هرکه جانان را بمهر اندر عدیل جان کند
گر تواند جان خویش اندر ره جانان کند
هرکه جوید رای دلبر کی رضای دل کند
هرکه خواهد کام جانان کی هوای جان کند
سرو بالا دلبر تیرافکن و پیکان مژه
بی گمان هزمان دلم را جای آن پیکان کند
روی او از ارغوان بر پرنیان خرمن زند
زلف او از غالیه بر ارغوان چوگان کند
پرده لؤلؤ کند مرجان برغم جان من
تا دو جزع من ز غم پر لؤلؤ و مرجان کند
روی من همچو ستاره است و رخش خورشید از آن
راز من پیدا شود چون رخ ز من پنهان کند
باز کردم چون دل از مهر بتان دادم بدو
گفتم این غمدیده دل را وصل او شادان کند
روزگار آورد هجران بی گنه تا اندر آن
وصل خوبان روزگار بد همی هجران کند
ماه را شاید که باشد جاودانه در سفر
سرو دیدی کو چو ماه آسمان جولان کند
کی بود کآن ماه رو از خانه زی باغ آورد
کی بود کآنماه رو از کاخ در بستان کند
هرکه دل پیوسته دارد با بتان لشگری
لشگر درد و بلا را جان و دل قربان کند
وانکه دل آسان رها گرداند از چنک هوی
هرچه دشواری بود بر خویشتن آسان کند
گر کند یکره رها جان من از بند هوی
میر ابوالهیجا منوچهربن وهسودان کند
آن خداوندی که گر خواهد بخوشنودی و قهر
خصم را بی جان کند جان در تن بیجان کند
هر کجا خذلان بود بر دوستان نصرت کند
هرکجا نصرت بود بر دشمنان خذلان کند
مرکب شبرنک چون جولان میان صف دهد
مرگ گرد جان بدخواهان او جولان کند
روز و شب مهمان پرستی فرض داند چون نماز
کفر داند گر درم را یک شب او مهمان کند
خسته او را نداند ساختن درمان فلک
خستگان آسمان را دست او درمان کند
او همی گیتی بفرمان آورد همچون فلک
من نپندارم که یک ساعت درم پنهان کند
تا درم باشد بگنج اندر نیاساید دلش
ور بماند ذره ای گنجور را فرمان کند
کف رادش بشکند زندان همی بر زر و سیم
هیبتش گیتی بخصمان بر همی زندان کند
هرچه در آرام نقصانی بود افرون کند
هرچه در آشوب افزونی بود نقصان کند
خواند در قرآن ملک چندین رهش یزدان پاک
نامور شاه آن بود کش نامور یزدان کند
از حشم نازند دیگر شهریاران وز درم
او همی ناز از کسی دارد کش او احسان کند
روز کوشش گر بپوشد روی گردون گرد خیل
تیغ او ارواح ز اجسام عدو عریان کند
گاه مردی تیغ او چندین بدن بیجان کند
گاه رادی دست او چندان درم باران کند
کاسمان را نیست طاقت گاه دوران این کند
کابرها را نیست قدرت در بهاران آن کند
آن کجا رادی نشان حاتم طائی دهد
وان کجا مردی بسان رستم دستان کند
همچنان باشد که وصف قطره با جیحون کند
همچنان باشد که نسبت ذره با شهلان کند
دوست و دشمن را صله گاه سخا یکسان دهد
با پلنک و رنک کوشش روز کین یکسان کند
این جهان ویران شد از بی دادی بدگوهران
عمر او هزمان جهان چون خانه عمران کند
کی بود گوئی فرخ که بخت و نیکو روزگار
روی بنماید بدانا پشت زی نادان کند
داشت گیتی چند گه غمگین دل آزادگان
چندگه گیتی لب آزادگان خندان کند
رسم چونین است گردون را که بر پشت زمین
هر کجا ویران کند باز از پی آبادان کند
بس نمانده تا خداوند جهان دادار حق
تاجش از برجیس سازد تختش از کیوان کند
تا مه نیسان فراش بوستان دیبا کند
تا مه بهمن لباس گلستان کتان کند
بر بداندیشانش نیسان چرخ چون بهمن کناد
بر هواخواهانش بهمن بخت چون نیسان کند
عید تازی باد فرخ بر شه پیروزبخت
تا هزاران جشن عید تازی و دهقان کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به عشق و دلدادگی میپردازد. شاعر به توصیف زیباییهای معشوق و احساسات عمیق خود نسبت به او میپردازد. او به الوهیت عشق اشاره کرده و میگوید که هرکس به دنبال عشق واقعی باشد، میتواند جان خود را در راه معشوق فدای کند. همچنین، شاعر به عذاب دلتنگی و دوری از معشوق اشاره کرده و آرزوی وصال او را دارد.
