا
توحید اوست خلعت و تشریف خاطرم
اندر چنان خزینه دهند این چنین عطا
سرمایه ها به داد قوامی لقب نهاد
ما را که بر دکان سخن کرد نانبا
آن نانبا منم که به انبار خاطرم
گندم رسد ز مزرعه سدر منتها
الله لااله کند توتیا صفت
در بارگاه هو بدر آسیای لا
زان آرد میده پزم اندر تنور دل
کان را خرد ترید کند در ضمیر یا
بر خوانچه بهشت به دست ملائکه
نان من است راتب ارواح انبیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توحید و عظمت خداوند و قدرت بینظیر او در آفرینش اشاره دارد. شاعر از نعمات و نشانههای خداوند در جهان سخن میگوید و در توصیف سلطنت و حکمت او، به تأثیرات بهار و خزان، شب و روز، و آفرینش موجودات زنده اشاره میکند. همچنین، شاعر بر اهمیت بندگی و طاعت خداوند تأکید میکند و از کسانی که از عقل و دین دوری میکنند، انتقاد میکند. در نهایت، با دعوت به توبه و شکرگزاری از نعمتهای الهی، بر رحمت و کرامت خداوند تأکید میکند و امید به آمرزش را در دل انسانها ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که کسی پادشاهی کند بر جهانی که در آن زندگی میکنیم و نگاه او به دل انسانهای نیکوکار و پارسا خواهد بود.
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که انجام خدمت در پیشگاه او بر عهده پیامبران گذاشته شده و بزرگانی چون اولیا نیز در حضور او ارجمند هستند.
هوش مصنوعی: در دنیای مقدس و بزرگ او، افرادی که وظیفهدار و آمادهاند، در دل خود به عظمت و بزرگی او اعتراف میکنند.
هوش مصنوعی: صدای ازلی در درگاه ابدیت به گوش میرسد و نظم و ترتیبی در ملک و پادشاهی برقرار کرده که در آسمانهای بلند نمایان است.
هوش مصنوعی: در آسمان ستارههایی مانند سربازان وجود دارند و ابرها به عنوان پردهای برپا شدهاند.
هوش مصنوعی: در آسمان عوالم وجود، اگر بخواهد، میتواند از ابر دریایی بسازد و موجوداتی همچون فیل، کرگدن، شیر و اژدها را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: بسیار پاک و بینقص است آن خدایی که پرچم و روز و شب را به دست منصور قرار داد و او را در نور خورشید و درخشندگی صبح یاری کرد.
هوش مصنوعی: هر شب آفتاب در چاه مغرب غروب میکند و هر روز از دریچه مشرق طلوع مینماید.
هوش مصنوعی: شبها به وسیلهی قدرت او، ستارگان در آسمان مانند شمعهایی که از روزنهی کلبه نور میافشانند، درخشان میشوند.
هوش مصنوعی: خورشید و ماه به اراده الهی در حال حرکت هستند، مانند شمعی کوچک و بیاهمیت و چراغی با ارزش و گرانبها.
هوش مصنوعی: در آسمان، چرخش زمین مانند شمعی است که از نور خورشید ساخته شده و سر آن از تقدیر و بدنه آن از مقدر بودن زندگی تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: از ماه نوری به وجود آمده و از آسمان نوری به زمین میتابد، و در نور چراغ هم روغنی هست که بدون هیچ عیب و نقصی میسوزد.
هوش مصنوعی: عالی بودن خلقت آسمان و زمین خود دلیلی بر قدرت خداست و زیبایی بهار و زشتی خزان هم همینطور.
هوش مصنوعی: در بهار به خاطر وجود او، زمین رنگ و بویی تازه میگیرد و در پاییز به خاطر او، هوا دچار تغییر و تحولات میشود.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، گلهای زیبا و خوشعطر به باغها میآیند و پرندگان با صدای دلنشین خود به آواز خواندن میپردازند.
