گنجور

 
۱۲۸۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۱

 

... ای شهنشاهی که زیر اختیار توست دهر

چرخ را بر اختیار تو نبینم اختیار

نام آن کس کاو تو را بنده نباشد هست ننگ ...

امیر معزی
 
۱۲۸۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۷

 

... ترسید در این راه نهد رخت به خر بر

تا چرخ ز یاقوت و درر در مه نیسان

هر ساله همی مرسله بندد به شجر بر

قدر تو چنان باد که خاک قدمت را

تفضیل نهد چرخ به یاقوت و درر بر

در ملک تو را بر ا مرا باد تقدم ...

امیر معزی
 
۱۲۸۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۹

 

... چو وصل خسرو و شیرین قراری بود دولت را

تورا دولت قراری شد به چرخ بی قرار اندر

اگر نعمت ز جود تو بود در غارت و غوغا ...

... به جاه تو همی نازد مدر زیر مدار اندر

همی تابد دو نحس از چرخ چون بهرام و چون کیوان

تو را هر دو مرکب شد به رمح و ذوالفقار اندر ...

امیر معزی
 
۱۲۸۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۵۴

 

از رایت منصور تو ای خسرو منصور

بر چرخ همی فخر کند شهر نشابور

شاپور بنا کرد نشابور و تو را هست ...

... در ملک به اقبال تو نورست علی النور

هر وقت که در بزم تو نظاره کند چرخ

سیاره برافشاند اگر باشد دستور ...

... کاو فتنه دلهاست بدو نرگس مخمور

از چرخ همی دست تو را بوسه دهد ماه

وز خلد همی بخت تو را مژده دهد حور ...

امیر معزی
 
۱۲۸۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۵۹

 

... نه راستی قلم او به تیر ماند راست

همی به چرخ بر از تیر او ببارد تیر

رسی ز قلت شکر ازکفش به کثرت مال ...

... کسی که پشت کند پیش تیر او چوکمان

سعادت ابد از تیر چرخ یابد تیر

نه سنگ زر کند اقبال او چرا نکنند ...

... زمین ز دولت او دید صد هزار اثر

به زیر هر اثری صد هزار چرخ اثیر

ز بهر مژده فتح و بشارت ظفرش ...

امیر معزی
 
۱۲۸۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۰

 

... پیام دادم کز دولتش عجب دارم

که قادرست به تأثیر همچو چرخ اثیر

جواب داد که این دولت جهان آرای

زیادت است ز چرخ اثیر در تأثیر

پیام دادم کز منتش گرانبارند ...

امیر معزی
 
۱۲۸۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۲

 

... چو بوی خویش به خوشی گلاب و عود و عبیر

قدی چنانکه بود ماه چرخ و سرو بلند

رخی چنانکه بود بار سرو و ماه منیر ...

... شهاب دین مسلمانی و اثیر انام

که برتر است به قدر از شهاب و چرخ اثیر

ابوالمحاسن محسن که حسن همت او ...

... همیشه تا که بروید ز خاک لاله و گل

همیشه تا که بتابد ز چرخ زهره و تیر

ز لاله و گل باغ و ز تیر و زهره چرخ

تو را همه طرب و ناز باد بهره و تیر ...

امیر معزی
 
۱۲۸۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۳

 

... رضای مجلس خاتون و شکر شاه و وزیر

گهی نثار فرستد سوی ضمیر تو چرخ

گهی تو هدیه دهی چرخ را ضیاء ضمیر

مگر فریشته ای از فرشتگان خدای

میان چرخ و ضمیر تو واسطه است و سفیر

طراز دفتر تاریخ ساختی سیرت ...

امیر معزی
 
۱۲۸۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۹

 

... وانجا که دشمنان بداختر کنند قصد

قاهر بود چو چرخ به حکم روان خویش

آب و زمین و نار و هوا را جز او که کرد ...

... پای تو را زمین کند از آسمان خویش

برگستوان خویش کند چرخ لاجورد

پروین کند پشیزه برگستوان خویش ...

