شمارهٔ ۹۵ - در موعظت و نصیحت و دعوت به خداپرستی و زهد در دنیا و رغبت به آخرتست
از بد این مردمان، وز غم این روزگار
هست همه اعتماد، بر کرم کردگار
ایزد فریادرس، داور داد آفرین
رازق روزی رسان، خالق پروردگار
اول بی ابتدا، آخربی انتها
ظاهر بی اضطراب، باطن بی اضطرار
آنکه بداند نگاشت، قامت ما خامه فش
وآنکه تواند نوشت، صحن فلک نامه وار
از بر بام جهان، ماه کند پاسبان
بر در و درگاه چرخ، ابر کند پرده دار
برننهد بی رضاش، سرو قدم بر زمین
برنکند بی قضاش، ماه سر از کوهسار
برق ز تقدیر اوست، تیغ صف بوستان
رعد ز تهدید اوست، کوس در نوبهار
بر در تسبیح او، دمدمه شکرهاست
زمزمه عندلیب، بر ز بر شاخسار
بر چمن بوستان، اوست که می پرورد
از مدد در ابر، دانه یاقوت نار
شمس و قمر بر فلک، سخت بدیع آفرید
راست چو دو منجنیق، بر طرف یک حصار
صیقل صنعش به شرق، چون بزداید شود
ز آینه آفتاب، روی جهان آشکار
حجت و برهان اوست، کز در خرگاه صبح
گیرد رومی روز، زنگی شب را کنار
از جهت مصلحت؛ حکمت او آفرید
نوش ز لبهای نحل؛ زهر ز دندان مار
کژی دنبال مار؛ قدرت او دان چنانک
راست به الهام اوست، مورچگان را قطار
طبع و ستاره که اند؛اصل خدای است و بس
به ز هزاران سپاه، فر یکی شهریار
آن که جهان را چهار؛ طبع نهاده است اصل
تانزنندش دو نیم ؛باز نگردد ز چار
مرد که نه مرد اوست؛ هیچ نخیزد ز مرد
کار که نه کار اوست ؛باز نیاید بکار
ای ز همه سرها،علم تو آگاه تر
هرچه ز ما می رود، تو به کرم در گذار
آنکه طلب کرد حق؛ و آنکه پرستید بت
هم گه بیچارگی؛ بر در تو خواست بار
مؤمن و کافر ز تو؛یافته روزی و جان
حضرت بی منع توست؛ این همه را خواستار
خدمت جای دگر؛ جامگی از تو روان
بارخدایا کجاست؛ چون تو خداوندگار
گرنبود فضل تو؛ وای بر اهل خرد
زافت این بی شمار؛ آدمی دیوسار
شهوتشان پای بند؛ کرده شیاطین نفس
بسته به زنجیر حرص؛ دست همه استوار
از ره بی دانشی ؛ در تک و پوی هوس
ناشده ازمردمی؛ هیچ طلبکار کار
طاعتشان بی فروغ؛ خدمتشان بی نسق
خیمه شان بی طناب ؛ اشترشان بی مهار
شیفته سیم و زر ؛ واله آز و نیاز
عاشق دارالفنا؛ غافل دارالقرار
بدنیت و بی حفاظ، خیره کش و تیره دل
نیست عجب گر کند؛ ایزدشان سنگ سار
خلد طمع می کند؛ با خطر معصیت
ترک طلب چون کنند؛ در سفر زنگبار؟!
