از رایت منصور تو ای خسرو منصور
بر چرخ همی فخر کند شهر نشابور
شاپور بنا کرد نشابور و تو را هست
صد میر جهانگیر بهر شهر چو شاپور
در دهر ز آثار تو فخرست علیالْفخر
در ملک به اقبال تو نورست علیالنُّور
هر وقتکه در بزم تو نَظّاره کند چرخ
سیاره برافشاند اگر باشد دستور
خورشید جهانی تو و هرگه که بتابی
در مشرق و مغرب بود آثار تو مشهور
تا تو ز عراق آمدهای سوی خراسان
در فتح برافراشتهای رایت منصور
صد نائره بودست زآشوب تو در هند
صدصاعقه بودست زآسیب تو در طور
از بیم دلیران و سواران تو رفته است
هوش از سر چیپال و روان از تن فغفور
مرحوم شد آنکسکه شد از عدل تو محروم
رنجور شد آنکس که شد از پیش تو مهجور
شیری که مخالف شد و بازی که هوا جست
آن شیر چو روبه شد و آن باز چو عصفور
یک باره نگهدار تویی دین هُدی را
باشد ز پی دین هُدی سعی تو مشکور
آسایش اسلام در آن است که امسال
گردد دل کفّار ز شمشیر تو رنجور
از هیبت رزم تو بود هول قیامت
وز نعرهٔ کوس تو بود مَشْغلهٔ صور
گُرز تو شود غالب و رُهْبانان مغلوب
تیغ تو شود قاهر و قِسّیسان مقهور
اَرْجو که به اقبال تو این فتح برآید
تا کافر محزون شود و مؤمن مسرور
در فصل خزان هرکه ز می بازکشد دست
هر چند نهد عذر ندارنْدَش معذور
بس دیر نماندست که از جانب دریا
ابر آید و بارد ز هوا لؤلؤ منثور
چون برف به هم در شده بینی به هوا بر
گویی که بشورید کسی خانهٔ زنبور
زاغان ز بَرِ برف فراز آمده هر جا
همچون سپه هندو در مَعْدِنکافور
وآن گلبن آراسته ناکرده قماری
از جامه برهنه شده چون مردم مَقْمور
محرور توان کرد به باده تن مرطوب
یک راه که مرطوب شد این عالم محرور
هستند رزان دشمن پیران خرابات
از بسکه زدستند لگد بر سر انگور
ای شاه درین فصل شراب از کف آن خواه
کاو فتنهٔ دلهاست بدو نرگس مخمور
از چرخ همی دست تو را بوسه دهد ماه
وز خلد همی بخت تو را مژده دهد حور
خالی نسزد مجلست از جام در این وقت
وز طبل و نی و چنگ و دف و بربط و تنبور
تا ملک جهان است جهاندار تو بادی
میران جهان جملهٔ به امرت شده ماءمور
فالت همه فرخنده و روزت همه میمون
نیکی به تو نزدیک و ز تو چشم بدان دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و تعریف از شخصیت و قدرت منصور میپردازد. شاعر اشاره میکند که منصور، خسرو و پادشاهی بزرگ است که شهر نشابور به تاسیسی از شاپور دارد. او را با ویژگیهای برجسته و قدرتنماییاش در عرصههای مختلف توصیف میکند و به تأثیر مثبت او بر اسلام و ترس دشمنان اشاره میکند. در این بزم و اجتماع، آثار او در شرق و غرب شناخته شده و نفوذش در جنگها و فتوحات مشهود است. همچنین شاعر به اهمیت شراب و شادی در زندگی نیز پرداخته و از زیباییهای طبیعت و نعمتهای الهی در کنار قدرت منصور سخن میگوید. در نهایت، امیدواری به روزهای خوب و موفق برای منصور و پیروزیهای بیشتر نیز در شعر مشهود است.
هوش مصنوعی: شهر نشابور به خاطر وجود تو، ای خسرو منصور، بر آسمان به خودش میبالد و افتخار میکند.
هوش مصنوعی: شاپور شهری به نام نشابور بنا کرده و صد فرمانروای بزرگ را برای این شهر دارد که مانند شاپور قدرت و عظمت دارند.
هوش مصنوعی: در این زمان، آثار و نشانههای تو باعث افتخار و بزرگی هستند و در این سرزمین، به واسطهی خوششانسیات، نور و درخشانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر گاه که ستارهها در مجلس تو به تماشا بنشینند، اگر فرماندهی باشد، زیبایی و شکوه خود را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید در جهان میدرخشی و هر بار که نور میافکنید، آثار و نشانههای تو در شرق و غرب نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو از عراق به سمت خراسان آمدهای، پرچم پیروزی را برافراشتهای.
هوش مصنوعی: از آشوبی که تو در هند بر پا کردی، صدها نائره و طوفان به وجود آمده و مانند صد صاعقه که از آسیب تو در طور فرود میآید، اثر گذاشتهای.