... کردی به فرخی سفری کاندرین سفر

بر داشت چرخ پرده ز راز نهان خویش

دیدی عجایبی که ندیدند مثل آن ...

... آن شاعری که در حق ممدوح خویش گفت

ای کرده چرخ تیغ تو را پاسبان خویش

گر بشنود لطافت شعر روان من ...

امیر معزی
 
۱۲۹۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۷۲

 

... کشید عدل تو بر گنبد معالی تاق

فزود رای تو بر آفتاب چرخ شرف

گرفت امن تو بر دور روزگار سباق ...

امیر معزی
 
۱۲۹۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۷۳

 

... بدین سبب بود اقدام بهتر از احداق

به نعمت توکه جوید همی سعادت چرخ

وصال آن که نجوید ز خدمت تو فراق ...

امیر معزی
 
۱۲۹۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۷۵

 

... ز فر طلعت خورشیدوار فخرالملک

ز چرخ تا که نبرد شمار هندسیان

ز بخت و عمر نبرد شمار فخرالملک ...

امیر معزی
 
۱۲۹۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۷۷

 

... ز دهر بهر نکوخواه تو فلاح و فرح

ز چرخ برخ بداندیش تو غریو و غرنگ

گه صبو تو رامشگران مجلس تو ...

امیر معزی
 
۱۲۹۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۱

 

... بر آب دجله زآب حیات مالامال

اگر ز چرخ کند خصم غیبه ای بر خویش

خدنگ وهم تو آن غیبه راکند غربال ...

... که تا تحمل کردی مصیبتی به کمال

تو از رجالی و ا جرام چرخ را رسم است

که کارهای عظیم آورد به پیش رجال ...

... درخت تازه کند شکر ابر و باد شمال

همیشه تاکه به نوروز شمس را بر چرخ

بود ز برج شرف مهد و از سحاب جلال ...

امیر معزی
 
۱۲۹۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۳

 

... به حمله همچو هژبر و به پویه همچو غزال

به گاه حمله به چرخ اندر افکند آشوب

به وقت پویه به خاک اندر آورد زلزال ...

... ز رخش رستم تمثال دیده ام لیکن

نوشته صورت او نیست چرخ را تمثال

هزار رخش سزد در نبرد چاکر او ...

امیر معزی
 
۱۲۹۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۱

 

... فکند سایه بر آن تن خیال عزراییل

ستاره وار ثنای تو بر شدست به چرخ

همی ز چرخ کند سوی خاطرم تحویل

ز حرص آنکه بیابد قبول مجلس تو ...

... همیشه تا که به عز و به ذل آدمیان

مدار چرخ ز تقدیر نایب است و وکیل

به نعمت اندر بادند دوستانت عزیز ...

امیر معزی
 
۱۲۹۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۵

 

... و ز جود تو بوده است دم عیسی مریم

انواع سعادت ز جبین تو برد چرخ

اقسام سخاوت ز یمین تو بردیم ...

امیر معزی
 
۱۲۹۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۶

 

... هنگام غضب هست گزاینده چو ارقم

سیاره و چرخ است که در سیر و مدارش

بسته است قضا نیک و بد خلق دمادم ...

امیر معزی
 
۱۲۹۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۸

 

... بخشش یم به بر بخشش او باشد خرد

دانش چرخ بر دانش او باشد کم

آنچه او داند در ملک کجا داند چرخ

وانچه او بخشد در جود کجا بخشد یم ...

امیر معزی
 
۱۳۰۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰

 

... کشید رایت و لشکر شهنشه اعظم

چو ماه چرخ همی نور داد ماه درفش

چو شیر بیشه همی حمله برد شیر علم ...

... ز بس که رفت زحلقوم بدسگالان دم

سیاه گشت همی چرخ اخضر و ازرق

کمیت گشت همی اسب ابرش و ادهم ...

... ملوک عصر به جان و سر تو خورده قسم

به رزم موکب منصور تو چو چرخ برین

به بزم مجلس میمون تو چون باغ ارم ...

امیر معزی
 
 
۱
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۴۹۲