ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ
زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ
آنکه رومی آرزو کرده عطایش چون عرب
آنکه ترکی آرزو کرده بساطش همچو زنگ
مادرش بوده است همچون زنگی زنگارگون
او بسان رومیان بر تن ندارد هیچ زنگ
در میان جام زرین چون گل اندر شنبلید
بر سرش کف ایستاده همچو سیم هفت رنگ
او برنگ و بوی همچون بهرمان و غالیه است
رنگ و بوی او ز دلها دور دارد بند و رنگ
بهرمان دیدی که همچون غالیه باشد ببوی
غالیه دیدی که همچون بهرمان باشد برنگ
آنکه کبک از بوی او گردد به نیروی عقاب
آنکه رنگ از زور او گردد بآهنگ پلنگ
گر بآذرمه چکانی قطره ای بر سنگ ازو
در مه دی آهوان سنبل چرند از روی سنگ
گر خورد زو زفت همچون میر گردد روز جود
ور خورد کم زهره زو چون شاه گردد روز جنگ
بوالخلیل آن چون خلیل اندر گه جود و سخا
جعفر آن ماننده هوشنگ گاه هوش و هنگ
گر پلنگان کین او ورزند و رنگان مهر او
کمترین رنگی برون آرد پلنگیر از سنگ
ای خداوند سخا کاندر جهان آئین تست
جامه بخشیدن بتخت و سیم بخشیدن بسنگ
مال گرد آورده هرکس تو گم کردی بدست
نعمت گم کرده هرکس تو آوردی بچنگ
چون بجنبانی عنان باره از خیل عدو
کس نداند زین ز پالان پاردم از پالهنگ
همچو تو دارند میران نام و نی شبه تواند
هم بمردم ماند و مردم نباشد استرنگ
روی خویشان تو باشد زین سپس چون ارغوان
روی خصمان تو باشد زین سپس چون با درنگ
غایبی از دوستان و حاضری زی دشمنان
دشمنان را آذری و دوستان را آذرنگ
دشت گشت از هول تو بر دشمنان همچون مزار
نوششان گشت از تو زهر و نامشان گشت از تو ننگ
گشتشان از گرد لشگر گشتشان از بانگ کوس
گشتشان از زخم زوبین گشتشان از ضرب سنگ
چشمها همواره کور و گوشها پیوسته کر
دستها پیوسته شل و پایها همواره لنگ
بس نماند تا تو باز آئی بدارالملک خویش
ملک بدخواهان دین آورده یکسر زیر چنگ
آوری دلخسته بطریقان روم و رو سرا
پای جفت پای بند و سر رفیق پا لهنگ
ای هوا بر دشمنان از هیبت تو گشته تار
وی زمین بر دوستان از فرقت تو گشته تنگ
تا به پیروزی برفتی دوستداران ترا
یکزمان خالی نباشد از غریو و از غرنگ
ساختی با تو خداوندا سفر چاکر بسی
گر بدانستی که سازی در سفر چندین درنگ
فتح آذربایجان امسال اینجا خوانده ام
فتح ترکستان و چین خوانم دگر سالت فرنگ
تا نباشد خلق را هرگز غرنگ اندر نشاط
از شرنگ دهر بادا دشمنانت را غرنگ
تا بود گردنده گردون بزم تو خالی مباد
از بتان شنگ و شوخ و ساقیان شوخ و شنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفی است از زیبایی و جذابیت یک چهره که مانند آینه بینقص و درخشان است. شاعر به مقارنة زیبایی این چهره با برخی عناصر دیگر میپردازد و از خصوصیات خاص آن سخن میگوید. شعر به سیرت غنی و پرمهر و همچنین جذابیتهای ظاهری و باطنی موضوع اشاره دارد. در ادامه به ثروت، سخاوت و قدرت شاعر در مواجهه با دشمنان و پیروزی در میدان جنگ پرداخته میشود. شاعر با به کارگیری تمثیلها و تشبیههای زیبا، قدرت و عظمت شخصیتی را به تصویر میکشد که همواره در پی حق و انصاف است. در نهایت، شاعر دعا میکند که همیشه فضای شادی و بزمساز بر خالی نماند و دوستی و صمیمیت برقرار باشد.
هوش مصنوعی: ای چهرهات همچون آینهای است که هیچ گونه کثیفی بر آن نیست، پس زنگار و غم را از دل عاشق بزدای و او را از این خمودگی رهایی بخش.
هوش مصنوعی: کسی که آرزوی زندگی رومی دارد، باید عطایش را مانند عربی که آرزوی خودش را کرده، ببیند و کسی که خواستار زندگی ترکی است، باید بساطش را شبیه زنگی ببیند.
هوش مصنوعی: مادرش به گونهای بوده که ظاهری پر از رنگ و زنگار دارد، اما او مانند رومیان نیست که بر بدنش هیچ زنگی پیدا نباشد.
هوش مصنوعی: در میان جام طلایی، گلی مانند در آب دیده میشود که بر روی آن کف ایستاده و مانند نوری با رنگهای هفتگانه میدرخشد.
هوش مصنوعی: او مانند عطر و بوی خوش بهترین گلهاست و بوی او از دلها فاصله میگیرد و آنها را از هر نوع وابستگی و قید و بند آزاد میکند.
هوش مصنوعی: مردم را ببین که چگونه مانند گل سرخ هستند و بوی گل سرخ را استشمام کن که همانند زیبایی گل سرخ است.