منزل نیکان کنند؛روضه خلد برین
بر سر شاهان نهند؛افسر گوهرنگار
گرد جهان گشت عقل؛نیک طلب کرد و گفت
نیست درین روزگار ؛مردم پرهیزگار
وه که ز نیکی نماند؛ در همه عالم اثر
ماند ز نیکان به ما؛ درد دلی یادگار
با سلب آهن است؛ مردم پیکارجوی
با علم آتش است :عالم زنهارخوار
ای شده در شهر جهل؛ طبع تو در گفتگوی
مانده به بازار عقل؛ نفس تو بی کار و بار
صورت زیبات هست؛ هم ره ارباب نور
سیرت زشتت چراست، پسر و اصحاب نار
گرت نباید که حال بر تو بگردد ز دهر
تات بگردد زبان،تو بمگردان عیار
گر بدهی گوشمال، در تن خود خشم را
چون سگ اصحاب کهف، باتو بماند به غار
پای منه چونت نیست، طاقت راه خدای
تیغ مکش چون نه ای، مرد صف کارزار
از ره رحمن شدی، بر در شیطان چرا
هر که بود بختیار، این نکند اختیار
آنکه جهان آفرید، داد جهان را به تو
پندش بر کار گیر، کار به بازی مدار
از جهت آرزو، در سر دنیا مشو
تو بهی از آرزو، گوش به از گوشوار
نوحه کنان بر تو زار، دهر و تو آگاه نه
مرده چه داند که چیست ؛درد دل سوگوار
هست جهان همچو باغ، تو چو درخت اندرو
از پی آنی ز حرص،تن یکی و سر هزار
زهد «و» ورع پیشه گیر؛ زور و شجاعت مبر
گر تو کنی کارزار؛ بر تو شود کار زار
عمر تو ای پیرمرد؛رفت به یک بارگی
کرد به غارت همه، لشکر لیل و نهار
درد دل و آب چشم، به بود آنجا یگاه
مردی رستم چه سود ؛ قوت اسفندیار
بر سر بازار جهل؛ بی خبر از خویشتن
کیسه امسال عمر؛ داد به طرار پار
واقعه و حادثه؛ بر تو فراوان گذشت
کان دل سنگیت هیچ، برنگرفت اعتبار
وعده ایزد ز پس؛ راه قیامت ز پیش
پای ز دامن بکش؛ سر ز گریبان برآر
دل ز جهان برگسل؛ مرگ فرا پیش گیر
هیچ کسی را ز مرگ ؛ نیست به جان زینهار
خانه و بستان تو ؛ خرم و زیباستی
گر ز پسش نیستی؛ گور و لحد تنگ و تار
منزل دارالقرار؛ بی غمیت آرزوست
خواجه نگوئی مرا؛ باتو که داد این قرار
گرچه نماندست عمر؛ هست هنوزت ز جهل
دست به جام نبیذ؛ چشم به زلفین یار
با بت سیمین عذار؛باده مخور کانگهی
باده دنیا کند ؛روز قیامت خمار
هر که خورد با بتان ؛ باده بود بی خلاف
در بر بت سرخروی ؛در بر حق شرمسار
تا کی خواب و خمار؛لختی بیدار شو
چند نفاق و دروغ ؛ آخر شرمی بدار
صورت تو کردگار؛کرد طراز جهان
تانبود سرو بن؛خوش نبود جویبار
مرغ فش است آفتاب ؛ در قفص آسمان
سروبن است آدمی ؛بر چمن روزگار
ای ز جهان خسته دل؛ خیز نجاتی طلب
مرهم گلها نهند؛ دست فگاران خار
مردم دلخسته را؛نیست چو آسایشی
مرغ قفص جسته را؛ چیست به از مرغزار
صبر کن ار آرزوست؛ دولت باقی تو را
زانکه به تأیید صبر؛ مرد شود بردبار
هست ز تعجیل و صبر؛ کز چمن بوستان
زود بریزد کدو؛ دیر بماند چنار
هرچه به دنیا کنی ؛ بینی در آخرت
پنبه تواند چدن ؛ برزگر پنبه کار
اسب سلامت نشین ؛تا به ره رستخیز
چرخ پیاده شود؛ چون تو برآئی سوار
نامه انصاف خوان ؛ جامه اسلام پوش
تا ز تو نیکان کنند ؛ در دو جهان افتخار
نامه انصاف را؛ هر که کند ریزریز
جامه اقبال او، زود شود پاره پار
مالت اگر عاقلی ؛پاک به ایام ده
کالی اگر زیرکی ؛ جمله به دزدان سپار
هرکه کند راستی ؛ رست ز خشم خدای
در ره ناراستی ؛کس نشود رستگار
زشتی و ناراستی ؛ مردم ابله کند
نیکوئی و راستیست ؛ قاعده هوشیار
هست بهین تر حیل؛ آنکه نسازی حیل
هست قویتر قمار؛ آنکه نبازی قمار
نان قناعت شکن ؛ تا ز بلاها رهی
کز پی ناقانعیست ؛ دزد سزاوار دار
نان قناعت تو را؛ گر بگزاید سزد
از جهت آنکه هست ؛ عاقبتت ناگوار
گفتن توحید و زهد ؛ کار قوامی بود
در همه آفاق اوست ؛ نان پز شاعر شعار
مزرعه خاص او است ؛ اوج ره کهکشان
برزگر گندمش ؛ وهم کواکب شمار
از ره آن آسیا ؛ کش مه و مهرست سنگ
گاو سپهر افکند ؛ بر در دوکانش بار
زیر دکان خرد؛کرد تنور دلش
فکرت تاریک دود ؛ خاطر روشن شرار
آرد خرش مشتری ؛ گرده پزش آفتاب
کارکنش آسمان ؛ مشتریش روزگار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف خداوند و تأمل در وضعیت انسانها در روزگار فعلی میپردازد. شاعر به اوج قدرت و حکمت خداوند اشاره میکند و به ناتوانی انسانها در برابر مشکلات اشاره میکند. او از نعمتهای الهی و روزیرسانی خداوند سخن میگوید و بر خطرات دنیا و جهل انسانها تأکید میکند. در نهایت، شاعر مردم را به خودشناسی و توجه به عواقب اعمالشان دعوت میکند و از اینکه دنیا مملو از لغزشها و دوری از حقیقت است، ابراز تأسف مینماید. نیکوکاران در این جهان محبوسند و عوام با شهوات دنیوی مشغولند. شاعر بر لزوم بازگشت به حقیقت و پرهیز از گناهان تأکید میکند.
