شمارهٔ ۶۰ - در مدح شاه ابونصر جستان و پسرش ابوالمعالی شمس الدین
باد فروردین بگیتی در کند هر شب سفر
اوفتاده است از سفر کردنش بر گیتی ظفر
بوستان شد چون بهار چینیان از رنگ و بو
کوه چون یاقوت و چون پیروزه سرو غاتفر
بلبل اندر گلستان هر ساعتی دارد نفیر
وز نفیرش در گلستان گل همی نازد بفر
آن شقایق همچو در منقار طوطی مانده قار
وان گل دو روی چون بر زر سوده معصفر
ابر تاری در میان او عیان گشته درخش
چون سپاه زنگ تیغ آهیخته گرد تتر
باغ و راغ از بوی گوناگون و نقش گونه گون
این بسان تبت است و آن بسان شوشتر
نرگس اندر بوستان ماند بدست لعبتان
ساعد از مینا و انگشتان ز سیم و کف ز زر
عاریت دارند گوئی چون برآرد باد جوش
آبگیر از باز سینه گلبن از طاوس پر
بر کنار جوی بر سبزی بنفشه جای جای
چون فشانده بر پرند سبز عمدا نیل تر
عرض کرده در با یاقوت و لؤلؤ باغ و راغ
عرض کرده سیم با مرجان و مینا کوه و در
همچو روی او میان از ابر رنگین شد چمن
همچو موی زنکیان از باد پرچین شد شمر
خویشتنرا باغ چون جنت بیاراید همی
تا شه پیروز گر در وی کند رامش مگر
دادگر بونصر جستان خسرو گیتی ستان
کز همه کس برگزیدش کردگار دادگر
گر سخا نازد بدریا اوست دریای سخا
ور هنر نازد بگردون اوست گردون هنر
از پی خواهنده و مهمان همیشه دارد او
هم نهاده خوان دولت هم گشاده دست و در
او ولایترا نگهبانست و مردم را مدار
کز پی مردم گهر بخشد بکردار مدر
حله با کینش شود بر دشمنان همچون خسک
زهر با مهرش شود بر دوستان همچون شکر
در خیال آب جود او هزاران گونه خیر
در شرار آتش جنگش هزاران گونه شر
عمر از او اسپری و ملک از او خالی مباد
زانکه هست از آفت آفاق مردم را سپر
تا بود عالم در او ناید دگر مثلش پدید
عالمی باید دگر تا چون امیر آرد دگر
علم افلاطون بود با نعمت قارون بود
در حدیث مختصرش و در سخای ماحضر
چون سخن گوید بپیش دوست و دشمن باشد او
دوستان را نوش بهر و دشمنان را نیشتر
او برادی بی قرینست و بمردی بی نظیر
خسرو نیکو فعالست و شه فرخ نظر
هرکه با وی سر ندارد راست دل یکتا بمهر
کام دل کم گردد او را و جهانش آید بسر
عمر بدخواهان سپردن زو نه بس کاری بود
خسروی را کش بود چون میر شمس الدین پسر
بوالمعالی شاه عالی همت و عالی مکان
از همه شاهان برآورده ببزم و رزم سر
مدحت او خوان همیشه تا غنی گردی ز مال
طلعت او بین همیشه تا جوان گردی ز سر
آنکه خوش نایدش دیدن طلعت او باد کور
وانکه نتواند شنیدن مدحت او باد کر
مجلس میمون او خالی مباد از مدح خوان
خانه بدخواه او خالی مباد از مویه گر
آنچه بخشد سیم زر و در رومی و قصب
هر دمی نارد بعمری کان کوه و بوم و بر
گاه رادی آ ز کاه و گاه کین دشمن شکار
لفظ او شکرشکن شمشیر او لشگر شکر
آن هنر دیدند از او مردان میدان روز جنگ
کز ملک محمود خیل خانیان اندر کتر
نیست مال و ملک عالم را بنزد او محل
نیست گیتی را و خلقش را بنزد او خطر
خشم او بادیست کو را رنج و غم باشد نسیم
جود او ابریست کو را گنج و کان باشد مطر
در خلاف اوست بیم و در رضای او امید
در عنان او قضا و در سنان او قدر