هوش مصنوعی: به دلیل مصلحت، او (همان خزان) به پرندگان و باغ، برگ و سرسبزی را از بین میبرد و آنها را بیخبر و بینوا میکند.
هوش مصنوعی: فصل پاییز فرا رسیده و زاغها به دلیل زیباییهای طبیعت روی شاخههای درختان زرد نشستهاند، گویی مانند هندوانی که در یک مکان با شکوه و زیبا قرار دارند.
هوش مصنوعی: از فرمان او، در باغ شبانه با بلبل در حال سرودن شعر در مورد گلها و نسیم صبحگاهی هستم.
هوش مصنوعی: در خانه، دو جریان آب متضاد وجود دارد که باعث میشود آن کوزه بتواند مغز و پوست را به صورت جداگانه شکل دهد و کلاهی را بسازد.
هوش مصنوعی: انسانی که به مانند گیاه، در دنیای بیخبری و جهل به سر میبرد، همچون الاغ در مرتع نمیتواند به راهی درست هدایت شود.
هوش مصنوعی: وقتی عقل به سخنان زشت او نگاه کرد، گفت: ای ناسزاگو، تو از کجا آمدهای و من از کجا؟
هوش مصنوعی: شمشیر بیان کرد که وظیفهاش مقابله با دشمنان است، اما عقل و عقلانیت با آنها صحبت میکند و پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: در زمانهای که شمشیر به انصاف و درستی تقسیم میشود، گوهر مانند آن است که هیچگاه اشتباه نمیکند.
هوش مصنوعی: هر کس که با دلایل عقلانی به دین آشنا نشد، در میانهی مشکلات و چالشها تنها به خونریزی و خشونت روی آورد.
هوش مصنوعی: شخصی در دل مشکلات و مصیبتها گرفتار است و مسبب این وضعیت، خود اوست که با رفتار ناپسندش به این چالشها دامن زده است. در واقع، او خود عامل درد و رنج خویش است.
هوش مصنوعی: هر کس که به نظر میرسد از تو دفاع میکند و مانند سپر به نظر میرسد، مراقب باش؛ چرا که ممکن است از پشت به تو آسیب برساند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که انسان مانند گیاه است و جان او به مانند گیاه دوام ندارد و زود گذر است.
هوش مصنوعی: به آن خداوندی سوگند که خورشید را از سمت شرق بر میآورد و زندگی را از دل خاک و گل فراهم میآورد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه پاک و بزرگوار که سجده بر تو شایسته است، لعنت بر کسی که به تو بیاحترامی کرده و ناسزا گفته است.
هوش مصنوعی: اگر بندگان تو بر کوچکترین نعمتی که از تو دارند، همیشه ستایش کنند، این ستایش شایسته و زیباست.
هوش مصنوعی: بینوایان و بیپولها به تو دست نیاز دراز کرده و خوشبخت شدهاند، در حالی که чужان و بیگانگان به نزد تو آمده و با تو آشنا شدهاند.
هوش مصنوعی: کسی که یاد تو در دلش وجود دارد، برایش دلیل و حجتی قوی است و کسی که نام تو را بر زبان دارد، حاجتش برآورده میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که درخواست خود را مطرح کنی، نیازهایت برآورده میشود و وقتی دعا کنی، رحمت و لطف به سوی تو میآید.
هوش مصنوعی: با رحمت تو، هیچ گناهی برای مردم به چشم نمیآید. چه بر سگی که بر روی کوه عطر خوشی نشسته باشد!
هوش مصنوعی: ای کسی که از تمایلات نفسانی دوری میکنی و به سلامت و راحتی اهمیت میدهی، در تاریکی جهل و ناآگاهی گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: در آرامش و راحتی بنشین که برای تو بهتر است؛ از گرفتار شدن در مشکلات و دردسرهای زندگی جلوگیری کن.