هوش مصنوعی: این روزگار و مردمش پر از مشکلات و غمهاست، به همین دلیل همه ما باید به رحمت و مهربانی خداوند اعتماد کنیم.
هوش مصنوعی: خداوند کمککننده، قاضی و دادگستری که روزی بندگان را میدهد و خالق و پرورنده همه چیز است.
هوش مصنوعی: آغاز هیچ چیز ندارد و پایان نیز مشخص نیست. در ظاهر، بدون هیچ نگرانی دیده میشود و در باطن، بدون هیچ فشاری وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که میداند چگونه بنویسد، میتواند به زیبایی و با دقت از قامت ما یاد کند و کسی که توانایی نوشتن دارد، میتواند همچون یک نویسنده خوب، بر گستره آسمانها سخن بگوید.
هوش مصنوعی: ماه از بالای آسمان مانند نگهبانی ایستاده و بر در و درگاه آسمان، ابر مثل پردهداری حضور دارد.
هوش مصنوعی: هرگز هیچ نشانی از رضایت و خواست او نیست که سروها بر زمین قدم بزنند و ماه از پشت کوهها بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: نور و نمایش برق از سرنوشت او نشأت میگیرد، همچنین شمشیرهای درختان باغ در صدای رعد و تهدید او نمایان است، در حالی که صدای طبل در بهار به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در درگاه پروردگار، سپاسگزاری و شکرگزاری زیادی وجود دارد، مانند آواز خوش بلبل که بر روی درختان میخواند.
هوش مصنوعی: در بوستان، او کسی است که با کمک باران، دانهای شبیه یاقوت قرمز را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: خورشید و ماه در آسمان، شکوه و زیبایی خیرهکنندهای خلق کردند، همانند دو منجنیق که بر روی یکی از دیوارها قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که صیقل هنرش در شرق نمایان شود، مانند آفتاب که از آینه تابیده و دنیا را روشن میکند، زیبایی و چهرهی جهان به وضوح آشکار خواهد شد.
هوش مصنوعی: او دلیل و نشانه است، که از درگاه صبح به سوی روم میرود و زنگی از شب را به کناری میگذارد.
هوش مصنوعی: به خاطر مصلحت و حکمت، خداوند عسل را از لبان زنبور تولید کرده و زهر را از دندان مار.
هوش مصنوعی: اگر نادرستی را بپذیری، بدان که قدرت او به اندازهای است که حقیقت به وسیله الهام او به شکل منظم و درست در میآید، همچون صف مورچهها که به دقت در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: نفس و سرنوشت انسان از خداوند نشأت میگیرد و تنها اوست که قدرت و عظمت واقعی را در دستان دارد. در برابر نیروها و سپاهیان بسیار، یک نفر میتواند به عنوان رهبر و فرمانده برگزیده شود.
هوش مصنوعی: آن کسی که بنیاد جهان را بر چهار چیز گذاشته است، اگر دو نیم شود، هرگز به آن چهار چیز باز نخواهد گشت.
هوش مصنوعی: مردی که بهراستی مرد نیست، از دیگران کاری نخواهد کرد؛ زیرا کاری که به او تعلق ندارد، انجام نخواهد داد و به سمت انجام آن باز نخواهد گشت.
هوش مصنوعی: ای برتر از همه، دانش و آگاهی تو از هر چیزی که از ما میگذرد بیشتر است. لطفاً با بزرگواری از خطاهایمان بگذر.