دست گوهربار او در بزم باشد آزبر
خشت آتش بار او در رزم باشد دار در
گر کند شادی شب تاری پدید آرد ز روز
ور کند رادی ز گل باری پدید آرد دگر
ای امیری آفرین فخر ملوک و شمس دین
افریده ایزدت با فره و فرهنگ و فر
پار و هم پیرار کردی نیکی از هر گونه ای
از کریمی کردیم امسال نیکی بیشتر
چون سرایم پر ز دینار و درم کردی بجود
من کنم گیتی بمدح تو پر از در و گهر
تا گمان بر دل نیارد چون یقین هرگز نشان
تا خبر بر دل نیارد چون عیان هرگز اثر
عمر تو بادا یقین و عمر بدخواهت گمان
ملک تو بادا عیان و ملک بدخواهت خبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییهای بهار و طبیعت میپردازد و از آن به عنوان نشانهای از پیروزی و نشاط یاد میکند. در این دوره، گلها، درختان و پرندگان به زندگی و سرزندگی برمیگردند و بوستانها و باغها زنده و رنگین میشوند. شاعر میگوید که باد فروردین بر همه چیز تأثیر میگذارد و زندگی دوباره به طبیعت بازمیگردد.
سپس شاعر به توصیف ویژگیهای یک شاه بزرگ و دادگر میپردازد که در کنار زیباهای طبیعت، مقام و قدرتش را توصیف میکند. او سرشار از کرامت و بخشندگی است و به خوبی از مردم خود نگهداری میکند. دست او پر از جود و سخاوت است و هر کس که با او درآید، از وجودش بهرهمند میشود.
شاعر به ستایش امیر میپردازد و خواهان طول عمر و خوشبختی برای او است. در پایان، بر اهمیت مدح و ستایش از چنین شخصیتی تأکید میکند و از آن به عنوان یک الگو یاد مینماید که همواره باید مورد احترام و تمجید قرار گیرد.
هوش مصنوعی: باد فروردین به زمین میوزد و هر شب مسیر خود را طی میکند، اما از سفر کردنش بر روی زمین ناکام مانده است.
هوش مصنوعی: باغ و بوستان مانند بهار چین، زیبا و پر از رنگ و عطر شده است. کوهها به مانند یاقوت و فیروزه درخشان هستند و درختان سرو به زیبایی در این منظر میدرخشند.
هوش مصنوعی: پرندهای در گلستان هر لحظه آواز میخواند و صدای او باعث میشود که گلها نیز به زیبایی و شکوهمندیاش افتخار کنند.
هوش مصنوعی: آن گل بنفش مانند قناری در لانهاش باقی مانده و گلهای دو رنگ مثل زرد و سرخ روی طلا نقش بستهاند.
هوش مصنوعی: ابر مانند تاری در میان او نمایان شده و درخشانیاش شبیه به سپاهی است که شمشیرهای زنگزده را آماده کردهاند.
هوش مصنوعی: باغ و فضای سبز به خاطر عطرهای مختلف و طرحهای گوناگون، شبیه به تبت و شوشتر است.
هوش مصنوعی: در باغ، گل نرگس همچون زیبایی نگارانی است که دستانشان از شیشه و انگشتانشان از نقره و کف دستانشان از طلا ساخته شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این جمله به مفهوم موقتی بودن و ناپایداری اشیاء و زیباییها اشاره دارد. به نوعی میگوید که همه چیز در این دنیا عاریه و امانت است و ممکن است به زودی از دست برود. بنابراین، زمانی که زیبایی یا حالت خاصی ایجاد میشود، باید آگاه بود که ممکن است این حالت دائمی نباشد و زودگذر باشد، همانطور که باد میتواند به طور ناگهانی آب را از آبگیر به حرکت درآورد و زیبایی گلابی را که در طاووس وجود دارد، در یک لحظه از بین ببرد.