هوش مصنوعی: تیغ مانند گندنا (نوعی شمشیر) خون کسی را میریزد که از سفرهی خوشبختی و آسایش استفاده نکرده و نان و غذا نخورده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در این دنیای پر از درد و رنج گرفتار شدهای، در همچنین شرایطی باید مراقب باشی که تا چه حد تحت تأثیر حوادث و هوای نفس خود قرار میگیری.
هوش مصنوعی: زمان زیادی است که مرگ به خاطر کینهاش از تو، تشنهی خونت شده و در پی آن است که تو را به عمق آب بکشاند.
هوش مصنوعی: اگر جان تو همچون لقمهای است که سریع باید بخوری، مانند گرسنهای هستی که در انتظار غذاست. در حالی که دنیا از تو سیر شده، تو همچنان به خاطر حرص و ولعات از گرسنگی بیخبری.
هوش مصنوعی: اگر فردی مانند رستم زال در میدان نبرد قهرمان و دلیر باشد، یا اگر پادشاهی مانند حاتم طایی در بخشندگی وجود داشته باشد، حقیقتاً به زندگی ارزش و رنگی خاص میبخشند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان از بند کارگاه مرگ آزاد شد و از چنگال سرنوشت رهایی یافت؟
هوش مصنوعی: اگر تو قدرت فرعون و لشکرش را داشته باشی، مرگ برایت به مانند مرگ موسی با عصا خواهد بود.
هوش مصنوعی: این دنیا جایی است که همه چیز در آن ناپسند و از روی فریب و نیرنگ است.
هوش مصنوعی: کسی که در ابتدا دوست میشود و در پایان به دشمنی میپردازد، ابتدا نشان از وفاداری میدهد و در انتها خیانت میکند.
هوش مصنوعی: زندگی، ثروت و شانس همیشه پایدار نیستند؛ مانند اسب، شمشیر و زن که به کسی وفادار نمیمانند.
هوش مصنوعی: پیران با فضیلت و با نور در زمین، پیری را به جوانی تشبیه میکنند که در دنیای خاکی ما، جوانان خوش صورت و زیبا هستند.
هوش مصنوعی: هر روز مانند یک آسیاب که در سرمای سخت میچرخد و به روز مرگ نزدیک میشویم، گویا سرنوشت ما را در مسیر زندگی زیر نظر دارد.
هوش مصنوعی: تو در خود arrogance داری و ابرویت نشاندهندهی خشم است، دستانت به نیرنگ آغشته و زبانت پر از تزویر است.
هوش مصنوعی: تکبر، ریا و خشم را کنار بگذار، زیرا در روز قیامت این امور همانند آتش و نفت در درون تو خواهد بود و تو را میسوزاند.
هوش مصنوعی: شما بمانید تا در روز قیامت، جلال و قدرت خداوند بر همگان آشکار شود و زمین در مقابل قضاوت خدا به لرزه درآید.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند با تو به مهربانی و رحمت سخن گفت، این نشان داد که خودت نیز میتوانی درمان درد خودت باشی.
هوش مصنوعی: ای روزهدار، تو که برای روزه گرفتن گرسنگی را تحمل میکنی، در روز عید نماز خواهی خواند که صدای اذان برایت نرسند.
هوش مصنوعی: تو زکات مال را نمیدهی، اما برای انجام حج تلاش میکنی، به این دلیل که از خوف آنی که کسی با تو به جنگ نخورد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اعمال مذهبی مانند حج، جهاد، روزه، نماز و زکات برای تو فقط یک پوشش فریبنده و نیرنگ است و به نوعی شبیه به جادو و کیمیا میباشد.
هوش مصنوعی: ای نافرمان، تو از نسل آن رهبری نیستی که برای مصالح و منافع مردم، به فرمان الهی عمل کند.
هوش مصنوعی: اگر ارزش خود را آنگونه که هست بشناسی، آنگاهی جایگاه تو میتواند بهشت برین باشد.
هوش مصنوعی: عملی بزرگ و شگرف را در نظر بگیر که به خاطر تو، فرشتهای از آسمان پر عظمت، به پیامبر محمد (مصطفی) فرستاده شود.