هوش مصنوعی: از ترس دلیران و سواران تو، عقل از سر چیپال دور شده و روح از بدن فغفور خارج گشته است.
هوش مصنوعی: آن کسی که از عدالت تو بیبهره ماند، جانش را از دست داد. و آن کس که از حضور تو دور افتاد، در زحمت و رنج به سر میبرد.
هوش مصنوعی: شیر وقتی با مخالفت مواجه میشود و باز، به قصد شکار به آسمان پرواز میکند، شیر به شکل روباه درمیآید و باز به مانند پرندهای کوچک میشود.
هوش مصنوعی: تو همواره نگهبان دین هدی هستی و تلاش تو در پیروی از این دین قابل ستایش و قدردانی است.
هوش مصنوعی: آسایش مسلمانان در این است که دشمنان تحت تأثیر قدرت تو آسیبپذیر شوند و از تهدید تو در عذاب باشند.
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف قدرت و شدت جنگاوری فردی میپردازد. به گونهای که شدت رزم او به قدری است که باعث هراس قیامت میشود و همچنین صدای نعرهاش به اندازهای نیرومند است که مایه سرگرمی و توجه در روز نفخ میباشد. به عبارت دیگر، این شخص با رزم خود باعث ایجاد رعب و وحشت میشود و صدایش تأثیرگذار و آزادکننده است.
هوش مصنوعی: شمشیر تو قویتر میشود و راهبان در برابر آن شکست میخورند، و تیغ تو برتری پیدا کرده و کشیشان تحت تسلط آن قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: امید دارم که به لطف تو این پیروزی به دست آید تا بیمذهبها غمگین شوند و مؤمنان شادمان گردند.
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، هرکس که از نوشیدن شراب دست بکشد، هرچند که عذر و بهانهای بیاورد، او را نمیتوان معذور دانست.
هوش مصنوعی: به زودی چهره آسمان تغییر خواهد کرد و ابرهایی از سمت دریا ظاهر میشوند که بارانهایی مانند مروارید نازک خواهند بارید.
هوش مصنوعی: زمانی که برف به هم فشرده میشود و در آسمان قرار میگیرد، به نظر میرسد که کسی در حال تمیز کردن خانه زنبورهاست.
هوش مصنوعی: کلاغها بر روی برف نشستهاند و در هر جا به مانند سپاه هندیهایی که در معدن کافور هستند، حضور دارند.
هوش مصنوعی: آن گل زیبا که در حال حاضر نمایان است، مانند کسی است که بدون لباس و از خود بیخود شده، و هیچ پناهگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: انسان میتواند با نوشیدن شراب، احساس گرما و خشکی را در بدنش از بین ببرد و به نوعی خود را در این دنیا که پر از تنش و حرارت است، آرام کند.
هوش مصنوعی: دشمنان اهل میخانه و خراباتیها آنقدر به میچشم و میخوارگی حمله کردهاند که دیگر طاقت نمیآورند و به جان انگور میافتند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، در این فصل از شراب بنوش که او خنکای دلها و نعمت عشق را به همراه دارد، مثل نرگسی که به مستی افتاده است.
هوش مصنوعی: چرخ فلک به تو دست میزند و از ماه برای تو بوسه میفرستد، و از بهشت بخت تو را با خبر میکند که حوریها در انتظار تو هستند.
هوش مصنوعی: در این زمان، مجلس تو نباید بیجام باشد و باید از موسیقی و سازها پر شود، زیرا فضای جشن و شادی را فراهم میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این دنیا برقرار است، تو که حاکم جهانی، همه مسئولان و مدیران این جهان تحت فرمان تو هستند.
هوش مصنوعی: فال تو خوب و خوشیمن است و روزگار تو نیز پربرکت. نیکی به تو نزدیک شده و بدی از تو دور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بسته جفا با دل و گشته ز وفا دور
کرده دل من زار بقول و سخن زور
قول تو نوازم چو مرا دارد غمگین
فعل تو مرا همچو ترا دارد رنجور
گفتم بنهم بر دگری نام تو آخر
[...]
با نصرت و فتح و ظفر آمد به نشابور
سلطان همه روی زمین خسرو منصور
هر جا که رسد شاه به شادی و سعادت
از دولت و اقبال رسد نامه و منشور
سنگی که بدان دست برد شاه معظم
[...]
اقطاب براینند که آن جلوه مشهور
کاول متجلی شداز آن طلعت مستور
پیداست که بوده است همان روی و همان نور
بودند خلایق ز شناسایی اوکور
پس شیر خدا ماحصل سوره والطور
کش خوانده به تمثال خدا نور علی نور
آمد بدر حجره علی خرم و مسرور
از نگهت آن بوی سبب جست به دستور
ای گشته یک امروز تو از محفل ما دور
از دوری تو رفته ز چشم و دل ما نور
رنجی نرسد بر تن و جان تو اگر چند
از دوری تو جان و تن ما شده رنجور
هرسو که کنی مجلس و هر جا که کنی بزم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.