آن چنبر پرحلقه و ان حلقه پرخم
دام است و کمندست بر آن عارض خرم
دامی و کمندی که ز بهر دل خلق است
چون سلسله پُر حلقه و چون دایره پرخم
از دیدن آن دلبر و نادیدن آن ماه
یک روز کنم شادی و یک روز خورم غم
گاه از طلب وصل مرا گرم شود دل
گاه از تعب هجر مرا سرد شود دم
چون وصل بود بشکفد اندر تن من جان
چون هجر بود بفسرد اندر رگ من دم
عشقش مدد آتش و آب است که دارم
همواره از او در دل و در دیده تف و نم
هرچند که در دیده من نم شود فزون
یک ذره همی در دل من تف نشود کم
بزمی که در او صورت زیبای تو باشد
شادیش پیاپی بود و باده دمادم
از صورت زیبای تو آرامش بزم است
وز سیرت صدرالدین آرایشِ عالم
آزاده محمد که ز اِفضال و محامِد
چون جد و پدر بر وزرا هست مقدم
در جنب معالیش بس از احمد مختار
یک ذره نماید همه ذریت آدم
چون روی به دیوان نهد از بارگه خویش
بر بارگی ابرش و بر مرکب ادهم
اقرار دهد عقل که در عالم اقبال
بختی است مجسم شده بر باد مجسم
بر چشمهٔ زمزم کف او را شرف آمد
هرچند که آن چشمه عزیزست و مکرم
هر روز بود از کف او رحمت زُوّار
هر سال بود زحمت حجاج به زمزم
تضمین کنم این بیت که از روی حقیقت
معنیش جز او را به جهان نیست مسلم
تا درگه او یابی مگذر به درکس
زیرا که حرام است تیمم به لب یم
ای بار خدایی که به تو صدر وزارت
میراث رسیده است ز جد و پدر و عم
هم صاحب آفاقی و هم قاسم ارزاق
آفاق به تو ایمن و ارزاق مقسم
فضل و هنر از شِیمتِ محمودِ تو نشگفت
خورشید دهد روشنی و مشک دهد شم
کیفیّت وکمیّت عقلِ تو که داند
عقل تو برون است هم از کَیف و هم از کم
گر صد یک عقل تو به کاوس رسیدی
محتاج نگشتی که زدی دست به رستم
ور آصف دستور به تدبیر تو بودی
قادر نشدی دیو بر انگشتری جم
با عزم تو شغلی نبود مهمل و موقوف
با رای تو کاری نشود مشکل و مبهم
با خنجر عزم تو چه پولاد و چه سنجاب
با ناوک رای تو چه خُفْتان و چه ملحَم
وانجا که بود حکم تو را تیزی شمشیر
با تیزی او کند شود ناخن ضیغم
یک نیمهٔ گیتی به مراد تو شد امروز
آن نیمهٔ گیتی به مراد تو شود هم
مهر تو شرابی است گوارندهتر از نوش
کین تو سمومی است گدازندهتر از سم
گویی اثر مهر تو و کین تو دارند
رضوان به بهشت اندر و مالک به جهنم
فخری که تو نگزینی آن فخر بود عار
مدحیکه تو نپسندی آن مدح بود ذم
اقبال سپهری است در اعلام تو مضمر
ارزاق جهانی است در اخلاق تو مُدغَم
چون کلک تو هرگز که شنیده است و که دیده است
بینندهٔ اعمی و سرایندهٔ ابکم
پست است و بدو فرع معالی شده عالی
سست است و بدو اصل معانی شده محکم
شمع است و به اجزای دخان است منقش
زردست و به دیبای سیاه است معمم
هنگام رضا هست صدفوار ولیکن
هنگام غضب هست گزاینده چو اَرْقم
سیاره و چرخ است که در سیر و مدارش
بسته است قضا نیک و بد خلق دمادم
از جنبش او بهر ولی رامش و سورست
وز رفتن او قسم عدو شیون و ماتم
استاد ادبیرا است که تاثیر صریرش
در دست تو از چشم کفایت ببرد نم
جادوست که از قیر کند لؤلؤ شهوار
هرگه که در انگشت تو پرقیر کند فم
گویی کف تو هست ید موسی عمران
واو درکف تو هست دم عیسی مریم
ای آنکه نظام بن نظام بن نظامی
زیبدکه شود کار رهی از تو منظم
خسته است دل نازک او ضربت ایام
بر خستهٔ او هست لطفهای تو مرهم
گر حکم تو و رای دلارای تو باشد
مرسوم مهیا شود و بنده منعّم
تا کامل و محجوب بود اعلم و افضل
تا ناقص و معیوب بود اَکمَهُ و ابْکم
اعدای تو بادند همه ابْکَم و اَکْمَه
و احباب تو بادند همه افضل و اعلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلباختگی است. شاعر به دام و کمند عشق اشاره میکند که میتواند هم شادی و هم غم به همراه داشته باشد. او از وضعیتی بین وصال و هجر سخن میگوید که دلش را گرم و سرد میکند. عشق را به آتش و آب تشبیه میکند و نشان میدهد که همواره در دلش نشانههایی از عشق وجود دارد. همچنین شاعر زیبایی و سیرت معشوق را ستایش میکند و میگوید که وجود او باعث شادمانی و خوشحالی در زندگیاش است.