هوش مصنوعی: کنار جوی، سبزی بنفشهای در همه جا دیده میشود که مانند رنگ سبز پرندهای بر روی آن پاشیده شده و به عمد آبیتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از زیباییهایی است که در طبیعت و منابع گرانقیمت وجود دارد. به نوعی، دو نوع زیبایی را مقایسه میکند: یکی زیباییهای موجود در باغها و گلها که با یاقوت و لؤلؤ توصیف شده و دیگری زیباییهای کوه و دشت که به سیم و مرجان و مینا تشبیه شدهاند. به این ترتیب، نشاندهنده تنوع و جاذبههای مختلفی است که در طبیعت وجود دارد.
هوش مصنوعی: چمن به زیبایی صورت او رنگین و دلربا شد، مانند موهای زنانه که در اثر نَفَس باد به حالت نرم و خزدار درآمده است.
هوش مصنوعی: انسان باید خودش را به گونهای زیبا و سرسبز بسازد که شبیه به بهشت باشد، تا اگر شاه پیروزی روزی در او ببیند، بتواند او را به آرامش و دلخوشی دعوت کند.
هوش مصنوعی: دادگر همانند نصر (پیامبر) است که در میان مردم به عنوان شاه و فرمانروای جهانیان انتخاب شده است و خداوند او را از میان همه افراد برگزیده است.
هوش مصنوعی: اگر سخاوت به دریا میبالد، او همان دریای سخاوت است و اگر هنر به آسمان میبالد، او همان آسمان هنر است.
هوش مصنوعی: او همیشه به دنبال کسانی است که درخواست کمک یا مهمانی دارند و در این راه هم سفرهای از نعمتها برای آنها آماده کرده و دستش را برای کمک باز گذاشته است.
هوش مصنوعی: او سرپرست و نگهبان حکومتی است که بر مردم نظارت دارد، زیرا باید برای مردم بر طبق اعمال خوبشان ارزش و پاداشی را ارائه دهد.
هوش مصنوعی: کینه و دشمنی او باعث میشود دشمنانش را آسیبپذیر و ضعیف کند، در حالی که مهر و محبتش به دوستانش آنها را شیرین و خوشحال میکند.
هوش مصنوعی: در تصور من، لطف و مهربانی او باعث ایجاد هزاران نوع خوبی میشود، اما در وسط آتش جنگ او، هزاران نوع بدی و آسیب وجود دارد.
هوش مصنوعی: عمر انسان باید مانند سپری محافظتگر باشد و زندگیاش نباید از نعمتها و نعمات خالی بماند؛ زیرا مردم در برابر مشکلات و خطرات دنیا نیازمند حفاظتی قوی هستند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این شخص عالم وجود دارد، مانند او دیگر نخواهد آمد. برای اینکه فردی مانند امیر دوباره ظهور کند، نیازی به وجود عالم دیگری است.
هوش مصنوعی: دانش افلاطون با ثروت قارون ترکیب شده است که در کلام کوتاهش به وضوح نمایان است و در بخش سخاوت ما نیز حضور دارد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در حضور دیگران صحبت میکند، در نظر دوستها او را به عنوان فردی خوب و مورد احترام میدانند و به او نیک میگویند، اما دشمنان او را مورد انتقاد و زخم زبان قرار میدهند.
هوش مصنوعی: او برادری دارد که همتایی ندارد و در میان مردان بینظیر است. خسرو، نیکوکار و پُرتحرک است و او پادشاهی با نظر خوش و نیک است.
هوش مصنوعی: هر کسی که با او ارتباطی نداشته باشد و نتواند او را درک کند، دلش به محبت و رضایت واقعی نخواهد رسید و به تدریج از خوشیهای دنیا نیز محروم خواهد شد.
هوش مصنوعی: عمر افرادی که حسد دارند و بدخواه هستند، به سادگی هدر نمیرود و این برای کسی که در مقام سلطنت است، کار دشواری نیست، زیرا مانند میر شمس الدین، پسر، تسلط و قدرت دارد.