شاعر تصاویری زیبا از معشوق خود ارائه میدهد که همگان را مجذوب میکند و این عشق را فرای مادیات بیان میکند. او به چرخش روزگار و تأثیر آن بر زندگی انسانها و وضعیت دلشکسته دوستان و دشمنان اشاره میکند. در پایان، دعا میکند که روح عشق و خوشبختی بر کشور حاکم شود و جشنهای شادی برقرار گردد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر معشوقش در راه دوستی و محبت جانش را فدای او کند، اگر بتواند، جان خود را در مسیر محبوب نثار میکند.
هوش مصنوعی: هرکس به دنبال دلبر باشد، آیا دلش را راضی خواهد کرد؟ و هرکس بخواهد به آرزوی محبوبش برسد، آیا برای جانش ارزش قائل خواهد شد؟
هوش مصنوعی: دختر زیبای بلند قامت با مژگانش مانند پیکانی دل مرا به شدت زخمی میکند و بیتردید جای آن پیکان در دلم مینشیند.
هوش مصنوعی: وجود زیبای او مانند گلهای ارغوانی است که بر پارچهای نرم و لطیف میدرخشد. موهای او چون بوی خوش غالیه، بر آن گلها صفایی خاص میبخشد.
هوش مصنوعی: پردهای از لؤلؤ (مروارید) مرجان بر روی وجود من بیفکن تا اندوه من به قدری باشد که پر از لؤلؤ و مرجان شود.
هوش مصنوعی: چهرهام مانند ستارهای درخشان است و چهرهاش همچون خورشیدی تابان. وقتی که خود را از من دور میکند، رازهایم در معرض دید قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: دل خود را از عشق معشوق آزاد کردم و به او گفتم که این دل غمگین را وصل به خود شاد میکند.
هوش مصنوعی: زمانه به سراغ جدایی بیگناهی آمده است، تا در این دوران، وصال نیکان نیز با روزگار دشواری همراه باشد و جدایی بر انسان سایه بیفکند.
هوش مصنوعی: شاید ماه برای همیشه در سفر باشد، اما آیا تو سرو را دیدهای که مانند ماه در آسمان حرکت و زیبایی میکند؟
هوش مصنوعی: کیست که آن چهره زیبا را از خانه به باغ آورد؟ کیست که آن چهره زیبا را از کاخ به باغ منتقل کرد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش به زیبایی و دلبرانههای معشوق وابسته باشد، به راحتی در برابر درد و مشکلات جان و دلش را فدای آن معشوق میکند.
هوش مصنوعی: کسی که دل را به راحتی از گرفتار شدن در آرزوهای نفسانی آزاد کند، هر سختی را بر خود آسان میسازد.
هوش مصنوعی: اگر یک بار جان من از اسارت هوس آزاد شود، من همانند میر ابوالهیجا، منوچهربن وهسودان خواهم بود.
هوش مصنوعی: خدایی که اگر بخواهد، میتواند به راحتی دشمن را از پای درآورد و جان را از تن بیجان جدا کند.
هوش مصنوعی: هر جا که یاری و موفقیتی برای دوستان نباشد، همان جا به آنها کمک میشود و هرwhere که یاری باشد، به دشمنان آسیب میرسد.
هوش مصنوعی: اسب شبرنگ مانند نبردی در میان صفوف میتازد و مرگ برای حیات دشمنان او در حرکت است.
هوش مصنوعی: شخصی که به مهماننوازی معتقد است، روز و شب به استقبال مهمان میشتابد و این کار را به گونهای میداند که خودش را در برابر خداوند حساب شده میکند. او حتی اگر یک شب مهمانی به او سر بزند، آن را بهتر از کفر و انکار دین میداند.
هوش مصنوعی: او کسی را که خسته و رنجیده است نمیسازد، اما خداوندی که در آسمان است میتواند به درمان خستگیها و دردها بپردازد.
هوش مصنوعی: او جهان را تحت کنترل خود دارد، همانگونه که آسمان، و من نمیتوانم تصور کنم که حتی برای یک ساعت، از من دور بماند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که من ثروت و مال دارم، دلش آرام نمیگیرد و اگر حتی ذرهای از گنج باقی بماند، گنجور دستور میدهد که آن را به من بدهند.
هوش مصنوعی: چنان قدرت و عظمت او است که اگر بخواهد، میتواند زندان را بشکند و بر طلا و نقره سلطنت کند. حضورش دشمنان را به وحشت میاندازد و آنان در برابر او به ستوه میآیند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زمان آرامش کم و کاستی دارد، در زمان آشوب و اضطراب بیشتر میشود و هر چیزی که در زمان آشوب و درگیری زیاد و پر رونق است، در زمان آرامش کاهش مییابد.
