خدایگانا جان منا بجان و سرت
که جان بشد ز برم تا جدا شدم ز برت
چو موی گشت تنم تا خبر شنیدن تو
چگونه باشم آندم که نشنوم خبرت
اگرچه خواب و خور من چو زهر گشت رواست
بهر کجا که توئی نوش باده خواب و خورت
ز خورد و خواب ندارد خبر تنم شب و روز
ز هجر طلعت فرخنده چو ماه و خورت
اگر توانم بودی براه رفتن در
بسر بیامدمی همچو ناله بر اثرت
کسی که با تو بود در سفر بود به بهشت
چو دوزخ است بمن بر ز دوری حضرت
جهان نبینم ازین بیشتر ز گریه بچشم
اگر بچشم نبینم ز عید پیشترت
چه حال بود ترا ره گذر بخوزستان
چرا بدیده من بر نبود رهگذرت؟
خطر ندارد زی خلق بنده بی سالار
کنون بجان و دل آگاه گشتم از خطرت
در این سفر چو سکندر بکام خود برسی
ز بهر آنکه چنو بس دراز شد سفرت
بسی کشیدی درد و بسی کشیدی غم
دهاد گیتی ازین بیش کردکار برت
نیافرید بمردی و مردمی جفتت
نپرورید برادی و راستی دگرت
هزار طبع شود تازه از یکی سخنت
هزار دیده شود روشن از یکی نظرت
گهر بر تو سفالست و زر به پیش تو سنگ
بدان که بیشتر است از همه شهان گهرت
هزار گنج بود یک عطای ماحضرت
هزار نکته بود یک حدیث مختصرت
هنرت گوئی هست از هنر فزون خردت
خردت گوئی هست از خرد فزون هنرت
بسی نمانده که تا کردگار هر دو جهان
دهد ز هر دو فزون بر جهانیان ظفرت
بود ستاره بجنگ مخالفان سپهت
بود زمانه به پیکار آسمان سپرت
مرا بباید رفتن بر پدر دشوار
اگر نه بینم شادان بخانه پدرت
اگرچه هست حذر عاجز از قضای خدا
همیشه باد قضا گشته عاجز از حذرت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هزار جان گرامی فدای خاک درت
هزار یاد لبان دهان چون شکرت
ندانمت که کجا از کجا شریف تر است
موافق دلم آمد زپای تا به سرت
چه آفتابی کز هر طرف که برگذری
[...]
ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت
بدان رسید که دزدیده میکنم نظرت
درون خانه چو ره نیست، چاره آن دانم
که: آستانه پرستی کنم چو خاک درت
هزار بار گر از خدمتم برانی تو
[...]
چرا زحدت سم ریزد از گلو ببرت
به طشت یکصدوهفتاد پاره جگرت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.