هوش مصنوعی: شاه بزرگ و باارزش، که دارای روحیه و مکانت بلند است، از همه شاهان برتر است و در میدان جنگ و جشن، درخشش خاصی دارد.
هوش مصنوعی: همواره از فضایل او بگو تا ثروتمند شوی و از زیباییاش بهرهمند گردی، و همواره به زیباییاش بنگر تا جوان بمانی.
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی او را نمیپسندد، مانند فردی نابینا است و کسی که نمیتواند از نعمت شنیدن مدح و ستایش او بهرهمند شود، مانند فردی ناشنوا است.
هوش مصنوعی: مجلس شاد او هیچگاه خالی نماند از ستایش و تمجید، و خانهی بدخواه او هیچگاه خالی نماند از ناله و غم.
هوش مصنوعی: هرچه که به دست بیاید، چه طلا و نقره، چه از سرزمینهای رومی و چه از نی و ساقه، در هر لحظه از عمر، بر فراز کوهها و دشتها، است.
هوش مصنوعی: هر گاه از خفا برآیم و دشمنی در میدان ظاهر شود، واژههایش همچون شیرینی است و شمشیرش مانند سپاهی است که به سوی او میرود.
هوش مصنوعی: مردان جنگ، در میدان نبرد، هنری را از او مشاهده کردند که به خاطر آن از پادشاه محمود و خاندان خیل خان یاد کردند.
هوش مصنوعی: در نظر او، دارایی و زمینهای دنیا هیچ ارزشی ندارند و این دنیا و انسانهای آن برای او خطری به شمار نمیآیند.
هوش مصنوعی: در این ابیات، اشاره شده که خشم او مانند بادی است که باعث رنج و غم میشود، و در عوض، بخشش او مانند ابری است که گنج و نعمت بر زمین میبارد. به عبارت دیگر، خشم او دردناک است در حالی که رحمت و هدیهاش، سبب خوشبختی و بهرهمندی است.
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی تضاد اشاره شده است. در شرایط نامساعد و منفی، ترس و بیم وجود دارد، اما وقتی با رضایت او مواجه میشویم، امید و اطمینان به وجود میآید. همچنین، کنترل بر امور به دست اوست و سرنوشت ما در دستان او قرار دارد. به عبارتی، تمام قدرت و اختیار در دست اوست و این نشاندهنده تأثیر او بر زندگی و سرنوشت انسانهاست.
هوش مصنوعی: دست با ارزش او در میهمانیها زیبا و دلنشین است، اما در میدان جنگ مانند آتش میسوزد و خطرناک به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر شب شادی را به وجود آورد، روز هم میتواند به آن رنگ و بویی ببخشد، و اگر گل باری خوشحالی را به وجود آورد، چیزهای دیگر نیز میتوانند شادی را فراهم کنند.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، تو به راستی سرآمد دیگران و ستاره دین هستی که به دست خداوند خلق شدهای و با استعداد و فرهنگ و عظمت مورد ستایش قرار داری.
هوش مصنوعی: شما به ما کمک کردید و به نوعی ما را حمایت کردید. هر سال نیکی و خوبیهای بیشتری انجام میدهیم و امسال هم از آن بیشتر بوده است.
هوش مصنوعی: وقتی که خانهام پر از پول و ثروت میشود، من با وجود تو، دنیا را با ستایش تو پر از جواهر و زیبایی میکنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چیزی در دل به یقین نرسد، هیچ اثر و نشانهای نخواهد داشت. خبر و احساساتی که در دل داریم، وقتی واقعی و عیان نیستند، تأثیری نخواهند گذاشت.
هوش مصنوعی: باشد که عمر تو طولانی و پر از اطمینان باشد و عمر کسانی که به تو بدخواهند، مشکوک و نامعلوم بماند. همچنین، ممکن است سلطنت و مالکیت تو برجسته و واضح باشد و خبر از سلطنت بدخواهان تو، ناپیدا و مبهم باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامهای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته به آتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفهتر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقههاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.