هوش مصنوعی: هر کسی که حق را طلب میکند و هر که بت را پرستش میکند، در زمانهایی از بینوا و ناتوانی، به درگاه تو میرسد و درخواست خود را مطرح میکند.
هوش مصنوعی: مؤمن و کافر از تو روزی و زندگی دریافت میکنند و حضرت بدون هیچ مانعی به آنها میرسد؛ این همه نعمتها را همه اشتیاق دارند.
هوش مصنوعی: در جایی دیگر از تو به خدمت میرسیم؛ ای پروردگارم، کجاست آن لحظه که فیض تو بر ما نازل شود، چون تو تنها خداوندگار هستی.
هوش مصنوعی: اگر نعمت و بخشش تو نبود، وای بر انسانهای عاقل که چگونه به این شکل نادرست رفتار میکنند و به کارهای زشت دست میزنند.
هوش مصنوعی: شهوتها و خواستههای نفسانی آنها را به بند کشیده و شیاطین درونیشان با حرص و طمع زنجیر شدهاند؛ اما همه چیز به دست آنها مستحکم و پایدار است.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که از طریق نادانی و تصمیمگیریهای ناپخته، انسان در تلاش برای برآورده کردن خواستههای خود، خود را در موقعیتی قرار میدهد که از دیگران هیچ چیزی طلبکار نیست. در واقع، نشاندهنده نوعی بیتوجهی به عواقب اعمال و خواستههاست.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم این متن را به زبان ساده بیان کنیم، به این صورت میتوان گفت: اطاعت و فرمانبرداری آنها جدی و پررنگ نیست، خدمت کردنشان بدون نظم و قاعده است، خیمهایشان بدون پایه است، و شترشان بدون افسار و کنترل به حال خود رها شده است.
هوش مصنوعی: شخصی که به زیبایی و ثروت جذب شده، دچار وسوسهها و نیازهایش است و عاشق دنیای فانی است، در حالی که از حقیقت و آرامش واقعی غافل است.
هوش مصنوعی: شکستگی و بیپناهی تو باعث نمیشود که کسی بداند چه خطراتی ممکن است تو را تهدید کند. جای تعجب نیست اگر خداوند بر آنها سنگینی کند.
هوش مصنوعی: بهشت آرزوها در انتظار است، اما در برابر خطرات نافرمانی چه راهی برای رها کردن خواستهها وجود دارد؟ در سفری به سرزمین دور، به چه چیزی میتوان امید داشت؟
هوش مصنوعی: مکان نیکان را بهشت برین قرار میدهند و بر سر پادشاهان تاجی از جواهر مینهند.
هوش مصنوعی: عقل به دور دنیا سفر کرد و در جستجوی خوبان بود. او اعلام کرد که در این زمانه، افراد پرهیزکار و درستکار وجود ندارند.
هوش مصنوعی: افسوس که از نیکیها در عالم هیچ نشانی باقی نمانده است؛ تنها یادگاری که از نیکان به ما رسیده، درد دلهایشان است.
هوش مصنوعی: مردم که به دنبال نبرد و مبارزه هستند، با دانش و آگاهی خود مانند آتش عمل میکنند. آنها باید از دانش و علم خود بخوبی محافظت کنند و مراقب باشند که چگونه از آن استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دنیای نادانی غرق شدهای، توانایی و طبیعت تو در مباحثه و گفتگو در میدان عقل و حکمت به سر میبرد، اما نفس و وجود تو بیثمر و بیکار مانده است.
هوش مصنوعی: تویی زیبا به ظاهر، اما روح و باطن تو زشت است. چرا اینگونه هستی، ای فرزند و یاران آتش؟
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که حال و وضعیتت به خاطر روزگار تغییر کند، باید خودت را تغییر ندهی و از اصول و ارزشهايت دور نشوی.
هوش مصنوعی: اگر عتاب و توبیخی بپذیری، خشم و ناراحتیات مثل سگهای اصحاب کهف در وجودت باقی میماند و نمیگذارد بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: پای تو در این مسیر نیست، پس طاقت راه خدا را نداشته باش و تیغ را نکش، زیرا تو مرد نبرد نیستی.
هوش مصنوعی: اگر از مسیری نیکو و رحمانی گام برداری، چرا باید به درب شیطان نزدیک شوی؟ هر کسی که خوشبخت است، نباید انتخاب نادرستی داشته باشد.