هوش مصنوعی: در قرآن دربارهی ملائکه و راههای آنان به یزدان پاک سخن گفته شده و او را به عنوان پادشاه مشهور معرفی کرده است. این پادشاه، یزدان، خود را در زمرهی نامآوران قرار میدهد.
هوش مصنوعی: دیگر شاهان از خدمتکاران خود ناز میکنند، و او نیز از داراییاش به دیگران ناز میکند، چون او میداند که اگر به کسی خوبی کند، آن شخص هم به او لطف خواهد کرد.
هوش مصنوعی: روزهایی که تلاش و کوشش مقدس است، بر روی آسمان مانند خیل تیغها درخشنده میشود و باعث میشود ارواح دشمنان از اجسادشان رها شوند.
هوش مصنوعی: گاهی یک مرد با شمشیرش میتواند چندین بدن بیجان را به زمین بیندازد و گاهی دست او میتواند به اندازه باران، سکه و پول بباراند.
هوش مصنوعی: آسمان ما دیگر تحمل گذر زمان را ندارد، و این پدیدههای طبیعی هم در فصل بهار قدرتی ندارند.
هوش مصنوعی: اینجا جایی نیست که نشان از شخصیتهای بزرگ و بینظیری مانند حاتم طایی وجود داشته باشد یا اینکه مردی قوی و دلیر مانند رستم در آنجا پیدا شود.
هوش مصنوعی: به گونهای ادامه یابد که توصیف یک قطره با دریای جیحون مرتبط باشد، همچنین روابط و نسبتهای موجود در جزییترین چیزها هم با چیزهای بزرگتر و مهمتر، همانند اشتران، برقرار باشد.
هوش مصنوعی: دوست و دشمن هر دو از بخشندگی میتوان بهرهمند شوند و در تلاش روزهای سخت و دشوار، نتیجه برابر خواهند داشت.
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر بیعدالتی و سوءنیت افراد خبیث و بدسگال خراب شده است. اگر انسانها مانند یک خانه به عمران و سازندگی بپردازند، دنیا هم به رونق و آبادانی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: کسی که خوشبخت و با روزگار خوب است، میتواند چهرهاش را نشان دهد؛ اما کسی که نادان است، در پشت افرادی با خوشبختی و موفقیت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: زندگی گاهی اوقات افراد آزاد را غمگین میکند، اما در عوض، لحظاتی هم وجود دارد که دنیای آزادگان را شاد و خندان میسازد.
هوش مصنوعی: قانون طبیعی آسمان این است که هر جا بر روی زمین تخریب و ویرانی ایجاد کند، پس از مدتی دوباره در پی آبادانی و ساخت و ساز خواهد بود.
هوش مصنوعی: کمی باقی مانده تا خداوند جهان، تاجش را از برجیس (که به معنای بزرگی و عظمت است) و تختش را از کیوان (که نماد پایداری و ثبات است) بسازد.
هوش مصنوعی: تا ماه نیسان (فروردین) باغ را به پوششی نرم و زیبا بپوشاند، و ماه بهمن (بهمن) هم پارچهای ساده و معمولی را به گلستان تبدیل کند.
هوش مصنوعی: آنگاه که بداندیشانش را سرما و سختی در بر میگیرد، به یاری دوستانش، بختی خوب و خوشایند را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: سال نو و جشن مبارک باد بر پادشاه پیروزمند تا هزاران جشن و شادی برای مردم برگزار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد نوروزی همی آرایش بستان کند
تا نگارش چون نگارستان چینستان کند
مرزها را هر زمان پیراهن از مینا دهد
شاخها را هر زمان پیرایه از مرجان کند
ابر پنداری که با باد بهاری دشمن است
[...]
ماه من جَزع مرا بر زر عقیق افشانکند
چون به زیر لعل مروارید را پنهان کند
سازد از زلف و زَنَخ هر ساعتی چوگان و گوی
تا دل و پشت مرا چون گوی و چون چوگان کند
چون بتابد زلف او بر عارضشگویی همی
[...]
میل را بر تخته چون گاه رقم گردان کند
تیر گردون را به صنعت عاجز و حیران کند
از مجسم گر بترسد خصمش اندر ساعتی
طول و عرض و سمت آن از نقطهای برهان کند
جذر و کعبی را که نگشاد ایچ کس از بستگی
[...]
ای فلک قدری که هر شب رای رو شنت
دیدبانان افق را دیده ها حیران کند
آفرینش چون قلم سر بر خط فرمان نهد
چون دبیر خاص نامت بر سر فرمان کند
جاهت ار گیرد حضیض ماه را در اهتمام
[...]
اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
اینک آن رویی که ماه و زهره را حیران کند
اینک آن چوگان سلطانی که در میدان روح
هر یکی گو را به وحدت سالک میدان کند
اینک آن نوحی که لوح معرفت کشتی اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.