شاعر به مقام و ویژگیهای عالی یک شخصیت برجسته اشاره میکند که از نسلهای بزرگ و با فضیلت آمده و در میدان سیاست و اداره عالم نفوذ دارد. او میگوید که تمام قدرت و هنر ایشان از لطف خداست و هر چیزی تحت اختیار او قرار دارد. در پایان، شاعر بیان میکند که تنها در سایه این شخصیت بزرگ میتوان از هر گونه عیب و نقصی رهایی یافت و نیکبختی را در زندگی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن دام و تلهای است که به شکل یک حلقه بزرگ و پرپیچ و خم طراحی شده است. این دام بر روی چهرهای زیبا و دلنشین قرار دارد و نشاندهنده خطراتی است که میتواند عواقب ناخوشایندی داشته باشد. به طور کلی این تصویر به ما یادآوری میکند که زیباییها ممکن است پنهان کننده خطرات و مشکلاتی باشند.
هوش مصنوعی: دام و تلهای که برای گرفتار کردن دل مردم فراهم شده است، به مانند زنجیری پر از حلقهها و دایرهای با انحناهای بسیار است.
هوش مصنوعی: من از دیدن آن معشوق خوشحال میشوم، اما وقتی که او را نمیبینم، غمگین میشوم. یک روز شاد هستم و روز دیگر غمگین.
هوش مصنوعی: گاهی به شدت longing برای وصال محبوب، دلم پر از شادی و گرمی میشود، اما گاهی هم به خاطر درد جدایی، دلم به سردی و ناامیدی دچار میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که وصال و دیدار باشد، جانم در وجودم شکوفا میشود، اما زمانی که فاصله و جدایی پیش آید، زندگیام در رگهایم پژمرده میشود.
هوش مصنوعی: عشق او باعث میشود که احساسات متضادی مانند آتش و آب را در درون و در چشمانم دائماً تجربه کنم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که هرچند در ظاهر ممکن است چیزی در چشم من زیاد نباشد، اما در قلب من هرگز از عشق و عاطفهی آن کاسته نمیشود. به عبارت دیگر، احساسات عمیق در دل فرد وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: جشنی که در آن چهره ی زیبات حضور داشته باشد، همیشه شاد و پر از شراب فراوان خواهد بود.
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث آرامش مجالس است و ویژگیهای درونت دنیا را زینت میدهد.
هوش مصنوعی: محمد آزاده شخصی است که به خاطر خوبیها و فضایلش، از زمانهای قدیم تا کنون، بر وزرا ارج و اعتبار دارد و مورد احترام است.
هوش مصنوعی: در کنار مقام و منزلت احمد مختار (پیامبر اسلام) حتی یک ذره از ویژگیهای او در فرزندان آدم نیز نمایان میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که او رویش را به دیوان میسپرد، از دنیای خود به سوی دنیای ابرها و بر اسب سیاه میرود.
