فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
... برو بشکسته سالاری و شاهی
چو از توران سوی ایران سفر کرد
چو کیخسرو به جیحون بر گذر کرد ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
... سرا پرده بزد بر راه گرگان
وز آنجا سوی کوهستان سفر کرد
چو آمد بر ری و ساوه گذر کرد ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
... خوشا راها که باشد راه ایشان
که دارند در سفر هنجار جانان
اگر چه صعب راهی پیش دارند ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
... به راه افتاد شاه لشکر آرای
سفر باد خزان شد مرو گلزار
چو باد آمد نه گلشن ماند و نه بار ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
... چو شاهنشه ز کار دز بپرداخت
سوی مرو آمد و کام سفر ساخت
سپاهی بود همچون کوه آهن ...
... همین یک بار بر جانش ببخشای
مرو را این سفر کردن مفرمای
سفر خود خوش نباشد با درستی
نگر تا چون بود با درد و سستی ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
چو شاه اندر سفر پیروزگر گشت
به پیروزی و کام خویش برگشت ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
... چو خان راه مرد رهگذاری
نه بس بود آنکه از پیشم سفر کرد
که رفت اندر سفر یار دگر کرد
اگر نالم همی بر داد نالم ...
... اگر زین آمد ای عاشق ترا درد
که یارت در سفر یار دگر کرد
ندانی تو که یارت هست خورشید ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدیحه
... بسر بیامدمی همچو ناله بر اثرت
کسی که با تو بود در سفر بود به بهشت
چو دوزخ است بمن بر ز دوری حضرت ...
... کنون بجان و دل آگاه گشتم از خطرت
در این سفر چو سکندر بکام خود برسی
ز بهر آنکه چنو بس دراز شد سفرت
بسی کشیدی درد و بسی کشیدی غم ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
... اندیشه و تیمار مرا هم گذر آمد
پیوسته بود کار سفر ماه سما را
ما هست بتم ز آن همه کارش سفر آمد
کویندم هر روز که امروز در آید ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح میر ابوالهیجا منوچهربن وهسودان
... وصل خوبان روزگار بد همی هجران کند
ماه را شاید که باشد جاودانه در سفر
سرو دیدی کو چو ماه آسمان جولان کند ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - در مدح شاه ابونصر جستان و پسرش ابوالمعالی شمس الدین
باد فروردین بگیتی در کند هر شب سفر
اوفتاده است از سفر کردنش بر گیتی ظفر
بوستان شد چون بهار چینیان از رنگ و بو ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح ابودلف شاه نخجوان
... نتواند از حسام تو کردن قضا حذر
هرکو بخدمت تو زمانی سفر کند
سالی کند بخانه او مال تو سفر
دایم سرای تو حضر مردمان بود
دایم سرای ایشان باشد ترا سفر
ای فخر آل جستان ای تاج روزگار ...
... نگذاردم همی زبر خویش راستر
هرچند من سفر نکنم سوی تو همی
هرچند تو همی نکنی سوی من نظر
هر سال شعر من بسوی تو سفر کند
هر سال سیم تو بسوی من کند سفر
تا جان مؤمنان نرود جز سوی جنان ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - در مدح ابوالخلیل جعفر
... ببود هرچه بگفتم من و دگر باشد
پدید کشت نشان اندر این نخست سفر
همه کسان سخن من بفال نیک شمرد ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در مدح میر ابومنصور
... اگر ز تیر بخواهند واژگونه ز مور کذا
کند همیشه سفر تیر او میان عیون
کند همیشه گذر خشت او میان صدور ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدح شاه ابونصر محمد در تهنیت عید
... به فراق اندر پوشیده کجا گردد راز
به حقیقت دل من بردی و رفتی به سفر
هر زمانم خبری باز فرستی به مجاز ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح ابوالخلیل جعفر
... یکزمان خالی نباشد از غریو و از غرنگ
ساختی با تو خداوندا سفر چاکر بسی
گر بدانستی که سازی در سفر چندین درنگ
فتح آذربایجان امسال اینجا خوانده ام ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح ابوالخلیل جعفر
... آن بهاری که نسیم تو همه عنبر مال
رنج بسیار کشیدی ز سفر سیکی کش
داد بستان ز بتی لاله رخ و غالیه خال ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - در مدح ابی الهیجا
... وگر عجایب میبایدت بجوی زمان
هر آن گمان که بری در سفر شودت یقین
هر آن خبر که بود در سفر شودت عیان
چو یک عیان نبود در جهان هزار خبر ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۳ - در مدح ابونصر مملان بن وهسودان
... مهندسان عراقی همین برند گمان
در این سفر همه از دولت تو گشت چنین
در این سفر همه از کوشش تو گشت چنان
همیشه تا نپذیرد زوال ملک خدای ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷ - در مدح ابوالخلیل
... نه هر کاردانی بود کار داری
ز بهر تماشا سفر کرده ماهی
سوی شهر خلخالش اندر گذاری ...