هوش مصنوعی: کسی که بوی او باعث میشود کبکها بگریزند و به قدرت عقابها پرواز کنند، و رنگ او به قدری قوی است که مانند صدای پلنگ بر دیگران تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر قطرهای از آتش بر روی سنگی بریزی، به قدری اثرگذار است که در مه و غباری که برفراز آن سنگ وجود دارد، بوی خوشی مانند سنبل را به یاد میآورد که گویی پلنگها در آنجا در حال پرسه زدن هستند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از او به اندازه کافی نعمت دریافت کند و ثروتمند شود، روزش روز بخشندگی خواهد بود. اما اگر کم از او دریافت کند و در واقع خالیدست بماند، روزش روز نبرد و جنگ خواهد شد.
هوش مصنوعی: بوالخلیل در زمان بخشندگی و فداکاری، مانند خلیل (ابراهیم) است و جعفر در زمان دانش و هوش، شبیه هوشنگ (پادشاه بزرگ و دانا) به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر پلنگها انتقام او را بگیرند و محبت او از هر رنگی کمتر باشد، پلنگی که بر سنگ است، رنگی از خود نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، در این دنیا سنت و روش تو چنین است که تو از عظمت و ثروت خود، به دیگران میبخشی؛ مانند آنکه جواهرات و ثروت را به کسی که بر تخت نشسته، یا سنگهای گرانبها به دیگران میدہی.
هوش مصنوعی: هر کس که ثروت و دارایی جمع کرده، تو را در دست نعمت گم کرده است و هر کس که نعمت را از دست داده، تو را به چنگ آورده است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو مهار اسب را به حرکت درآوری، از جمعیت دشمن هیچکس نمیداند که من از کجا میآیم و از کجا به اینجا منتقل شدهام.
هوش مصنوعی: مانند تو افرادی هستند که نام و آوازهای دارند، اما نمیتوانند به مردم خدمت کنند و در واقع نه تنها انسانی در جانشان نیست، بلکه به نوعی در زندگیشان از انسانیت فاصله گرفتهاند.
هوش مصنوعی: چهره تو همچون گل ارغوان است که خویشان تو را زین زیبایی پر میکند، اما اگر با دقت به دشمنانت نگاه کنی، متوجه میشوی که آنها هم زیبایی خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: شما در میان دشمنانت حضور دارید، اما از دوستانتان دور هستید. دشمنان را با زبانی آتشین و تند میشناسید، اما دوستانتان را با رنگی گرم و دلنشین.
هوش مصنوعی: دشت به خاطر ترس از تو برای دشمنانتان مانند باغی پر از نعمت شد، ولی در عین حال، زهر تو باعث شد که نامشان به لکهای ننگ تبدیل شود.
هوش مصنوعی: آنها در اثر گرد و غبار لشکر به تنگ آمدهاند، صدای ضرب کوس آنها را ناراحت کرده، زخمهای زوبینها بر بدنشان به یادگار مانده و ضربات سنگ بر آنها اثر گذاشته است.
هوش مصنوعی: انسانها غالباً ناتوان و محدود هستند و نمیتوانند به درستی ببینند، بشنوند یا حرکت کنند. ضعف در حسها و حرکات آنها، نشاندهنده عدم توانایی در درک واقعیات زندگی است.
هوش مصنوعی: زمان زیادی نمانده تا تو برگردی، و در این مدت، حکومت تو به دست دشمنان دین افتاده و همه چیز به طور کامل تحت کنترل آنها درآمده است.
هوش مصنوعی: دل خستهام را به راهی برای سفر به روم میبرم. در این سفر، هر دو پا و سرم به هم متصلند و با رفیقم همراه هستم.
هوش مصنوعی: ای باد، بر دشمنان به خاطر شدت وجود تو، زمین بر دوستان به خاطر دوری تو تنگ و محدود شده است.
هوش مصنوعی: هر زمان که تو به موفقیت میرسی، دوستانت همیشه با هیاهو و شادی در کنارت خواهند بود.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تو کارها را به قدری زیبا خلق کردهای که اگر بندهات میدانست که در سفرهایش چه قدر بیتابی و انتظار وجود دارد، هرگز آنقدر درنگ نمیکرد.
هوش مصنوعی: امسال در اینجا پیروزی آذربایجان را جشن گرفتم و امیدوارم سال آینده خبر پیروزی ترکستان و چین را نیز بگویم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردم در زندگی شاداب و شاد نیستند، دشمنانت را به ناز و نعمت متکی مکن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی در جریان است، مجالس تو باید پر از جذابیت و نیروی جوانی باشد و هیچگاه از چهرههای زیبا و شاداب خالی نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دل و پشت مبارز می بر آید صد تراک
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ
یاسمن آمد بمجلس، با بنفشه دست سود
حمله کردند و شکسته شد، سپاه با درنگ
با سماع چنگ باش، از چاشتگه تا آن زمان
کز فلک پروین برآید همچو سیمین شفترنگ
از دل و پشت مبارز، می برآید صد تراک
[...]
بینی آن ترکی که او چون برزند بر چنگ، چنگ
از دل ابدال بگریزد به صد فرسنگ، سنگ
بگسلد بر اسب عشق عاشقان بر تنگ صبر
چون کشد بر اسب خویش از موی اسب او تنگ تنگ
چنگ او در چنگ او همچون خمیده عاشقی
[...]
با درنگ از درد دل در بوستان دی داد رنگ
زرد و پرچین شد چو روی دردمندان با درنگ
آن چمن کز لاله و گل بود چون رنگین تذرو
شد ز برگ زرد و خاک تیره چون پشت پلنگ
آسمان چون تو زی و خز باشدی از خیل ابر
[...]
آمد آن ماه دو هفته با قبای هفت رنگ
زلف پربند و شکنج و چشم پرنیرنگ و رنگ
لؤلؤ اندر لاله پنهان داشت چون رویم بدید
چنگ را بر لاله زد لؤلؤ و برهم سود چنگ
گفت مهر از من گسستی با تو جای جنگ هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.