هوش مصنوعی: عقل تأیید میکند که در دنیای خوشبختی، یک بخت بهصورت مادی و قابل مشاهده وجود دارد، اما این بخت مانند باد ناپایدار و غیرمستحکم است.
هوش مصنوعی: بر سر چشمهٔ زمزم، وجود او برتری یافت، هرچند که آن چشمه خود گرامی و محترم است.
هوش مصنوعی: هر روز رحمت و برکتی از دست او به زوّار میرسد و هر سال زحمت و تلاش حجاج به آب زمزم ختم میشود.
هوش مصنوعی: من مطمئنم که معنای این جمله بر اساس واقعیت این است که هیچ چیز دیگری در جهان به اندازه او مسلم و قطعی نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به سرای او نرسیدهای، از درگاه او نگذرجو، چرا که تیمم کردن در کنار دریا جایز نیست.
هوش مصنوعی: ای خدا، کسی که به تو مقام و منصب بالایی مانند وزارت به ارث رسیده است از نیاکانش.
هوش مصنوعی: تو هم صاحب دنیا هستی و هم تقسیمکننده روزیهای آن. به تو اطمینان داریم و تو روزی را تقسیم میکنی.
هوش مصنوعی: فضیلت و هنر از ویژگیهای خوب تو، مانند این است که خورشید روشنی میبخشد و مشک عطر میدهد.
هوش مصنوعی: کسی نمیداند که عقل تو چگونه و چه اندازه است؛ زیرا عقل تو خارج از اندازهگیری و توصیف است.
هوش مصنوعی: اگر تو حتی صد برابر عقل و حکمت کاوس را به دست بیاوری، نیازی نخواهی داشت که به رستم اتکا کنی یا از او کمک بگیری.
هوش مصنوعی: اگر آصف به شما فرمان میداد، هرگز نمیتوانستید دیو را در انگشتر جم تسخیر کنید.
هوش مصنوعی: با اراده و تصمیم قوی تو هیچ کاری بیفایده و بیاهمیت نیست و هیچ مسئلهای نمیتواند به دشواری و ابهام باقی بماند.
هوش مصنوعی: با اراده تو، هر چیزی میتواند به سختی فولاد یا به نرمی سنجاب باشد. همچنین، با فکر و تدبیر تو، هر موجودی میتواند قوی و خطرناک باشد یا مانند یک ضربهای ملایم عمل کند.
هوش مصنوعی: در جایی که فرمان تو وجود داشته باشد، قدرت شمشیر با تیزی آن، میتواند به اندازهای برسد که حتی ناخن شیر نیز کند شود.
هوش مصنوعی: امروز یکی از نیمههای دنیا به خواستهات رسید و آن نیمه دیگر هم به خواستهات خواهد رسید.
هوش مصنوعی: محبت تو مثل نوشیدنیای است که بسیار خوشگوار و دلپذیر است، اما دشمنیات مانند زهرهایی است که آسیب زننده و خطرناکتر از هر سمی هستند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که محبت و دشمنی تو باعث شده تا بهشت و جهنم تحت تأثیر قرار بگیرند. رضوان، نگهبان بهشت، و مالک، نگهبان جهنم، به گونهای عمل میکنند که نشان دهنده تأثیر عواطف تو باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو افتخار و بزرگواری را انتخاب نکنی، آن افتخار حقیقی نخواهد بود. و اگر تو ستایش و مدحی که مورد پسندت نیست را قبول نکنی، آن ستایش در واقع نوعی نکوهش خواهد بود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی به وجود و تاثیر فردی در جهان اشاره میکند. او میگوید که امید و آیندهای روشن در وجود تو نهفته است و در واقع، رفتار و اخلاق تو میتواند تأثیر بزرگی بر سرنوشت مردم و جامعه داشته باشد. این جمله نشاندهنده اهمیت و جایگاه فرد در شکلگیری تقدیر و سرنوشت جمعی است.
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال نتوانسته است زیباییهای قلم تو را ببیند یا بشنود؛ مانند بینندهای نابینا و شاعری لال که از درک آنچه تو به تصویر میکشی، ناتواناند.