هوش مصنوعی: اگر تو بر عرش خداوند، مقام و منزلت داشته باشی، ملائکه برای تو از خاک در خانهات زینت و زیبایی میسازند.
هوش مصنوعی: از مرز خود فراتر نرو، تا زمانی که سر دود خاتون با تو باشد و در خدمتت در هودج سما قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: ناخواسته کاری نکن که کسی که مراقب توست از تو ناراحت شود، زیرا کسی که به تو پاداش میدهد، بر اساس عمل تو قضاوت میکند.
هوش مصنوعی: ای پیرمردی که شور و نشاطی در چشمانت نمایان است، در نگاه و قلبت زندگی و شادابی وجود دارد، نه خجالت و شرم.
هوش مصنوعی: امروز در اخبار و نوشتههای مردم، هیچ اشارهای به فساد و ناپاکی از سوی پیران وجود ندارد و همگی از جوانان شایسته و نیکوکار صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: پشتت خم است، اما به خاطر آن راست برو. تو که دلی یکتایی، چگونه میتوانند مردم تو را به دو نفر تقسیم کنند؟
هوش مصنوعی: به حال و ویژگیهای کسانی توجه کن که شگفتانگیز است، آن گروهی که پیروانی مانند تو دارند و به دنبال پیشوایانشان میروند.
هوش مصنوعی: کاری بکن که رحمتهای خدا به تو برسد، زیرا اگر تو توجه نکنی، مرگ و فنا به دروازه تو خواهد آمد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که جان در بدن است، باید توبهای خالص و راستین کرد که این کار روح را جلا میدهد و به آن صفا میبخشد.
هوش مصنوعی: عهدی ببند که وقتی از گناه پشیمان میشوی، این موضوع را در دل خود نگهداری و آن را با دیگران به اشتراک نگذاری، مانند دیگران که معمولاً آشکارا به گفتن آن میپردازند.
هوش مصنوعی: اگر توبه کردی و به این ویژگیها پایبند بودهای، بعد از آن دیگر نباید به اشتباهات گذشته بازگردی.
هوش مصنوعی: شکرگزاری و قدردانی از خداوند را فراموش نکن، چرا که او به تو نعمتهای بیشماری عطا کرده است.
هوش مصنوعی: نعمتهای خداوند به تمامی جهانیان بخشیده شده است و بر ما و دیگران واجب است که برای این نعمتها شکرگزاری کنیم.
هوش مصنوعی: امید وجود دارد، هرچند که ما گناهکار و نادان هستیم، زیرا پادشاه ما بسیار بخشنده و مهربان است.
هوش مصنوعی: هر کس که با دل پر از نیازش به درگاه او بیاید، به خاطر نهایت رحمتش، از صمیم قلب او را تحسین میکند.
هوش مصنوعی: یگانگی او مانند یک لباس فاخر و احترام برای من است و امیدوارم که در چنین گنجینهای، اینگونه هدیهها به من عطا شود.
هوش مصنوعی: سرمایهها و داراییها به ما لقب قوامی دادهاند، زیرا که ما در دکان سخن، مانند نانواهان، به کسب و کار مشغول هستیم.
هوش مصنوعی: من همان نانوا هستم که از مزرعهای دور، گندم به یادهایم میرسد و در انباری که در دل دارم، آن را ذخیره میکنم.
هوش مصنوعی: خدا را به یکتایی میستایم، همانند پرندهای که با هوش و ذکاوت در بارگاه عظیمش در حال پرواز و جستجو است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در دل و جان انسان، افکار و احساسات مختلفی وجود دارد که همچون گندم در تنور، در حال پختن و شکلگیری هستند. برخی از این افکار ممکن است خرد و کوچک به نظر برسند، اما در واقع میتوانند تأثیر عمیقی بر درون ما بگذارند.
هوش مصنوعی: در سفرهی بهشت، نان من به دست فرشتگان است و این نان به یاد و برای روح پیامبران آماده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.