ساقیا خیز که گل باز به بستان آمد
بلبل مست دگر باره به دستان آمد
می بگردان که برین تشت نگون سار فلک
دم به دم چون قدح دور تو گردان آمد
در چنین دور به بستان رو با خانه میا
تا نگویند که خود باز به زندان آمد
سبزه بر آب روان باز بدان میماند
که خضر باز سوی چشمه حیوان آمد
مرده با خویش عجب نبود اگر وقت بهار
از خروشیدن مرغان سحر خوان آمد
این بخوری ست که بر مجمر عطار افتاد
یا نسیمی ست که از روضه رضوان آمد
روی کُهسار چنان است که کس پندارد
بر سرش برگ گل و لاله چو باران آمد
هر جواهر که بپرورد و نهان کرد فلک
از دل کوه مگر بر زبرِ کان آمد
بعد از این تو سپری پیش نظر قایم دار
برکش از غنچه بادام که پیکان آمد
وقت عیش است در اطراف گلستان که سحاب
راست چون طبع نزاری گهر افشان آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی بهار و زندگی نوظهور طبیعت است. شاعر از ساقی میخواهد که برای طراوت و شادابی، شراب را باز کند و به جمع بیاورد. او به تحرک بلبل و شکفتن گلها اشاره میکند و از این میگوید که در بهار، دل طبیعت و جان آن زنده شده است. همچنین تصاویری از شادابی و رونق زندگی از جمله سبز شدن زمین و زایش زیباییها ارائه میدهد. شاعر به انسانها توصیه میکند که از لذتهای بهار استفاده کنند و در این فضای شاداب، به گذشته و غمها فکر نکنند. در نهایت، او به زیباییهای جهان و جواهرات خفته در دل کوهها اشاره میکند، که فقط در فصل بهار نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، برخواست که گلها دوباره به باغ آمدهاند و بلبل شاداب نیز بار دیگر به میان شاخهها نشسته است.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه میتوان گفت: این نوشیدنی را بچرخان که در این تشت، سرنوشت ما به سرعت تغییر میکند و هر لحظه مانند قدحی گرداگرد تو میچرخد.
هوش مصنوعی: در این زمان به باغ برو، اما به خانه نیایید تا کسی نگوید که دوباره به زندان برگشتهاید.
هوش مصنوعی: سبزهای که بر روی آب جاری وجود دارد، شبیه به خضر است که دوباره به سمت چشمه زندگی بازمیگردد.
هوش مصنوعی: مرگ با خود چیزی عجیب نیست، اگر در بهار صدای آواز پرندگان صبحگاهی به گوش برسد.
هوش مصنوعی: این یک خوراکی است که بر روی آتش عطار قرار گرفته یا نسیمی است که از باغ بهشت وزیده است.
هوش مصنوعی: بر روی کوهستان، به گونهای است که کسی تصور میکند بر روی آن گل و لاله همچون باران روییدهاند.
هوش مصنوعی: هر گوهری که آسمان در دل کوه پنهان کرده، حتماً روزی از روی زمین بیرون میآید و نمایان میشود.
هوش مصنوعی: از این به بعد، تو باید در برابر چشمها پنهان باشی و خودت را از گل بادام بلند کن، زیرا تیر دشمن در حال نزدیک شدن است.
هوش مصنوعی: زمان شادی و خوشی است در کنار گلستان، زیرا ابرها مانند طبیعت نویدبخش نزاری، جواهرات را به زمین میریزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد
دل پر درد مرا نوبت درمان آمد
این چه ماهیست که کاشانهٔ ما روشن کرد
وین چه شمعیست که بازم به شبستان آمد
بخت باز آمد و طالع در دولت بگشاد
[...]
دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد
نشنة لعل تو سر چشمه حیوان آمد
پرتوی ز آینه روی جهان آرایت
مطلع حسن و لطافت مه تابان آمد
شمه ای از سر گیسوی عبیر افشانت
[...]
در میخانه کزو عقل پریشان آمد
حلقه اش حلقه جمعیت رندان آمد
نخرامد سوی باغ نظرم سرو قدش
که گلش خون دل و خار ز مژگان آمد
بنده پیر مغانم که گدایان درش
[...]
از سفر با رخ افروخته جانان آمد
رفت چون ماه و چو خورشید درخشان آمد
باز تا در چمن آن سرو خرامان آمد
رنگ بر روی گل و فاخته را جان آمد
راست گویم که ورا سرو خطا گفتم کج
نخل عمری است که در صورت انسان آمد
هر که از اصل خود آگاه بود دم نزند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.