گنجور

 
۱۷۲۱

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

... میان فصل زمستان تو چون بهار منی

میان خانه گلستان و لاله زار من است

به هیچ رنگ ز دستش نمی توانم داد ...

همام تبریزی
 
۱۷۲۲

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

... بر هر زمین که افتد عکسی ز چهره تو

جز لاله برنیاید جز ارغوان نروید

در خاک گر بمالم رخسار زرد خود را ...

همام تبریزی
 
۱۷۲۳

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

... در میان نه تا به جای آرد به جان این چاکرک

گفتمش زان عارض چون لاله ام یک بوسه بخش

گفت ای کژ طبع باری پاره ای زان سوترک

همام تبریزی
 
۱۷۲۴

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

... مشک را بر بوی زلفش بر گریبان بسته ام

لاله و گل را به یاد رنگ او بوییده ام

همام تبریزی
 
۱۷۲۵

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

... چون بار پیراهن کشی کز گل بسی نازک تری

پیراهنی باید تو را از لاله و برگ سمن

گل لاف خوبی می زند سرو سهی سر می کشد ...

همام تبریزی
 
۱۷۲۶

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

... ز رویت بهشتی شود مسکن ما

به هر گوشه ای بشکفد لاله زاری

به سرو روان تو گوید دو چشمم ...

همام تبریزی
 
۱۷۲۷

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

... آب و هوا چه باشد لطف تو می نماید

از لاله تازه رویی وز سرو سرفرازی

گر کشتگان عشقت صد جان بیافتندی ...

همام تبریزی
 
۱۷۲۸

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۶۱

 

... بر عارض همچو گل روان کرده گلاب

وز نازکیش آب شده لاله و گل

همام تبریزی
 
۱۷۲۹

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

... بر خاک ریز خون دو دیده نزاریا

چندان که بشکفد به زمین لاله زارها

عمر عزیز بیهده در نای و نوش صرف ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۰

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

... خطی بر آفتاب کشیده ز مشک ناب

آتش فکنده در جگر لاله عارضت

وز برگ نسترن بر و رویت ببرده آب ...

... چون روضه از روایح فردوس مستطاب

لاله ز غیرت رخ گل گون تو به داغ

سنبل ز رشک گیسوی مفتول توبه تاب ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۱

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

... هر خردمند که عاشق شد و سودایی نیست

شاهد لاله رخ و یار صنوبر بالا

همه جا هست و مرا خاطر هر جایی نیست ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۲

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

... بیا و بر ورق روی زعفرانم بین

که دیده ژاله به رخ بر چو لاله می بارد

مراد حاصل و من غافل و همین باشد ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۳

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۳

 

... گو هم چو زمانه گرد سر گرد

چون لاله کنیم از پیاله

رویی که شده ست چون گل زرد ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۴

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵

 

... روی کهسار چنان است که کس پندارد

بر سرش برگ گل و لاله چو باران آمد

هر جواهر که بپرورد و نهان کرد فلک ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۵

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

... آفرینش چو برینست ز مبدای وجود

بنده لاله رخانم که چو سرو آزادند

گرنه از بهر جگر خوردن و جان کندن ماست ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۶

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۰

 

... به گریه گر چه مدد می دهد بسی چشمم

چو دیده می رود از اشک لاله ریز چه سود

مگر به وقت کند دوست رحمتی ور نی ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۷

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵

 

... مشاطه وار به رنگ و نگار می آید

به کف پیاله و لاله گرفته می طلبد

بنفشه را که به دفع خمار می آید ...

... ز سینه جان به لبم چند بار می آید

ز نوک خار مژه اشک لاله گون بچکد

چو یادم از گل رخسار یار می آید

حکیم نزاری
 
۱۷۳۸

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۹

 

... سبزه به اشجار بر حلۀ اخضر فکند

لاله به کهسار در چادر اطلس کشید

خاک مثال هوا غالیه فرسای گشت ...

حکیم نزاری
 
۱۷۳۹

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰

 

... گشته جهانی به کام دست ز شادی مدار

در دل لاله ز باد عنبر سارا فتاد

دست صبا چون گشاد نافۀ مشک تتار ...

حکیم نزاری
 
۱۷۴۰

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۱

 

... بر آسمان علاقۀ اعلام نوبهار

خون است در پیالۀ لاله نه چیست پس

لعل مذاب ریخته در جام نوبهار ...

حکیم نزاری
 
 
۱
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۳۶۲