هوش مصنوعی: آفریننده جهان، این دنیا را به تو بخشیده است. بیاموز و از تجربیاتش استفاده کن، اما کاری را که انجام میدهی جدی بگیر و آن را بیمحابا و بیاحتیاط نکن.
هوش مصنوعی: در مورد آرزوها، در دنیای مادی به چیزهای بیشتری نیاز نیست، بهتر است به آنچه که داریم قانع باشیم و گوش به زنگ فرصتها باشیم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شخصی به زاری و نوحهخوانی در مورد کسی میپردازد که در حال سوگواری است. او احساس میکند که زمان و دنیا نسبت به درد و دلتنگی او بیخبرند و نمیدانند که چه چیزی او را آزار میدهد. به عبارتی دیگر، او تنها و غمگین است و هیچکس نمیتواند درک کند که عمق دردش چیست.
هوش مصنوعی: جهان مانند باغی است که تو مانند درختی در آن به دنبال ثروت و مال هستی. در حالی که تن تو یکی است اما خواستهها و آرزوهای تو هزاران مورد است.
هوش مصنوعی: زهد و پرهیزکاری را در پیش بگیر و از قدرت و شجاعت خود استفاده نکن. اگر به جنگ قدم بگذاری، خودت در آن جنگ به دردسر خواهی افتاد.
هوش مصنوعی: ای پیرمرد، عمر تو یکباره تمام شد و همهچیزت را به تاراج برد؛ همانطور که شب و روز با هم میآیند و میروند.
هوش مصنوعی: وقتی آدمی با درد و غم دل به اشک و اندوه میافتد، در آن لحظه وجود رستم، این قهرمان بزرگ، چه فایدهای دارد؟ زیرا قدرت و قدرتمندی اسفندیار هم نمیتواند به او تسلایی بدهد.
هوش مصنوعی: در جایی که افراد با نادانی و بیخبری از خودشان به سر میبرند، من بیتوجهی و بیتفاوتی نسبت به ارزش عمرم را نشان میدهم و گویی کیسه عمرم را به کسی ناچیز و بیارزش میفروشم.
هوش مصنوعی: حادثههای زیادی برای تو اتفاق افتاد، اما قلب سختت هیچ یک از آنها را جدی نگرفت و تحت تأثیر قرار نداد.
هوش مصنوعی: به تو وعده الهی داده شده است؛ روز قیامت در پیش روست، بنابراین از مشکلات و نگرانیها فاصله بگیر و با عزت و شجاعت سر از گریبان بلند کن.
هوش مصنوعی: دل خود را از این دنیا رها کن؛ چرا که مرگ در پیش است. هیچ کسی نمیتواند از مردن فرار کند؛ پس به جان خود مزنید.
هوش مصنوعی: اگر تو در زندگی و دنیا خوشحال و زیبا نیستی، خانه و باغی که داری هیچ فایدهای ندارد و در نهایت، سرنوشت تو به قبر و مکان تاریک و کوچک ختم میشود.
هوش مصنوعی: منزل آرامش، بدون غم آرزوی من است. ای آقا، نگو که این آرامش را به من چه کسی داده است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عمر کوتاه است، اما هنوز از نادانی رها نشدی. پس جام می بنوش و به زلفهای یار بنگر.
هوش مصنوعی: با رویا و زیبایی مانند سیم، باده نخور، چرا که در آن زمان، باده دنیا باعث میشود که در روز قیامت در حال مستی و ناهوشیاری باشی.
هوش مصنوعی: هرکس که با معشوقان زیبا و فریبنده همبستر شود، در واقع در حال نوشیدن شراب است و در این حالت هیچ چیزی نمیتواند او را ناامید کند. اما وقتی در برابر حقیقت و واقعیت قرار میگیرد، احساس شرمندگی و خجالت میکند.
هوش مصنوعی: تا کی در خواب و بیحوصلگی بگذرانیم؟ مدتی بیدار شو و به حقیقتها فکر کن. مدتی هم که شده، از دروغ و نفاق پرهیز کن و لااقل اندکی شرم داشته باش.
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند خداوندی است که زیباییهای جهان را با توزیع میکند. اگر تو مانند سرو زیبایی نداشته باشی، چشمهها و جویبارها هم خوشایند نخواهند بود.