هوش مصنوعی: موضوع این بیت به ارتباط میان امور سطحی و عمیق اشاره دارد. به این معنا که برخی چیزها به ظاهر برجسته و مهم به نظر میرسند، اما در واقع دارای استحکام و بنیاد محکمی نیستند. در مقابل، برخی مفاهیم و معانی عمیق وجود دارند که ممکن است در ابتدا کمتر دیده شوند، اما در اصل، به لحاظ محتوایی و معنایی، بسیار محکم و ارزشمند هستند. به بیان دیگر، نباید فریب ظاهر را خورد و باید به عمق و محتوای واقعی یک موضوع توجه کنیم.
هوش مصنوعی: شمعی وجود دارد که دودی از آن بلند میشود و رنگش زرد است و به نوعی از پارچه ی سیاه پوشیده شده است.
هوش مصنوعی: در زمان آرامش و رضایت، فرد به آرامی و با زیبایی مانند صدف عمل میکند، اما در زمان خشم و نارضایتی، او مانند یک زخم زننده و خشمگین عمل خواهد کرد.
هوش مصنوعی: سرنوشت خوب و بد انسانها در گردش و چرخش این سیاره مشخص شده است و همواره در حال تغییر است.
هوش مصنوعی: از حرکات او دوستان خوشحالی و جشن میگیرند، اما از رفتن او، دشمنان بهسختی و اندوه میافتند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که استاد یا معلمی وجود دارد که به واسطه قدرت و نفوذ خود، میتواند بر تاثیر و اثرگذاری شما تأثیر بگذارد و از میزان تأثیرگذاری شما بکاهد. به عبارتی دیگر، این استاد به قدری قوی و کارآمد است که میتواند جلوه و زیبایی کار شما را تحتالشعاع قرار دهد.
هوش مصنوعی: جادو باعث میشود که از مادهای سیاه و بدبو، درخشش و زیبایی به وجود آید. هر بار که این زیبایی در انگشت تو به نمایش گذاشته میشود، حس خاص و خوشایندی به تو القا میکند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو دارای قدرت و تواناییهای خارقالعادهای هستی، همانطور که عصای موسی معجزهآسا بود و دم عیسی مریم نیز حامل زندگی و شفا بود.
هوش مصنوعی: ای کسی که نظم و زیبایی به نظامها میدهی، امیدوارم کارها تحت رهبری تو بهخوبی و منظم پیش برود.
هوش مصنوعی: دل لطیف او از ضربات زمان خسته و آزرده شده است، اما محبتهای تو برای او مانند پماد و درمانی است که آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر اراده و نظر محبوب تو باشد، شرایط مناسب فراهم میشود و بندگان در برخورداری و نعمت خواهند بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که انسان کامل و بینقص باشد، در جایگاه بالا و ارزندهای قرار دارد، اما اگر نقص داشته باشد و معیوب باشد، در مقام پایینتری خواهد بود.
هوش مصنوعی: همه دشمنان تو، ناتوان و خاموشاند و تمامی دوستانت، برتر و دانا هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث بنزدیک ملوک عجم از جم
بر دولت شاه ملکان فرّخ و فیروز
آن قبلۀ فخر و شرف گوهر آدم
سالار خراسان ملک عالم عادل
[...]
جشن سده و سال نو و ماه محرم
فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم
شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود
کاین نام بدین معنی او راست مسلم
از دیدن او چشم جهان گردد روشن
[...]
تا کی سخن اندر صفت و خلقت آدم
تا کی جدل اندر حدث و قدمت عالم
تا کی تو زنی راه برین پرده و تاکی
بیزار نخواهی شدن از عالم و آدم
آمد صفر امروز چو دی رفت محرم
این شادیت آورد گر آن بود همه غم
تا بر عقب ماه محرم صفر آید
شادیت فزون باد و همه ساله غمت کم
ای بار خدایی که تو را یار نباشد
[...]
ای قاعدهٔ ملک به فرمان تو محکم
ای فایدهٔ خلق در احسان تو مدغم
پیدا شده در کُنیت و نام و لقب تو
فتح و ظَفَر و نصرت و فخر همه عالم
چون نور تو از جوهر آدم بنمودند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.