همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
... میان فصل زمستان تو چون بهار منی
میان خانه گلستان و لاله زار من است
به هیچ رنگ ز دستش نمی توانم داد ...
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
... بر هر زمین که افتد عکسی ز چهره تو
جز لاله برنیاید جز ارغوان نروید
در خاک گر بمالم رخسار زرد خود را ...
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
... در میان نه تا به جای آرد به جان این چاکرک
گفتمش زان عارض چون لاله ام یک بوسه بخش
گفت ای کژ طبع باری پاره ای زان سوترک
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
... مشک را بر بوی زلفش بر گریبان بسته ام
لاله و گل را به یاد رنگ او بوییده ام
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲
... چون بار پیراهن کشی کز گل بسی نازک تری
پیراهنی باید تو را از لاله و برگ سمن
گل لاف خوبی می زند سرو سهی سر می کشد ...
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱
... ز رویت بهشتی شود مسکن ما
به هر گوشه ای بشکفد لاله زاری
به سرو روان تو گوید دو چشمم ...
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴
... آب و هوا چه باشد لطف تو می نماید
از لاله تازه رویی وز سرو سرفرازی
گر کشتگان عشقت صد جان بیافتندی ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
... بر خاک ریز خون دو دیده نزاریا
چندان که بشکفد به زمین لاله زارها
عمر عزیز بیهده در نای و نوش صرف ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۹
... خطی بر آفتاب کشیده ز مشک ناب
آتش فکنده در جگر لاله عارضت
وز برگ نسترن بر و رویت ببرده آب ...
... چون روضه از روایح فردوس مستطاب
لاله ز غیرت رخ گل گون تو به داغ
سنبل ز رشک گیسوی مفتول توبه تاب ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲
... هر خردمند که عاشق شد و سودایی نیست
شاهد لاله رخ و یار صنوبر بالا
همه جا هست و مرا خاطر هر جایی نیست ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲
... بیا و بر ورق روی زعفرانم بین
که دیده ژاله به رخ بر چو لاله می بارد
مراد حاصل و من غافل و همین باشد ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۳
... گو هم چو زمانه گرد سر گرد
چون لاله کنیم از پیاله
رویی که شده ست چون گل زرد ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵
... روی کهسار چنان است که کس پندارد
بر سرش برگ گل و لاله چو باران آمد
هر جواهر که بپرورد و نهان کرد فلک ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰
... آفرینش چو برینست ز مبدای وجود
بنده لاله رخانم که چو سرو آزادند
گرنه از بهر جگر خوردن و جان کندن ماست ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۰
... به گریه گر چه مدد می دهد بسی چشمم
چو دیده می رود از اشک لاله ریز چه سود
مگر به وقت کند دوست رحمتی ور نی ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵
... مشاطه وار به رنگ و نگار می آید
به کف پیاله و لاله گرفته می طلبد
بنفشه را که به دفع خمار می آید ...
... ز سینه جان به لبم چند بار می آید
ز نوک خار مژه اشک لاله گون بچکد
چو یادم از گل رخسار یار می آید
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۹
... سبزه به اشجار بر حلۀ اخضر فکند
لاله به کهسار در چادر اطلس کشید
خاک مثال هوا غالیه فرسای گشت ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰
... گشته جهانی به کام دست ز شادی مدار
در دل لاله ز باد عنبر سارا فتاد
دست صبا چون گشاد نافۀ مشک تتار ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۱
... بر آسمان علاقۀ اعلام نوبهار
خون است در پیالۀ لاله نه چیست پس
لعل مذاب ریخته در جام نوبهار ...