هوش مصنوعی: پرندهای مانند "فش" که نمایانگر نور و زندگی است، در آسمان که مانند قفسی برای انسانهاست، در حال پرواز است. انسانها در طول زندگی خود بر چمنزار ایام و روزگار قدم میزنند و زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: ای دل خسته از دنیا، بر خیز و طلب نجات کن؛ چون گلها میتوانند مرهمی بر زخمهای تو باشند، اما دستان فگار (خسته) ممکن است به خاری آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: مردم دلزده و خسته را آرامش و آسایش نیست، مانند پرندهای که از قفس آزاد شده، نمیداند چه فرقی میان آنجا و دشت آزاد وجود دارد.
هوش مصنوعی: تحمل کن اگر به چیزی آرزو داری؛ چرا که موفقیت پایدار تو به تأثیر صبر بستگی دارد و صبر باعث میشود که انسان استوار و شکیبا شود.
هوش مصنوعی: برخی از چیزها با شتاب و عجله به دست میآیند و میگذرند، مانند کدو که زود در چمنهای بوستان میروید و تمام میشود، اما برخی دیگر مثل چنار، با صبر و گذر زمان رشد میکنند و دیرتر از بین میروند.
هوش مصنوعی: هر چه که در این دنیا انجام دهی، در آخرت نتیجهاش را خواهی دید. ممکن است چیزی که به نظر نیرومند و با ارزش میآید، در نهایت ضعیف و بیارزش باشد. مانند برزگری که پنبه تولید میکند، در حالی که فکر میکند کارش بزرگ و مهم است.
هوش مصنوعی: به خوبی نگهدار اسب را؛ تا وقتی که روز حساب و قیامت فرا برسد و تو بر آن سوار شوی.
هوش مصنوعی: پیام این شعر به ما میگوید که با انصاف و صداقت زندگی کنیم و خود را با اصول و ارزشتهای اسلامی بیاراییم. وقتی که ما به خوبی رفتار کنیم و در پی نیکی باشیم، در هر دو جهان یعنی در این دنیا و دنیای دیگر، افتخار و respect به دست خواهیم آورد.
هوش مصنوعی: هر کس که انصاف را در نظر بگیرد و به آن عمل کند، به زودی موفقیت و خوش شانسی او از هم گسیخته خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر عاقل و هوشمندی، داراییات را با گذشت زمان به افرادی با دیانت بسپار. اما اگر زیرک هستی، بهتر است که همه چیز را به دزدان واگذاری، زیرا این کار به نفع تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که راستگو باشد، از خشم خدا در مسیر نادرست نجات مییابد؛ زیرا هیچکس در این مسیر به کامیابی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: زشتکاری و نادرستی باعث میشود که افراد نادان به خوبی و درستی اعتقاد نداشته باشند؛ اما این قاعدهای است که تنها افراد هوشیار آن را درک میکنند.
هوش مصنوعی: بهترین ترفندها آنهایی هستند که نیازی به ترفند ندارند و قویترین بازیها آنهایی هستند که نیازی به باخت ندارند.
هوش مصنوعی: نان قناعت را بخور؛ زیرا این نان تو را از بلاها دور میکند. کسانی که به نان قناعت بیتوجهاند، در واقع خود را در معرض خطر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: اگر نان قناعت تو را به درستی نخورند، نمیتواند به خاطر آنچه هست تو را خوشبخت کند، زیرا در نهایت به عواقب ناخوشایندی منجر خواهد شد.
هوش مصنوعی: گفتن توحید و زهد کار اصلی و بنیادی است که در تمام دنیا وجود دارد؛ نانپز شاعر نماد و نشانهای از این موضوع است.
هوش مصنوعی: او صاحب یک مزرعه منحصر به فرد است؛ در اوج آسمان، کهکشان به عنوان کشاورز گندمش در نظر گرفته میشود؛ و ذهنش به شمارش ستارهها مشغول است.
هوش مصنوعی: از طریق آن آسیا، که مظهر ماه و خورشید است، سنگی از آسمان بر در مغازهاش میافتد.
هوش مصنوعی: در زیر دکان عقل و خرد، دل او با فکرهای تیره و تار کار میکند، در حالی که یاد و خاطر او روشن است و شعلهور.
هوش مصنوعی: خرش مشتری، یعنی اگر کسی در زندگی فرصتی خوب به دست آورد و در پی آن باشد، میتواند به راحتی موفقیتهایی در کار یا زندگی خود کسب کند. در این صورت آفتاب یعنی تلاش و کوشش او در زندگی، باعث روشن شدن آیندهاش خواهد شد. همچنین، اگر او در مسیر درست و با پشتکار حرکت کند، روزگار و زمان نیز به نفع او عمل کرده و به او یاری خواهد رساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.